هم دانشگاهی جان پارت ۴۴ - رمان دونی

هم دانشگاهی جان پارت ۴۴

.

 

 

 

صبح ساعت ۶ با صدای آلارم گوشیم از خواب بیدار شدیم

مبینا هنوز خواب بود

با کلی تکون دادن و جیغ جیغ بالاخره بیدارش کردم

بعدم رفتم وضو گرفتم نمازمو خوندم و از اتاق زدم بیرون

بچها دور میز جمع شده بودن

انقد خسته بودیم هممون که هیچکدوم جون نداشتیم

ساعت سه خوابیده بودیم شیش بیدار شده بودیم

_ سلاام صبح همگی بخیر

محبوبه: سلااااام صبح بخیییر!!

_ عه؟ تو هم بیداری؟ تو دیگه چرا؟

مگه عصر پرواز ندارین؟

محبوبه: چرا عصر پرواز داریم

اما شما همتون خسته بودین سریع خواب رفتین من زودتر بیدار شدم براتون سفره چیدم

_ تو هم که خسته بودی خب

خودمون سفره رو مینداختیم

محبوبه: ما که تعارف نداریم باهم

_ به هر حال قربون دستات

محبوبه هم در جواب حرفم لبخندی زد که منم متقابلاً جوابشو دادم

بعدم رفتم کنار دست مائده نشستم

_ خب خب عروس ما چطوره؟

مائده: خسته..خیلی خسته

_ اخی بچم..نه که از فراغ ارتین اینطوری شدی

همش سه ساعته ندیدیشااا

مائده: عههههه دلوینننن؟ من از اون دخترام؟

_ نه عشقم شوخی میکنم

با کلی خنده صبحانه رو خوردیم و رفتیم که آماده شیم

هوا کم کم دیگه داشت سرد میشد

تهرانم که منطقه سردسیر

لباسامو با یه دست لباس کارمندی و مقنعه مشکی عوض کردم پالتومم گرفتم دستم و کیفمو برداشتم و از در اتاق زدم بیرون

بعد سر منم مبینا آماده شد اومد بیرون

همیشه بچها وقتی این لباسامو میپوشیدن خیلی خوشحال میشدن و میگفتن خیلی بهت میاد

یگانه: واااایییی خانم دکتر مااا چه ناز شدیییی!!

_ من خودم خوشگل هستم آبجی دکتره

یگانه: بر منکرش لعنت

مبینا و مائذه هم از در اتاق زدم بیرون

و حرکت کردیم به سوی دانشگاه راس ساعت هفت و نیم رسیدیم

با ماشین من رفته بودیم.

بچها رو دم در دانشگاه پیاده کردم و رفتم یکمی اونطرف تر ماشینمو پارک کردم و پیاده شدم و همراه بچها وارد محوطه ی دانشگاه شدیم

تا به سالن دانشگاه رسیدیم استاد هم رسید

سر کلاس همه ی حرفایی که استاد می‌گفت رو نت برداری میکردم

همیشه هم بچها ازم جزوه میگرفتن..

یادم رفته بود گوشیمو بزنم رو حالت بیصدا از شانس بد من هم همون لحظه آریا پیام داد مگه این همیشه ساعت ۴ پیام نمیداد؟

یادم باشه بلاکش کنم…

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 5 / 5. شمارش آرا 1

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان فلش بک pdf از آنید 8080

  خلاصه رمان : فلش_بک »جلد_اول کام_بک »جلد_دوم       محراب نیک آئین سرگرد خشن و بی رحمی که سالها پیش دختری که اعتراف کرد دوسش داره رو برای نجاتش از زندگی خطرناکش ترک میکنه و حالا اون دختر رو توی ماموریتش میبنه به عنوان یک نفوذی.. به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا به

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان شهر زیبا pdf از دریا دلنواز

  خلاصه رمان:       به قسمت اعتقاد دارید؟ من نداشتم… هیچوقت نداشتم …ولی شاید قسمت بود که با بزرگترین ترس زندگیم رو به رو بشم…ترس دوباره دیدن کسی که فراموشش کرده بودم …آره من سخت ترین کار دنیا رو انجام داده بودم… کسی رو فراموش کرده بودم که اسمش قسم راستم بود… کسی که خودش اومده بود تو

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان تقاص یک رؤیا

    خلاصه رمان:   ابریشم دختر سرهنگ راد توسط گرگ بزرگترین خلافکار جنوب کشور دزدیده میشه و به عمارتش برده میشه درهان (گرگ) دلبسته ابریشمی میشه که دختر بزرگترین دشمنه و مجبورش میکنه باهاش ازدواج کنه باورود ابریشم به عمارت گرگ رازهایی فاش میشه که… به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان بغض پاییز

    خلاصه رمان :     پسرك دل بست به تيله هاى آبى چشمانش… دلش لرزيد و ويران شد. دخترك روحش ميان قبرستان دفن شد و جسمش در كنار ديگرى، با جنينى در بطن!!   قسمتی از داستان: مردمک های لرزانِ چشمانِ روشنش، دوخته شده بود به کاغذ پیش رویش. دست دراز کرد و از روی پیشخوان برداشتش! باورِ

جهت دانلود کلیک کنید
رمان هکمن
رمان هکمن

دانلود رمان هکمن   خلاصه : سمیر، هکر ماهری که هیچکس نمی تونه به سیستمش نفوذ کنه، از یه دختر باهوش به اسم ماهک، رو دست می خوره و هک می شه و همین هک باعث یه کل‌کل دنباله دار بین این دو نفر شده و کم کم ماهک عاشق سمیر می شه غافل از اینکه سمیر… به این رمان

جهت دانلود کلیک کنید
رمان خواهر شوهر
رمان خواهر شوهر

  دانلود رمان خواهر شوهر خلاصه : داستان ما راجب دونفره که باتمام قدرتشون سعی دارن دونفر دیگه باهم ازدواج نکنن یه خواهر شوهر بدجنس و یک برادر زن حیله گر و اما دوتاشون درحد مرگ تخس و شیطون این دوتا سعی می کنن خواهر و برادرشون ازدواج نکنن چه آتیشایی که نمی سوزونن و …. به این رمان امتیاز

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
9 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
ناشناس
ناشناس
2 سال قبل

چقدر کم بود

ثنا
ثنا
2 سال قبل

عالی

bahar khanzadeh
bahar khanzadeh
2 سال قبل

ولی زیادی کش دار شد….داره بی مزه میشه
یه ذره از وسطاش بردار

ثنا
ثنا
2 سال قبل
پاسخ به  bahar khanzadeh

اون وقت از کیفت داستان کاسته میشود

sarina
2 سال قبل

سلام نویسنده این داستان واقعیه؟؟

sarina
2 سال قبل
پاسخ به  Delvin

جدی الان پس نویسنده داره یه زندگی واقعی رو مینویسه؟!؟

ادا
ادا
2 سال قبل

دیگه دلوین داره زیاده روی میکنه

دسته‌ها
9
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x