ز همه دست کشیدم که تو باشی همه ام
با تو بودن ز همه دست کشیدن دارد♥️♥️
به این رمان امتیاز بدهید
روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!
میانگین امتیاز 0 / 5. شمارش آرا 0
تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.
ز همه دست کشیدم که تو باشی همه ام
با تو بودن ز همه دست کشیدن دارد♥️♥️
به این رمان امتیاز بدهید
روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!
میانگین امتیاز 0 / 5. شمارش آرا 0
تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.
خلاصه رمان : _وایسا وایسا، تا گفتم بریز. پونه: بخدا سه میشه، من گردن نمیگیرم، چوب خطم پره. _زر نزن دیگه، نهایتش فهمیدن میندازی گردن عاطی. عاطفه: من چرا؟ _غیر تو، از این کلاس کی تا حالا دفتر نرفته؟ مثل گربه ی شرک نگاهش کردم تا نه نیاره. _جون رز عاطییی! ببین من حال این رو نگرفتم
خلاصه رمان: قصه از اونجایی شروع میشه که آرام و نیهاد توی یک سفر و اتفاق ناگهانی آشنا میشن اما چطوری باهم برخورد میکنن؟ آرامی که زندگی سختی داشته و لج باز و مغروره پسری که چیزی به جز آرامش خودش براش اهمیتی نداره… اما اتفاقات تلخ و شیرینی که براشون پیش میاد سرنوشتشون
خلاصه رمان : مدرس فیزیک یکی از موسسات کنکور ناپدید میشود و با پیدا شدن جنازهاش در ارتفاعات شمالی تهران، شادی و کتایون و اردوان و سپنتا و دیگران ناخواسته، شاید هم خواسته پا به قصه میگذراند و درست مثل قطعات یک جورجین مکملی میشوند برای باز کردن معماهای به این رمان امتیاز بدهید
خلاصه رمان: آرنجم رو به زمین تکیه دادم و به سختی نیمخیز شدم تا بتونم بشینم. یقهام رو تو مشتم گرفتم و در حالی که نفس نفس میزدم؛ سرم به دیوار تکیه دادم. ساق دستم درد میکرد و رد ناخون، قرمز و خط خطیاش کرده بود و با هر حرکتی که به دستم میدادم چنان
خلاصه رمان : خب خب خب…ما اینجا چی داریم؟…یه دختر زبون دراز با یه پسر زبون درازتر از خودش…یه محیط کلکلی با ماجراهای پیشبینی نشده و فان وایسا ببینم الان میخوایی نصف رمانو تحت عنوان “خلاصه رمان” لو بدم؟چرا خودت نمیخونی؟آره خودت بخون پشیمون نمیشی توی این رمان خنده هست تعجب هست گریه زاری فکر
خلاصه رمان: شایلی احتشام، جاسوس سازمانی مستقلِ که ماموریت داره خودش و به دوقلوهای شمس نزدیک کنه. اون سال ها به همراه برادرش برای این ماموریت زحمت کشیده ولی درست زمانی که دستور نزدیک شدنش، و شروع فاز دوم مأموریتش صادر میشه، جسد برادرش و کنار رودخونه فشم پیدا میکنن. حالا اون جدا از کار و دستور، یه
فاطی ذلیل شده 😂
گفتم همشونو حذف کن 😂 🤣🤣
فک نکنم از تو خوشگل تر گیر بیاد 😍😍😂
🤣🤣🤣
همیشه تعریف خوشگلی و زشتی کسی فقط برا چن روز اولع 😂
بابا خوشگلم نباشه اینا برا اینک حرص اون یکی عروسُ در بیارن میگن 😂😂
فاطی نذری دارم امسال، میای؟ ☹️
عه قبول باشه آره آره 😂
آره میدونم… منتهی با دوچرخه میای، سال دیگ میرسی
امروز جمعه، تهران خراب مونده همه جاش ترافیک، همه ریختن بیرون انگار نذری میدن😂
حوصلم نکشید نرفتم بیرون… رهامُ باباش رفتن…
😂😂😂
ب نظرم ب زودی زن فراری میشم 😂
😂😂😂
آه، ی خبر دیگ…
رفته بودن خاستگاری برا برادر شوهر مجردم
جدی؟؟؟🤕
نمی دونم طرف کیع؟😂
آره…
والا زیاد میرن. آقا نمیپسنده
انقد رفتن…
رد هرکی یه ایراد میذاره…
الانم نمیدونم کجا رفتن یعنی نرفتم بپرسم، آمار میدم بت 😂
ولی اون سری میگف یکی دیدن دانشجو 23 24سالشه.. دیگ نمیدونم اونه یا ن..
قبل اون رفتن پرستار بود دختره، خوشش نیومد میگف دختره خوب بود اخلاق مادرش دم دمی بود 😂
آها
الان خونم…
قیمه گذاشتم…
قلبم درد میکنه ☹️
به به 😋
وا چراااااا
😔
تو کجای
شام رفتین… ،،،
خونه مامانم😂
عه… خوشحال شدم…
خوش بگذره 😍
پیش مامی جون 😂
مرسی
ارع امیرعلی رو میندازم گردن مامانم و بابام خودم دیگه استراحت😂😂
بعضی وقتا لازمه دیگ، آدم خسته میشه بخدا…
منم انداختم بالا 😂
الیزابت شریف فرما شدن آخه
😂😂😂😂😂
فاطی امروز جمعه س رفتی پیک نیک 🙂😎
ن اومدم مهمونی 😂تو چی تا الان کجا بودی؟👀
عه…
کجایین…
منم هیچی یکم رفتم خونه جاریم
هیشکی تو آپارتمان نبود بجز اونا، و اون ی که خره، این یکی…
از دیشب میپرسید میگف چقد این نفهمه، مارم اذیت میکنه
عا خوبع
زن خره نه ها….
اون یکی شو میگم
آره گرفتم😂
خداروشکر.
داشتم خودمو میکشتما 😂
سه تا دارم.. دوتاش متاهل
سلام خدمت دوستان
سلام عزیزم بیا چت روم جدید اینجا پرنده پر نمیزنه 😂
باریکلااااااااا رحی👏🏻👏🏻👏🏻👏🏻👏🏻😂
اسفند دود کن🤣
بقیشو تو همون که الان هستیم میگم
نه سوی هر چراغ کهنه ی در حال سوسو شو
نه اینسو شو نه آنسو شو
فراسو شو
رها کن دین و میهن را
رها کن داد و شیون را
ببین من را
ببین خود را