.
کلی فکر به سرم زد اینکه بدزدمش یا اینکه مجبورش کنم..دعواش کنم
اما اینا رو مغزم میگفت و قلبم قبول نداشت
ترافیک زیاد اجازه ی اینکه پامو رو پدال گاز فشار بدم بهم نمی داد
هیچی برام مهم نبود از چراغ قرمزا عبور میکردم جلوی پلیس با سرعت غیر مجاز میرفتم و…
نمیدونستم دارم میرم تهرون چیکار
فقط میدونستم که دارم میرم دلوینو ببینم
به جنون رسیده بودم،حتی وقتی به این فکر میکنم که دلوین بخواد سر سفره عقد یکی دیگه بشینه..مغز و قلبمو از کار مینداخت
جنون وار گاز ماشینو گرفتم و وارد جاده ی اصلی شدم
**
ساعت هشت شب بود خستگی برام معنایی نداشت فقط و فقط میروندم
تماس هیچکی ام جواب نمیدادم
حس میکردم دلوین میخواد بهم زنگ بزنه
همش منتظر زنگش بودم
ضبطو روشن کردم و اولین اهنگو پلی کردم.
همیشه اهنگای غمگین گوش میدادم
بخصوص از وقتی که دلوینو دیده بودم!
گوشیم داشت زنگ میخورد
حدسم درست بود
خودش بود!
نیمه ی جان من
کلید سبزو فشردم و منتظر صداش شدم
از نفس های تند و بی وقفه ای که میکشید مطمئن بودم عصبانیه
چند ثانیه ی اول ساکت بود
اما بعدش شروع کرد به جیغ زدن
+ چرا نمیذاری نفس راحت بکشمممم؟
آخه مگه لعنتی من به تو نگفتمممم برو؟
جریان این بسته چیهههه؟
به من چه اصلا؟؟؟
چرا نمیذاری فراموشت کنمممم؟
چند ساله قلبمو به رنجش در آوردی دیگه چی میخوایییی؟
چرا هیچی نمیگیییی؟؟؟
خفه خون گرفتییی؟
میگفت و گریه میکرد
دیگه نمیدونستم چطوری بهش بگم که دوسش دارم
چطوری بگم که قلبمه
نمیدونستم مغزم گیر کرده بود هیچی نمیتونستم بگم
+ چرا هیچیی نمیگییی؟
چرا نمیگی این ازمایشا مال تو نیست؟
با خودم کنار اومدم.
نفس عمیق گرفتم و به سختی لب زدم:
_ ماله منه دلوین..مال من
همه ی اون ازمایشا برای منه
این همون دلیلی بود که پا پیش نذاشتم..
سختی کشیدم…
غربت کشیدم تا تو رو به دست بیارم
همه ی انگیزم به دست اوردن تو بود.
چیزی که بهم کمک میکرد سالم شم فکر به تو بود و اون عکسا
دیگه چیزی نتونستم بگم
صدای مردونم گرفت و قطرات اشک از چشمام جاری شد
نمیخواستم بفهمه دارم گریه میکنم! تمام صحنه های اون چند سال جلوی چشمم ظاهر شد! چقدر سختی کشیده بودم و کسی خبر نداشت چقدر مرگ رو دیده بودم و نمرده بودم
بالاخره سکوت بینمون رو شکست و به حرف اومد
+ اما من نظرم عوض نشده..
هنوزم میگم بروو
من برای به اینجا رسیدن سختی کشیدم آریا
خیلی سختی کشیدم
خواهش میکنم آریا..التماست میکنم اذیتم نکن بذار به هدفم برسم بذار دغدغه نداشته باشم
تو رو به کی قسم بدم؟
ولم کن اریاااا
ولم کنننن
بعدم قطع کرد
اما من هنوز انگاری منتظر بودم که حرف بزنه!
به این رمان امتیاز بدهید
روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!
میانگین امتیاز 5 / 5. شمارش آرا 1
تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.
نویسنده پارتارو طولانی کن،گذاشتیمون تو خماری🤣
چشم😁
خدا لعنتت کنع دلوین حیف پسر مردم برا تویه انتر😭😪
😂😂😂😂
عالی چند روز بود نخونده بودم رمانت تو دلتنگ شدم برای شخصیت های داستان امروز صبح پشت سر هم چهار تا پارت خیلییییی کیف داد
کی مثل تو اینهمه ذوق داره؟!🥺
من😂
ولی رمانت خیلی خوبه
مریضی آریا چیه؟
😍😍😍
خوبی از خودته🥺❤️
حالا میخونین خودتون😁
فک کنم اعتیاد داشته
یا خدا🤣🤣🤣
این خیلی بده😂😂😂
نه بابا فکنم سرطان داشته
یا ایدزی
چیزی
اعتیاد چیه دیگه؟
یه چیزی بگو ک ب آریا بخوره😂
😂😂😂😂
بایدم داشته باشم برای قلمی به این خوبی