هم دانشگاهی جان پارت ۷۲ - رمان دونی

.

 

 

 

+ نفس عمیق بکش دلوین آروم باش

چرا اینطوری نفس میکشی؟

حالم داشت بد میشد قلبم به شدت درد اومده بود

مائده نباید میفهمید که حالم بده

وگرنه منو نمی برد پیش آریا!

نفس عمیقی گرفتم تا صدامو صاف کنم

_ هیچی نیست یکمی بغض دارم

تو ماشین آرتین آب هست؟!

+ مطمئنی؟ دلوین حالت بد باشه نمی برمت هاا

_ مطمئنم مائده آب بخورم خوب میشم

آب داری تو ماشین یا نه؟

+ اره صندلی عقب هست

سرمو تکون دادم و به عقب برگشتم

از باکس آب یه دونه آب معدنی برداشتم درشو باز کردم و سر کشیدم

همین یه قلپ اب حالمو خیلی بهتر کرده بود

سرمو به پنجره تکیه دادم و به مردم در حال عبور نگاه کردم

یکی خوشحال بودی یکی ناراحت

یکی گریه میکرد یکی قهقهه میزد

زندگیه عجیبی بود کلا

دست مائده رو شونم نشست

+ بهتری دلوین؟

میخوای بهت قرص بدم؟

_ نه خوبم مائده

+ مطمئنی؟

_ اره مطمئنم

همش به امید اینکه قرار بود آریا رو ببینم نمیذاشتم اشکام بریزه

بالاخره به کوچه ی خونه ای رسیدم که قلب منو به بازی گرفته بود

هر لحظه که نزدیک تر می‌شدیم ضربان قلب من بالاتر میرفت

نفس عمیقی گرفتم

خالم خونه ی خودمون بود و از این بابت خیالم راحت بود که ما رو نمی بینه

رسیدیم دم خونه مائده ماشینو پارک کرد

صندلی ماشینو یکم خوابوندم و زل زدم به در خونشون مائده هم صندلیشو خوابوند و افتاد تو گوشیش

از بس اضطراب داشتم هی آب می‌خوردم

در بطری ابمو باز کردم و تا تهش سر کشیدم و بعدم‌ دوباره زل زدم به در خونشون!

 

***

 

ساعت سه ظهر شده بود و هنوز آریا رو ندیده بودم مائده هم گرسنه بود

اشفته از ندیدن آریا نگاهمو به در خونه ی خاله دادم که در یهو باز شد و مامان آریا از خونه زد بیرون دستمو به بازوی مائده زدم

_مائدههه مامان آریا اومد بیرون

مائده با حرفم نگران درست سر جاش نشست

خدا رو شکر میکردم که شیشه های ماشین ارتین دودی بود

مامانش داشت میومد به طرف ماشین

_ یا خدا مائده گاومون زایید..

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 0 / 5. شمارش آرا 0

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان راه سبز به صورت pdf کامل از مریم پیروند

        خلاصه رمان:   شیوا دختری که برای درس خوندن از جنوب به تهران اومده و چندوقتی رو مهمون خونه‌ی عمه‌اش شده… عمه‌ای که با سن کمش با مرد بزرگتر و پولدارتر از خودش ازدواج کرده که یه پسر بزرگ هم داره…. آرتا و شیوا دشمن های خونی همه‌ان تا جایی که شیوا به خاطر گندی که

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان آغوش آتش جلد دوم

    خلاصه رمان :         آهیر با سن کَمِش بزرگه محله است.. در شب عروسیش، عروسش مرجان رو میدزدن و توی پارک روبروی خونه اش، جلوی چشم آهیر میکشنش.. آهیر توی محل میمونه تا دلیل کشته شدن مرجان و قاتل اونو پیدا کنه.. آهیر که یه اسم کُردیه به معنای آتش، در ظاهر آهنگری میکنه ولی

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان نجوای نمناک علفها به صورت pdf کامل از شکوفه شهبال

      خلاصه رمان:   صدای خواننده در فضای اتومبیل پیچیده بود: ((شهزاده ی آسمونی/گفتی که پیشم می مونی.. برایاین دل پر غم/ آواز شادی می خوانی عشق تو آتیش به پا کرد/ با من تو روآشنا کرد.. بی اونکه حرفی بگویم/راز منو بر ملا کرد.. یه لحظه بی تونبودم/ یه لحظه بی تو نزیستم.. یه روز سراغمو می

جهت دانلود کلیک کنید
رمان میان عشق و آینه

  دانلود رمان میان عشق و آینه خلاصه : کامیار پسر خشن که با نقشه دختر عمه اش… برای حفظ آبرو مجبور میشه عقدش کنه… ولی به خاطر این کار ازش متنفر میشه و تصمیم میگیره بعد از ازدواج انقدر اذیت و شکنجه اش کنه تا نیاز مجبور به طلاق شه و همون شب اول عروسی… به این رمان امتیاز

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان طور سینا pdf از الهام فتحی

    خلاصه رمان :         گیسو دختری که دو سال سخت و پر از ناراحتی رو گذرونده برای ادامه تحصیل از مشهد به تهران میاد..تا هم از فضای خونه فاصله بگیره و هم به نوعی خود حقیقی خودش و پیدا کنه…وجهی از شخصیتش که به خاطر روز های گذشته ازش فاصله گرفته و شاید حتی کاملا

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان تکتم 21 تهران به صورت pdf کامل از فاخته حسینی

    خلاصه رمان : _ تاب تاب عباسی… خدا منو نندازی… هولم میدهد. میروم بالا، پایین میآیم. میخندم، از ته دل. حرکت تاب که کند میشود، محکم تر هول میدهد. کیف میکنم. رعد و برق میزند، انگار قرار است باران ببارد. اما من نمیخواهم قید تاب بازی را بزنم، انگشتان کوچکم زنجیر زنگ زده تاب را میچسبد و پاهایم

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
1 دیدگاه
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
Maede.F
Maede.F
2 سال قبل

وای اوج حساسش بود

دسته‌ها
1
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x