هم دانشگاهی جان پارت ۶۱ - رمان دونی

هم دانشگاهی جان پارت ۶۱

.

 

 

 

 

همین که هیچی نمیگفت نگرانم میکرد

_من نمیخوام اذیتت کنم دلوین

تو جون منی من که نمیتونم دست از سر جونم بردارم

بیا بخاطر یه کم کاری عشقمون رو از دست ندیم

من می‌دونم توعم نمیتونی منو فراموش کنی و تو خاطره بسپاری

سخته دلوین..خیلی سخت

بالاخره به حرف اومد

کنار خیابون وایسادم

+ منو ببر کنار ماشینم..!

نمی‌خوام اونجایی که تو نفس میکشی نفس بکشم

مشخص بود خیلی سعی داره فراموشم کنه

_ خواهش میکنم دلوین

تو اگه بری من میمیرم

برگشت به طرفم

+ برو بمیر به درک که مردی

من هیچ ربطی به تو ندارم

الآنم دیگه مزاحمم نشو می‌خوام رو پیشنهاد محمد علی فکر کنم

بعدم درو باز کرد و خواست از ماشین پیاده بشه بازوشو گرفتم

_ تو داری زود قضاوت می‌کنی دلوین

خیلی زود

یه فرصت..فقط یه فرصت بهم بده که خودمو بهت ثابت کنم..

میشه؟

اگه بخوای رو اون یارو فکر کنی خدا سر شاهده اگهی ترحیم جفتمونو میزنن رو دیوار

+ منو میبری کنار ماشینم یا نه؟

_ باشه چشم

نوکرتم هستم

درو بست و دوباره زل زد به خیابونای شهر

ماشینو حرکت دادم دلم میخواست این دقایق نگذره و دلوین پیش من باشه

اما عقربه های ساعت تند تر از همیشه در حرکت بودن

با آروم ترین سرعت میروندم

اما بالاخره رسیدیم به بام و کنار ماشین دلوین

میخواست از ماشین پیاده بشه که بازم دستشو گرفتم

تو صورتش زل زدم

تو صورتی که دیگه رنگ به رخسارش نمونده بود زیر چشماش گود افتاده بود و خستگی از تمام وجودش می بارید.

_ میشه یه فرصت بهم بدی دلوین؟

فقط یه فرصت..

چشماشو بست و باز کرد و آروم گفت

+ نه

_ میشه رو پیشنهاد اون یارو فکر نکنی؟

+ نه

با عصبانیت دستشو ول کردم و از ماشین پیاده شدم و رفتم تکیه دادم به ماشینش

بام خلوت بود و میشد یکمی گریه کرد

با صدای بلندی گفتم:

_ میگی چیکار کنم هان؟

ندیدی مریض بودم؟

این بود اون عشقی که دم ازش میزدی؟

به همین راحتی ازش گذشتی؟

به همیننننن راحتی از عشقت گذشتیییی؟

قطرات اشکم کم کم روونه ی صورتم شدن

_ مگه نمی‌بینی چقدر سر تو از بین رفتم؟

ببین منو؟

من همون آریای قلبم؟

چیکار کنم دللویییین؟

چیکاااار کنم؟

من نمیتونم دست از سر تو بردارم دلوین

مشتی به قلبم زدم و گفتم این بی صاحاب برای توعه که داره میزنه

میبینی یا نه؟

میفهمی یا نه؟

تو داری دستی دستی منو میکشی.

دیگه کاری از دستم بر نمیاد جز اینکه ازت خواهش کنم..

باشه خواهش میکنم

به پاتم میفتم

فقط رو پیشنهاد اون یارو فکر نکن دلوین

تو رو خدا

به خاطر ضربه ای که به قلبم زده بودم صورتم از درد مچاله شده بود

تو صورت دلوین نگرانی رو میشد دید

اما هیچی نگفت جز اینکه مراقب خودت باش و سوار ماشینش شد و بی اعتنا از من رفت

منم دوباره بد بخت شدم…

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 0 / 5. شمارش آرا 0

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان دژبان pdf از گیسو خزان

  خلاصه رمان :   آریا سعادتی مرد سی و شیش ساله ای که مدیر مسئول یکی از سازمان های دولتیه.. بعد از دو سال.. آرایه، عشق سابقش و که حالا با کس دیگه ای ازدواج کرده می بینه. ولی وقتی می فهمه که شوهر آرایه کار غیر قانونی انجام میده و حالا برای گرفتن مجوز محتاج آریا شده تصمیم

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان ماهلین pdf از رؤیا احمدیان

    خلاصه رمان :   دختری معصوم و تنها در مقابل مردی عیاش… ماهلین(هاله‌ماه، خرمن‌ماه)…   ★فصل اول: ســـرنــوشــتـــ★   پلک‌های پف کرده و درد ناکش را به سختی گشود و اتاق بزرگ را از نظر گذراند‌. اتاق بزرگی که تنها یک میز آرایش قهوه‌ای روشن و یک تخت دو نفره سفید رنگ و ساده در آن به چشم

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان کلبه های طوفان زده به صورت pdf کامل از زینب عامل

      خلاصه رمان:   افسون با تماس خواهر بزرگش که ساکن تهرانه و کلی حرف پشت خودش و زندگی مرموز و مبهمش هست از همدان به تهران میاد و با یک نوزاد نارس که فوت شده مواجه می‌شه. نوزادی که بچه‌ی خواهرشه در حالیکه خواهرش مجرده و هرگز ازدواج نکرده. همین اتفاق پای افسون رو به جریانات و

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان شوماخر به صورت pdf کامل از مسیحه زادخو

        خلاصه رمان:   داستان از جایی آغاز میشود که دستها سخن میگویند چشم هاعشق میورزند دردها زخم بودند و لبخند ها مرهم . قصه آغاز میشود از سرعت جنون از زیر پا گذاشتن قوائد و قانون بازی …. شوماخر دخترک دیوانه ی قصه که هیچ قانونی برایش معنا ندارد .     به این رمان امتیاز

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان رویای گمشده
دانلود رمان رویای گمشده به صورت pdf کامل از مهدیه افشار و مریم عباسقلی

      خلاصه رمان رویای گمشده :   من کارن زندم، بازیگر سرشناس ایرانی عرب که بی‌پدر بزرگ شده و حالا با بزرگ‌ترین چالش زندگیم روبه‌رو شدم. یک‌روز از خواب بیدار شدم و دیدم جلوی در خونه‌ام بچه‌ایه که مادر ناشناسش تو یک‌نامه ادعا می‌کنه بچه‌ی منه و بعد از آزمایش DNA فهمیدم اون بچه واقعا مال منه! بچه‌ای

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان آسو pdf از نسرین سیفی

  خلاصه رمان :       صدای هلهله و فریاد می آمد.گویی یک نفر عمدا میخواست صدایش را به گوش شخص یا اشخاصی برساند. صدای سرنا و دهل شیشه ها را به لرزه درآورده بود و مردان پای¬کوبان فریاد .شادی سر داده بودند من ترسیده و آشفته میان اتاق نیمه تاریکی روی یک صندلی زهوار دررفته در خودم مچاله

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
6 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
Pishro
Pishro
2 سال قبل

ععی💔دلم گرفت

anisa
anisa
2 سال قبل

اریا بیا منو بگیر از دلوین برات بهتر میشم البته شوهرم دارم

محدثه
محدثه
2 سال قبل
پاسخ به  anisa

😂😂
عه همشهری عشق دزد؟😂

ثنا
ثنا
2 سال قبل

ای دلوین بی رحم سنگم بود تا الان دلش به رحم امده بود

سپیده
سپیده
2 سال قبل

خاک تو سر دلوین

Kkk
Kkk
2 سال قبل

گناه اریا🥺
دلم سوخت براش

دسته‌ها
6
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x