بین هم دیگه مکالمه ای رد و بدل نکردیم ولی حس آرامش خاصی کنارش داشتم انگار چند ساله میشناسمش نمیدونم من توهم زدم
تو فکر بودم که صدای sms گوشیم بلند شد
این خروس بی محل کیه؟!
وای خداروشکر استاد نفهمید
پیام از طرف شریفی بود؛ مشخصات پسر اون مرده رو داده بود
پارسا راد تو شرکت لوازم آرایشی باباش کار میکنه ولی زرنگه و تا حالا هیچ دوست دختری نداشته
مگه میشه؟! وای عکسشو فرستاد
بزار ببینم این شازده کیه؟!
خوب…
اینکه همون پسره اس! همون که خوردم بهش
سرم بالا کردم ببینم کوجا نشسته
اوها چه تنها نشسته هیچکی دورش نیست
وای خدای من باید چجوری مخ اینو بزنم
اینی که اصن دوست دختر نداشته
آرمین: دنبال کسی میگردی؟!
+ ار یه پسر
محکم با دستم زدم تو دهنم؛ خاک عالم این چی بود من گفتم
آرمین: کدوم پسر؟! دوست پسر داری که دنبالش میگردی؟!
+ نه ؛ ار؛ نه اصن ندارم
آرمین: فهمیدم نمیخواد چیزی بگی
تا اومدم چیزی بگم که استاد اعلام کرد برای درس بعدی باید به گروه سه نفره تقسیم بشیم
استاد: خوب بچه ها خودم گروه بندی تون میکنم اینطوری بهتره
تا اون موقع میتونید راحت باشید
خوب بهتره منم برم پیش این پارسا رو مخش کار کنم
تا میخواستم پا شم برم آرمین مانع رفتنم شد
آرمین: چرا میخوای بری پیش اون پسر؟! دوسش داری؟! میدونی کیه؟!
+ کارش دارم که میخوام برم پیشش و اینکه وقتی کارش دارم دلیل نمیشه دوسش داشته باشم؛ تا حدودی میشناسن کیه
آرمین: از وقتی اون sms اومده تو گوشیت همش داری نگاش میکنی این خودش یه دلیل نیست
+ نه دلیل نیست تو چرا برات مهمه اون پسر؟! هی داری در مورد اون حرف میزنی
آرمین: اون پسر میدونی کیه؟! اون رقیب و دوست شرکت بابامه
+ خوب چیکار کنم؟! من که رقیبت نیستم
آرمین: تو چی میخوای ازش؟! بگو تا کمکت کنم
به این رمان امتیاز بدهید
روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!
میانگین امتیاز 1 / 5. شمارش آرا 1
تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.
ای بابا… چ فضوله پسرع
میش ی پارت دیگ بدین و اینکه اگ امکانش هس طولانی تر باش