هم دانشگاهی جان پارت ۶۰ - رمان دونی

هم دانشگاهی جان پارت ۶۰

.

 

 

 

 

ساعت چهار عصر بود که رسیدم تهران

کل این چند ساعتو با تند‌ ترین سرعت میروندم

اول از همه رفتم در خونه ی دلوین

از دیشب هیچ غذایی نخورده بودم

بدنم ضعف کرده بود دستامم میلرزید

اما هیچکدوم اینا برام مهم نبود

رو به روی خونه ی دلوین اینا ماشینمو پارک کردم و همونجا صندلی ماشینمو خوابوندم تا یکمی بخوابم

انقد ذهنم درگیر فکر شد که آخر خوابم برد

اما از شدت استرسی که داشتم ساعت پنج و نیم بیدار شدم

وقتی چشمامو باز کردم پنجره ی اتاق دلوین کنار رفته بود.

ترسیده بودم از اینکه نکنه منو دیده باشه

اما شیشه های ماشینم هشتاد درصد دودی بود و چیزی مشخص نبود

این چند وقت هم ماشینمو عوض کرده بودم دلوین این ماشینمو ندیده بود

در اتاقی که منتهی میشد به بالکن باز شد و دلوین  اومد تو بالکن

رو سرش یه شال انداخته بود

از سر و صورتش مشخص بود که خیلی خسته اس و کل دیشبو نخوابیده

زیر چشماش حسابی سیاه شده بود

یه لیوان چایی هم دستش بود

کم کم از چاییش میخورد و در آخر هم گذاشتش رو لبه ی بالکن و زل زد به اسمون

گوشیمو از روی داشبورد برداشتم و چند تا عکس ازش گرفتم تا هر وقت دلتنگش شدم این عکسا رو ببینم و رفع دلتنگی کنم

میدونستم به من داره فکر میکنه

به دردی که قبلاً داشتم‌ و شاید هنوزم دارمش اما با درصدی کمتر!

به صورت بی جون دلوین زل زده بودم

چقدر پشیمون بودم از گذشته ای که داشتم

چقدر ناراحت بودم از کارایی که نکرده بودم و بلاهایی که سر این دختر اومده بود.

دلوین دختر سر سختی بود

مطمئن بودم تو سختیا قویه

همیشه رو حرفاش و کاراش مصمم بود

همین کاراش بود که منو به سمت خودش جذب کرد

در بسته شده ی بالکن باز شد و یگانه اومد کنار دلوین وایساد

دستشو رو شونه ی دلوین گذاشت و بعدم بغلش کرد

مطمئن بودم داره گریه میکنه

مطمئن بودم اشک‌ امونش رو بریده

کاش به جای یگانه من بغلش کرده بودم و عطر موهاشو استشمام میکردم!

باید کاری میکردم

همینطوری که نمیشد دست رو دست بذارم تا با یکی دیگه ازدواج کنه

باید باهاش حرف میزدم

**

تا شب در خونه ی دلوین اینا تو ماشین نشسته بودم

هیچکدومشون بیرون نیومده بودن

دیگه کم کم نا امیدی بدنمو تو بغل گرفته بود

ساعت یازده شب بود که کر کره ی در پارکینگ خونش بالا رفت و ماشین دلوین از خونه بیرون اومد

دیده نمیشد کی پشتشه

اما هر کی که بود برام ارزش داشت

اما همینکه راننده ی اون ماشینو دیدم قلبم از حرکت ایستاد و بی اراده ماشینو روشن کردم و پشت به پشت دلوین رفتم

از همه ی خیابونا گذشت تا رسید به بام باید همینجا گیرش میاوردم

اگر نه از دستم می پرید و دیگه به دستش نمی اوردم

صبر کردم تا بره به بالا برسه

پشت سرش با قدم های آروم میرفتم

همینکه رفت رسید بالا رفتم پشت سرش وایسادم و بغلش کردم

جیغی کشید

مجبور بودم دهنشو بگیرم

با خیس شدن دستم متوجه شدم داره گریه میکنه

آروم دستمو از روی دهنش برداشتم و گفتم نترس دلوین

منم.. آریا

هیچی نمیگفت

انگار هنوز شکه ی کارم بود

دستشو تو دستم گرفتم و پشت سر خودم‌ رسوندمش تا ماشینم

درو باز کردم که بشونمش تو ماشین

اما سوار نمیشد با یه دستم زیر زانو هاشو گرفتم و با دست دیگم کمرشو

بلندش کردم و گذاشتمش تو ماشین و سریع سوار شدم تا پیاده نشه

سوار ماشین شدم و با تک‌ استارت ماشینو روشن کردم

و روندم به سمت خیابون

نمیتونستم هیچی نگم

دستشو تو دستم گرفتم

دلوین پر سر و صدایی که صداش کل جهانو  فرا می‌گرفت الان آروم و بی صدا روی صندلی ماشین کز کرده بود و آروم آروم اشک‌ میریخت

_ گریه نکن دلوین

گریه نکن

مجبور بودم

باید باهات حرف میزدم..

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 5 / 5. شمارش آرا 1

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
رمان ژینو
دانلود رمان ژینو به صورت pdf کامل از هاله بخت یار

  خلاصه: یاحا، موزیسین و استاد موسیقی جذابیه که کاملا بی‌پروا و بدون ترس از حرف مردم زندگی می‌کنه و یه روز با دیدن ژینو، دانشجوی طراحی لباس جلوی دانشگاه، همه چی عوض میشه… یاحا هر شب خواب ژینو و خودش رو می‌بینه در حالی که فضای خوابش انگار زمان قاجاره و همه چی به یه کابوس وحشتناک ختم میشه!حتی

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان آخرین چهارشنبه سال pdf از م_عصایی

  خلاصه رمان :       دختری که با عشقی ممنوعه تا آستانه خودکشی هم پیش میرود ،خانواده ای آشفته و پدری که با اشتباهی در گذشته آینده بچه های خود را تحت تاثیر قرار داده ،مستانه با التماس مادرش از خودکشی منصرف میشود و پس از پشت سر گذاشتن ماجراهائی عجیب عشق واقعی خود را پیدا میکند ….

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان طلاهای این شهر ارزانند از shazde_kochool

    خلاصه رمان :     یه مرد هفتادساله پولداربه اسم زرنگارکه دوتا پسر و دوتا دختر داره. دختردومش”کیمیا ” مجرده که عاشق استادنخبه دانشگاهشون به نام طاهاست.کیمیا قراره با برادر شوهر خواهرش به اسم نامدار ازدواج کنه ولی با طاها فرار می کنه واز ایران میره.زرنگار هم در عوض خواهر هفده ساله طاها به اسم طلا راکه خودش

جهت دانلود کلیک کنید
رمان کی گفته من شیطونم

  دانلود رمان کی گفته من شیطونم خلاصه : من دیـوانه ی آن لـــحظه ای هستم که تو دلتنگم شوی و محکم در آغوشم بگیــری … و شیطنت وار ببوسیم و من نگذارم.عشق من با لـجبازی، بیشتر می چسبــد!همون طور که از اسمش معلومه درباره یک دختره خیلی شیطونه که عاشق بسرعموش میشه که استاد یکی از درسای دانشگاشه و…

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان سالاد به صورت pdf کامل از لیلی فلاح

    خلاصه رمان :     افرا یکی از خوشگل ترین دخترای دانشگاهه یکی از پسرای تازه وارد میخواد بهش نزدیک. بشه. طرهان دشمنه افراست که وقتی موضوع رو میفهمه با پسره دعوا میگیره و حسابی کتکش میزنه. افرا گیجه که میون این دو دلبر کدوم ور؟ در آخر با مرگ…   این رمان فصل دوم داره🤌🏻   به

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان خطاکار

    خلاصه رمان :     درست زمانی که طلا بعداز سالها تلاش و بدست آوردن موفقیتهای مختلف قراره جایگزین رئیس شرکت که( به دلیل پیری تصمیم داره موقعیتش رو به دست جوونترها بسپاره)بشه سرو کله ی رادمان ، نوه ی رئیس و سهامدار بزرگ شرکت پیدا میشه‌. اما رادمان چون میدونه بخاطر خدمات و موفقیتهای طلا ممکن نیست

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
7 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
ثنا
ثنا
2 سال قبل

پارت بعدییی واییی چه بشود …

ثنا
ثنا
2 سال قبل

وایییییییییییی ذوققققققق مرگممممم برای پارت بعدیییی‌ مرسی از هیجان این پارتتتتت

neda
neda
2 سال قبل
پاسخ به  ثنا

عزیزم بیا چت روم با بچه ها آشنا شو..

ثنا
ثنا
2 سال قبل
پاسخ به  neda

چه طوری بیام ؟!

neda
neda
2 سال قبل
پاسخ به  ثنا

همین جایی ک داریم چت میکنیم بالاش یه لیست هس دیگ، اسم رمانارو نوشته، فهمیدی کجارو گفتم؟
همون ک آخرش نوشته کلیپ عاشقانه،
اولای اون لیست نوشته چت روم،
بزن رو‌ش
میای آخرین چت رومی ک داریم با بچه ها چت میکنیم یه قلب سبز داره بیا تو، توام چت کن
دوستاتم بیار

ثنا
ثنا
2 سال قبل
پاسخ به  neda

خیلیییی ممنونم

ثنا
ثنا
2 سال قبل
پاسخ به  ثنا

امدم

دسته‌ها
7
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x