شت فک کنم خودم خودمو چشم زدم😐
هنوز نیومده
مارااااال دیر بیاد من میدونمو تو🙁😂

سلام
عید فطر مبارک🌙✨
امم راستش میخواستم نظراتتون درباره این موضوعی که میخوام بگم بدونم خوشحال میشم بگید نظراتتونو

من ۶ماه با یه پسری رل زدم اوایلش حس شدیدی بهش نداشتم ولی هرچی بیشتر می گذشت بیشتر باهم اشنا میشدیم و خب منم کم کم بهش حس دوست داشتن پیدا کردم اونم اوایل بهم نمی گفت دوسم داره مشخص بود اونم مثل من کم کم بهم علاقه مند شد تو همین دوران دوستیمون بهم کم کم گفتیم که همو دوست داریم و رابطمون جدی تر شد
بیشتر باهم وقت می گذروندیم بهم خیلی زنگ می زدیم کلی حرف میزدیم تا این که تصمیم گرفت بره سربازی اخه دوسال از سن سربازیش گذشته بود ۲بار کنکور داد بود که بره دانشگاه ولی از نتایجش راضی نبود تصمیم گرفت بره سربازی کار های سربازیش کم کم اوکی شد و بهش گفتن که دوران ازمایشی نمیدونم چی چی کرج افتاده دوتامون شک شدیم چون خیلی جای دوری افتاد بود منم بهش گفتم تو بری اون ور دیگه منو یادت میره چون حتا گوشی ازش می گرفتن این یک ماه راه هم دور بود مرخصی هم نمیدادن بهش اون بیاد اونم گفت اگه حسمون واقعی باشه هر دوتامون تو منتظر من میمونی و خیانت نمی کنی منم تو یادم نمیره اگه هم حس یکیمون الکی بود که میفهمم با خودمون چند چندیم این فیلم هندیا شد اقا رفت بعد یک ماه امد وقتی امد حسش شدید تر شد بود جوری ابراز احساسات می کرد که هنگ کرد بودم
بعد کرج افتاد شیراز برای دوسال سربازی اوایل که رفت شیراز وقتی میومد مرخصی رفتارش اوکی بود خوب بود تا گذشت تا الان الان جدید بهشون چهارساعت گوشی میدن از وقتی تو گوشی باهاش چت می کنم بنظرم خیلی سرد شده اصلا خیلی تقیر کرد وقتی بهش میگم چته میگه خستمه کلافم انقدر پادگان موندمو پست دادمو نخوابیدم که مغذم قفل کرده منم گفتم خب راست میگه خستست ولی کاراش خیلی مشکوکن حس بدی میگیرم بعد بهش گفتم گفت امدم مرخصی باهم حلش میکنیم امد حتا نشد حرف بزنیم خودش هم هیچی نگفت که قرار بود این مسله حل کنیم همین باز شد ی ناراحتی برا من بعد این چهار ساعتی که بهش گوشی میدن همش توی یه اپی که منو اون توش چت نمی کنیم انلاین بهش میگم توش با کی چت میکنی میگه رفیقم میگم تو این تایم کمی که داری به من پیام بده میگه من فقط به تو پیام میدم بعد تو اون اپ هم انلاین همش هم میگه رفیقمه یه روز رفتم فالو وراش نگاه کنم دیدم یه دوتا دختر جدید فالو کرد که من نمیشناسم اخه قبلا بهم گفت بوذ این فالو های دختری که دار کین منم میشناختمشون ولی این دوتا نداشت الان جدید دیدم فالو کرد یه مدت هم بود میگفتم هروقت تو نستی مرخصی ساعتی بگیری بری شهر بهم زنگ بزن درباره دلخوریمون حرف بزنیم میگفت باشه ولی زنگ نمی زد یه روز گفت ببخشید دیر پیم دادم داشتم با رفیقم تلفنی حرف میزدم این که گفت اتیش گرفتم با خودم گفتم چطور میتونه با اون حرف بزنه با من نمیشه فرداش هم یه برنامه چتی نصب کرد که قبلا نداشت اصلا بدرش نمی خوره گفتم برا چی اینو نصب کردی جواب نداد پیچوند دوباره پرسیدم گفت بخاطر خواهر زادم همی اینا کاراش باعث شد بدجور از دستش ناراحت بشم و باهاش سرد بخورد کنم خیلی سرد اونم سردی منو که دید سرد شده الان هر دو سردیم از این سردی این شرایط خسته شدم بهش گفتم چرا انقدر تغیر کردی چرا وقتی میگم زنگ بزن نمی زنی میگی نمیشه ولی به رفیقت میزنی گفت بخاطر این که ما وقتی با تلفن حرف میزنیم تو یه سالن کوچیکه و هم سربازا اونجا دارن حرف میزنن با تلفن بخاطر همین صدا به صدا نمیرسه مجبورم بذارم رو اسپیکر منم دوست ندارم حرفامون کسی بشنوه این که گفت چیزی نگفتم ولی از سردیم هم کم نشد
انقدر از دلخوریم گذشت که خودم هرچی فکر میکنم نمیدونم چمه ولی وقتی پیام میده اعصابم بهم میریزه
الان نمیدونم چیکار کنم نمیدونم چطوری این سردی از خودم دور کنم چطوری باهاش خوب بشم همش حس خیانت دارم بنظرتون داره خیانت میکنه بنظرتون اگه واقعا رفیقش چرا انقدر داره باهاش چت میکنه
بنظرتون اگه سردیمو تموم کنم اونم مث سابق میشه
بنظرتون از دلخوریم بگذرم؟
کلافم

سلام عیدتون مبارک

همگی خوبین؟ چه خبر

غزال اجی خوبی