هم دانشگاهی جان پارت ۶۲ - رمان دونی

هم دانشگاهی جان پارت ۶۲

.

 

 

 

کاش حد اقل به زور نگهش داشته بودم

نگران حالش بودم

نکنه با این حال تصادف کنه..

خدایا..خودت مراقبش باش

سوار ماشین شدم و روشنش کردم

حرکت کردم سمت خیابونای پر از غم این شهر دلگیر

حالم از خودم بهم میخورد

زندگیو بدون دلوین میخواستم چیکار؟

باید یه کاری میکردم..

تا خود صبح تو خیابونا میچرخیدم و فکر میکردم به اینکه چیکار کنم

باید با یکی از بچها صحبت میکردم

اما با هیچکدومشون جز مائده نمیتونستم صحبت کنم و خواستمو بگم

بنابرین باید با مائده حرف میزدم

گوشیمو برداشتم

رفتم تو مخاطبین و تازه یادم اومد که اون گوشی لکنتی رو عوض کرده بودم و اینو خریده بودم

تف به این شانس من

با دست چندین بار مشت زدم به فرمون ماشین

ای خدایا چیکار کنم!!!

باید میرفتم دانشگاه مائده!!

اره بهترین کار همین بود

ساعت هفت صبح شده بود

مسیرمو تغییر دادم و روندم به سمت دانشگاهشون

ماشینو همون بغل بین ماشینا پارک کردم تا نبیننش

ساعت نزدیکای هشت بود که بچها با ماشین یگانه اومدن

همشون پیاده شدن جز دلوین

بعد از چند دقیقه دلوینی که از همه با حوصله تر بود بی حوصله تر از همشون از ماشین پیاده شد و با استایل به هم ریخته ای وارد دانشگاه شد

**

ساعت انقد کند میگذشت که گمون نمی‌کردم اصلا داره میگذره یا نه

ساعت دو ظهر شده بود و هیچکدوم از بچها بیرون نیومده بودن

دلمو به دریا زدم و از ماشین پیاده شدم و سمت نگهبانی رفتم

از نگهبانه خواهش کردم که بره و مائده رو صدا بزنه

از دور می دیدم که کنار دلوین نشسته و داره سرشو نوازش میکنه

خدایا نه؛)

اینطوری نه../

این معامله ی خوبی نیست..تو رو خدا دلوین چیزیش نشه

نگهبانه با هزار تا فیس و ادا بالاخره رفت و مائده رو صدا زد اما تا مائده چرخید پشت یکی از ستون های در ورودی قایم شدم

بعد از چند دقیقه که مائده اومد آروم صداش زدم

بهت زده به عقب برگشت و نگام کرد

_ مائده تو رو خدا آروم برو یه وری که منم بتونم بیام باهات کار دارم

با چشمام التماسش میکردم و اون تو شک دیدن من بود

بالاخره دلش به رفتن رضا داد و منم پشت سرش راه افتادم.

تا رسیدیم به جایی که کسی نمیدید ما رو مائده سوال هاشو شروع کرد.

+ آریا تو اینجا چیکار میکنی؟؟؟

دم دانشگاه ما؟؟

نمیگی دلوین تو رو ببینه دیگه کلا دیار فانی رو وداع میگه؟؟

چرا اینکارا رو میکنی؟

اون همین الانشم از دستت شماره اریا

_ مائده یه دقیقه امون میدی من صحبت کنم؟

+ بگو..نمیگی که

چند تا نفس عمیق گرفتم و شروع کردم به صحبت..

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 0 / 5. شمارش آرا 0

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان روشنایی مثل آیدین pdf از هانیه وطن خواه

  خلاصه رمان:   دختری که با تمام از دست رفته هایش شروع به سازش می کند… به گذشته نگریستن شده است عادت این روزهایم… نگاه که می کنم می بینم… تو به رویاهایت اندیشیدی… من به عاشقانه هایم…ع تو انتقامت را گرفتی… من تمام نیستی ام را… بیا همین جا تمامش کنیم…. بیا کشش ندهیم… بیا و تو کیش

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان هیچ ( جلد اول ) به صورت pdf کامل از مستانه بانو

        خلاصه رمان :   رفتن مرصاد همان و شکستن باورها و قلب ترمه همان. تار و پودش را از هم گسسته می دید. آوارهای تاریک روی سرش سنگینی می کردند. “هیچ” در دست نداشت. هنوز نه پدرش او را بخشیده و نه درسش تمام شده که مستقل شود. نازخاتون چشم از رفتن پسرش گرفت و به

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان شب از ستاره ها تنها تر است به صورت pdf کامل از شیرین نورنژاد

            خلاصه رمان :   مقدمه طرفِ ما شب نیست صدا با سکوت آشتی نمی‌کند کلمات انتظار می‌کشند من با تو تنها نیستم، هیچ‌کس با هیچ‌کس تنها نیست شب از ستاره‌ها تنهاتر است… طرفِ ما شب نیست چخماق‌ها کنارِ فتیله بی‌طاقتند خشمِ کوچه در مُشتِ توست در لبانِ تو، شعرِ روشن صیقل می‌خورد من تو

جهت دانلود کلیک کنید
رمان ماه مه آلود جلد اول

  دانلود ماه مه آلود جلد اول خلاصه : “مها ” دختری مستقل و خودساخته که تو پرورشگاه بزرگ شده و برای گذروندن تعطیلات تابستونی به خونه جنگلی هم اتاقیش میره. خونه ای توی دل جنگلهای شمال. اتفاقاتی که توی این جنگل میوفته، زندگی مها رو برای همیشه زیر و رو می کنه؛ زندگی که شاید از اول برای مها

جهت دانلود کلیک کنید
رمان دل کش
دانلود رمان دل کش به صورت pdf کامل از شادی موسوی

  خلاصه: رمان دل کش : عاشقش بودم! قرار بود عشقم باشه… فکر می کردم اونم منو می خواد… اینطوری نبود! با هدف به من نزدیک شده بود‌…! تموم سرمایه مو دزدید و وقتی به خودم اومدم که بهم خبر دادن با یه مرد دیگه داره فرار می کنه! نمی ذاشتم بره… لب مرز که سهله… اگه لازم بود تا

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان هوکاره pdf کامل از مهسا عادلی
دانلود رمان هوکاره pdf کامل از مهسا عادلی

    دانلود رمان هوکاره pdf کامل از مهسا عادلی خلاصه رمان: داستان درباره دو برادریست که به جبر روزگار، روزهایشان را جدا و به دور از هم سپری می‌کنند؛ آروکو در ایران و دیاکو در دبی! آروکو که عشق و علاقه او را به سمت هنر و عکاسی و تئاتر کشانده است، با دختری به نام الآی آشنا می‌شود؛

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
2 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
Maede.F
Maede.F
2 سال قبل

عالی مثل همیشه❤️🤍💖

ثنا
ثنا
2 سال قبل

خواهری من از همه زود تر خوندم یکم بیشتر می نوشتی همش جا های باحال تموم میکنی ولییییی بازم دست گلت درد نکنهه

دسته‌ها
2
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x