رمان دونی

جدیدترین رمان های کامل pdf

رمان های بیشتر در کانال رمان من  https://t.me/romanman_ir

آخرین نظرات کاربران
رمان سکانس عاشقانه پارت 78
رمان سکانس عاشقانه

رمان سکانس عاشقانه پارت 78

    نمی تونم به خودم دروغ بگم … من این مردی که کنارم نشسته رو می پرستم … عشق وقتی همه چیز تموم میشه که معشوقه ت هم عشقه اولت باشه هم عشق آخرت … آریا برای من هم اوله هم اخر … تکیه میدم به صندلی و پلکام

ادامه مطلب »
رمان بر دل نشسته

رمان بر دل نشسته پارت ۳۹

نفس بعد از خواستگاری، بابام گفت که از مهراد خیلی خوشش اومده و عالیه که یک مردی صلابت و اونهمه عشق رو یکجا داشته باشه.. رفتار مثل همیشه پر جذبه و طرز صحبت قاطع و محکم مهراد با اون صدای تاثیرگذارش، کار خودشو کرده بود و بدجور قاپ بابامو دزدیده

ادامه مطلب »
رمان بر دل نشسته

رمان بر دل نشسته پارت ۳۸

مهراد تازه از بیمارستان مرخص شده بودم و اون دو روزی که بستری بودم برام مثل دو ماه گذشته بود.. از ترسم به نفس زنگ نزده بودم و اونم وقتی زنگ زده بود خوشبختانه زود قطع کرده بود.. میترسیدم صدای پیج کردن دکترا رو بشنوه و بفهمه بیمارستانم.. به اندازه

ادامه مطلب »
رمان بر دل نشسته

رمان بر دل نشسته پارت ۳۷

نفس نمایشگاه عالی برگزار شده بود و مهراد برام گزارش زنده تصویری داده بود.. تابلوهامو روی دیوار نمایشگاه نشونم داده بود و هر دومون از دیدنشون احساساتی شده بودیم.. تابلوهایی که هر کدومشون یه خاطره بودن برامون و الان برای کار خیری به فروش میرفتن مهراد پریشون و بیحوصله بود

ادامه مطلب »
رمان بر دل نشسته

رمان بر دل نشسته پارت ۳۶

لبامو کشید تو دهنش و طولانی و محکم بوسید و بوسید و بوسید.. انگار اونم داشت زجری که تو این دو سه روز کشیده بود رو تلافی میکرد.. وقتی هردومون نفس کم آوردیم بالاخره لبامونو از هم جدا کردیم و پیشونیمونو چسبوندیم به هم.. آروم گفت _رفتی چمدون خریدی دل

ادامه مطلب »
رمان بر دل نشسته

رمان بر دل نشسته پارت ۳۵

از عشق هم مست بودیم.. که با یه تلفن مستی از سرم پرید.. مهراد رفته بود شرکت و من داشتم به گلم آب میدادم که تلفنم زنگ زد، شماره نیوفتاده بود و وقتی جواب دادم از شنیدن صدای افشین و از اینکه فراموشش کرده بودم به خودم لرزیدم.. چطور یادم

ادامه مطلب »
رمان بر دل نشسته

رمان بر دل نشسته پارت ۳۴

به زمان نمایشگاه نزدیک میشدیم.. سه تا تابلو مونده بود تا بشه ده تا.. داشتیم به موضوع تابلو فکر میکردیم که مهراد گفت _یادته وقتی رفتیم پولونزکوی، گفتی دوست داری شبو اونجا بمونی؟ _آره، یادمم هست که یه شرلوک هولمز تیز زود فهمید که بخاطر شب تنها موندن باهاش تو

ادامه مطلب »
رمان بر دل نشسته

رمان بر دل نشسته پارت ۳۳

۱۱۰) هول شد و گفت _وای مهراد چی میخوای بگی بهشون؟ چه عجله ای داری گفتم _میخوام به مامانم بگم که بالاخره به آرزوش رسید و میخوام ازدواج کنم گوشیمو از جیبم درآوردم و از واتس اپ زدم روی تماس تصویری با مادرم.. تو اینهمه مدت ندیده بود با مادر

ادامه مطلب »
رمان ترمیم پارت 54
رمان ترمیم

رمان ترمیم پارت 54

  – چیکار داری میکنی، مهگل؟ خونه پدریت و فروختی؟ – اخبار زود میرسه… بله، فروختم. من کار خاصی نمیکنم، فقط میخوام رد‌پای نامردای زندگیم و پاک کنم. میخوام دخترم و جوری بزرگ کنم که مادرم نکرد، وقتی بی پدر شدم. – بهار بی‌پدر نشده ، مهگل. فرصت بده… فقط…

ادامه مطلب »
رمان بر دل نشسته

رمان بر دل نشسته پارت ۳۲

فقط شنیدم که زمزمه کرد _سوخت… نفس با دلی پر از کینه به مهراد، رفته بودم به جشن نامزدیش، و با دلی عاشق تر، همراه مهراد از اون خونه خارج شدم.. این مرد همیشه معادلاتمو به هم میریخت.. با دیدنم چنان آشفته شد که انگار آب سردی ریختن روی دلم

ادامه مطلب »
رمان صیغه استاد پارت 16
رمان صیغه استاد

رمان صیغه استاد پارت 16

    نمی خواستم همچین کاری بکنم و از من عصبی بشه پس گفتم به خدا یهویی درو باز کردی ترسیدم فکرم جای دیگه ای بود بهم نزدیک شد درست روبروم ایستاد فکم و با سه انگشتش گرفت و گفت _فکرت کجاها بود ؟ لبم و با زبونم تر کردم

ادامه مطلب »
رمان های کامل
دسته‌ها