"پنج پر" پارت 12 - رمان دونی

 

 

آرمین:   باید از همون اول با من میومدی

نمیدونم تو پسره چی دیدی چشمت همش دنبال اونه

 

 

+   خیلی دیگه شاخکات دارن فعال میشن

زیاد فضولی نکن

 

آرمین:  آره ربطی به من نداره

الانم پاشو باید بریم بیمارستان اون پسره منتظرمونه

 

زودتر از خودش رسیدم به ماشین درو محکم بستم تکیه دادم به ماشین چشمامو بستم

 

با شنیدن بسته شدن صدای در فهمیدم اومده تو ماشین

ولی چرا حرکت نمیکنه؟!

زیر چشمی بهش نگاه کردم

 

این که داره منو نگاه میکنه

چیزی تو صورتم نوشته

مجبورم خودم یه کاری کنم

 

+  ماشینو روشن کن؛ کمتر بخور

 

چشمامو وا کردم دیدم جا خورده

عجب پس مچ شو گرفتم

 

آرمین: چی رو کمتر بخورم؟!

 

+   آدمارو

 

 

آرمین: مگه خوردنیه؟!

 

+  نه بردنیه

 

آرمین: آره راست میگی بردنیه

 

وا منظورش چیه بردنیه؟!

 

+   چی بردنیه؟!

 

 

 

آرمین:  به من چ

شاخکاتون داره فعال میشه

 

 

وای این که داشت ادامنو در میورد

 

+  مقلد؛ اژدر مقلد؛ آفتاب پرست

داری ادای منو در میاری؟!

 

آرمین:   الان اینا  دیگه لقبای منن؟!

 

تا اومدم بگم آره؛ که آرمین گفت رسیدیم

از ماشین که پیاده شدم دیدم پارسا دم در منتظرمونه

 

داشتم میرفتم سمت پارسا که آرمین صدام زد

 

آرمین:  تو واقعن گوشات مشکل دارن اینجا یه چکاب کن

+  نه مشکل نداره صدای تو از ته چاه میاد برا همون نمیشنوم

خوب چیکارم داری؟!

 

آرمین:  هر جا من رفتم؛ توام باید بیای

زیاد نزدیک این پسره نشو

 

+  سرورم امری نیست؟! برو بابا دیگه همینم مونده مث جوجه اردک زشت بیفتم دنبالت

 

آرمین:   حرفمو یه بار تکرار میکنم؛ زیادم جواب منو نده بجاش حرفمو گوش کن

 

از کنارش رد شدم دستمو واسه پارسا تکون دادم

رو به آرمین گفتم برو بابا

دیگه جرئت نکردم پشت سرمو نگاه کنم

 

ولی چه محیط جالبی داره این بیمارستان مال کیه؟!

 

اونجا یه پرستاره بزار ازش بپرسم

 

+  خانم پرستار این بیمارستان مال کیه؟!

 

پرستار:   عزیزم دقیق نمیدونم ولی فکرکنم دوتا صاحب داره

 

آقای زند و آقای راد

 

هنگ کردم رگای مغزم پوکید؛ باورم نمیشه اینجا مال این دوتاس؛ مخصوصا اون مرد

 

از پرستار تشکر کردم که آرمین صدام زد رفتم سمتش

 

آرمین: چه عجب صدای منو شنیدی

 

+  این دفعه دیگه صدات از ته چاه نبود

خوب پارسا کوجاست؟!

 

آرمین:  تو چیکار اون داری؟! رفت یه جا کار داشت

 

+  اولاً ما تو یه گروهیم باید بدونیم کوجاست چون الان وقت تحقیق مونه؛ دوماً صدات خیلی خوب شده روش کار کردی

 

دیگه نتونستم جلوی خندمو بگیرم

از بس خندیدم بنده خدا هنگ کرده بود

 

+   چیه خوب صدات الان بهتره!

وای چقدر خندیدم

 

آرمین:  بله دیگه دلقک خانمم شدم

 

 

+  افتخار بزرگی نصیبت شده

 

آرمین: یه افتخاری نشونت بدم فقط صبر کن شانس آوردی الان بیمارستانی

 

 

وای یه سوال اومد تو ذهنم!

 

+  چرا نگفتین صاحب این بیمارستانین؟!

 

آرمین:   مال ما نیست مال باباهامونه

کی بهت گفت؟!

 

+  مهم نیست کی گفت؛ ولی شما دوتا چرا نگفتین؟!

 

اومد جوابمو که استاد صدامون کرد

 

 

 

 

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 1 / 5. شمارش آرا 1

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان طواف و عشق pdf از اکرم امیدوار

  خلاصه رمان :         داستان درباره مردیه که به سبب حادثه ای عشقی که در ۲۵ سالگی براش رخ داده، تصمیم گرفته هرگز ازدواج نکنه… ولی بعد از ده سال که می خواد مشرف به حج عمره بشه مجبور میشه علی رغم میلش زنی رو… به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان انار از الناز پاکپور

    خلاصه رمان :       خزان عکاس جوانی است در استانه سی و یک سالگی که گذشته سختی رو پشت سر گذاشته دختری که در نوجوانی به دلیل جدایی پدر و مادر ماندن و مراقبت از پدرش که جانباز روحی جنگ بوده رو انتخاب کرده و شاهد انتحار پدرش بوده و از پسر عمویی که عاشقانه دوستش

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان جوزا جلد دوم به صورت pdf کامل از میم بهار لویی

  خلاصه رمان:     برای بار چندم، نگاهم توی سالن نیمه تاریک برای زدن رد حاجی فتحی و آدمهایش چرخید، اما انگار همهی افراد حاضر در جلسه شکل و شمایل یکجور داشتند! از اینجا که نشسته بودم، فقط یک مشت پسِ سر معلوم بود و بس! کلافه بودم و صدای تیز شهردار جدید منطقه، مثل دارکوب روی مغزم منقار

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان رویای گمشده
دانلود رمان رویای گمشده به صورت pdf کامل از مهدیه افشار و مریم عباسقلی

      خلاصه رمان رویای گمشده :   من کارن زندم، بازیگر سرشناس ایرانی عرب که بی‌پدر بزرگ شده و حالا با بزرگ‌ترین چالش زندگیم روبه‌رو شدم. یک‌روز از خواب بیدار شدم و دیدم جلوی در خونه‌ام بچه‌ایه که مادر ناشناسش تو یک‌نامه ادعا می‌کنه بچه‌ی منه و بعد از آزمایش DNA فهمیدم اون بچه واقعا مال منه! بچه‌ای

جهت دانلود کلیک کنید
رمان فرار دردسر ساز
رمان فرار دردسر ساز

  دانلود رمان فرار دردسر ساز   خلاصه : در مورد دختری که پدرش اونو مجبور به ازدواج با پسر عموش میکنه و دختر داستان ما هم که تحمل شنیدن حرف زور نداره و از پسر عموشم متنفره ,فرار میکنه. اونم کی !!؟؟؟ درست شب عروسیش ! و به خونه ای پناه میاره که…   به این رمان امتیاز بدهید

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان نقطه سر خط pdf از gandom_m

  خلاصه رمان :       زندگیم را یک هدیه می دانم و هیچ قصدی برای تلف کردنش ندارم هیچگاه نمی دانی آنچه بعدا بر سرت خواهد آمد چیست… ولی کم کم یاد خواهی گرفت که با زندگی همانطور که پیش می آید روبرو شوی. یاد می گیری هر روز، به همان اندازه برایت مهم باشد. و هر وقت

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
2 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
حنا
حنا
2 سال قبل

رمانش واقعا تخلیه. الان باور کنیم آرمین عاشق دختره شد؟تو دو روز ؟دست هرچی فیلم هندیو فیلم ترکیه از پشت بستن رمانا ایرانی

حنا
حنا
2 سال قبل

نویسنده کوجاست نه کجاست😒😏
غلط نوشتن نشونه باکلاسی نیست😊😐

دسته‌ها
2
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x