فروشگاه لوازم آرایشی و بهداشتی کیو فیس

رمان های بیشتر در کانال رمان من  https://t.me/romanman_ir

رمان خان زاده جلد دوم پارت 21
رمان خان زاده جلد دوم

رمان خان زاده جلد دوم پارت 21

  من این بار دیگه واقعا داشتم به جنون میرسیدم باید شاهین می اومد و باید هر چه زودتر این زن و جمع و جور میکرد دیگه من کاری ازم بر نمی اومدم باید اون شانسش و برای آدم کردن استفاده میکرد با صدای آیلین بی حال از اتاق بیرون

ادامه مطلب »
رمان نبض سرنوشت

رمان نبض سرنوشت پارت۲۵

بلاخره امثال لیلا میفهمن که این چیزا زندگی کردن به سبک رویایی نیست . اولش قشنگه ولی بعدش همون آدمای رویایی نابودت میکنن ، ذره ذره ، کم کم …. بلاخره میفهمن که از چیزای ساده هم میشه لذت برد .از ساده زندگی کردن بیشتر میشه لذت برد. این خودمان

ادامه مطلب »
رمان نبض سرنوشت

رمان نبض سرنوشت پارت۲۴

با صدای علی از خاطراتم کشیده شدم بیرون . سریع نشستم که گفت : ببخشید نمیخواستم مزاحمت بشم شالم رو درست کردم و گفتم : نه مزاحم چیه خوب کاری کردی ، اگه نمیومدی دنبالم معلوم نبود تا کی تو خاطرات پرسه میزدم. با فاصله کنارم نشست و گفت :

ادامه مطلب »
رمان عشق تعصب پارت 65
رمان عشق تعصب

رمان عشق تعصب پارت 65

  پرستو بخاطر مرگ بهادر بیشتر از همه صدمه دیده بود و حالا داشت دنبال مقصر میگشت که به من برخورد کرد ، بابا حق داشت ، خیره بهش شدم حالا شرمنده شده بودم از اینکه خیلی زود قضاوتش کرده بودم نمیدونم چقدر گذشته بود که صداش بلند شد :

ادامه مطلب »
رمان نبض سرنوشت

رمان نبض سرنوشت پارت۲۳

شونه ای بالا میندازم . یکدفعه یادم میاد کجا دیدمش . با ذوق میگم : یادم اومد کجا دیدمت . تو مگه علی نیستی پسر عمو احمد؟ سری به تایید تکون میده و میگه : اما من شما رو به جا نیاوردم _من عسلم دختر رضا ، برادر زاده بی

ادامه مطلب »
رمان نبض سرنوشت

رمان نبض سرنوشت پارت۲۲

“عسل ” _ببخشید خانم . سرش رو برگردوند طرفم و گفت : جانم ؟ _ یه ماشین میخواستم واسه آلاشت _ بله ، لطفا چند لحظه بشینید بدون تشکر نشستم . حالم اصلا خوب نبود. باورم نمیشد به همین راحتی تموم شه . ولی شد ، خیلی آسون . از

ادامه مطلب »
رمان سکانس عاشقانه پارت 72
رمان سکانس عاشقانه

رمان سکانس عاشقانه پارت 72

نه جیغی ، نه پرخاشی ! بازوم رو با دستش گرفته و انگاری بین انگشتای دستش اونو می چلونه که حس میکنم کمی با شکسته شدنش فاصله دارم . چهره م از درد درهم میشه و من … من گوشی رو توی دست دیگه م ول میکنم . صدای افتادن

ادامه مطلب »
رمان خان زاده جلد دوم پارت 20
رمان خان زاده جلد دوم

رمان خان زاده جلد دوم پارت 20

  پس بهش گفتم  چرا چیزی نمیخوری باید به خودت خوب برسی به خاطر خودت به خاطر بچه ای که توی وجودته نباید کاری کنی که به بچه سخت بگذره.  کیمیا باشقابو و کنار زد و گفت _ اصلا اشتها ندارم فکر کنم باید یا یه دکتر مشورت کنم .

ادامه مطلب »
رمان نبض سرنوشت

رمان نبض سرنوشت پارت۲۱

امیر با دیدنم میگه : چیزی که نگفت نه ؟ درو بستم و گفتم : نه . میشه یه کمکی بهم بکنی؟ نگاهی با شاداب رد و بدل کرد و گفت : چه کمکی از دستم بر میاد ؟ _ آدرس خونه ماهان رو میخوام شاداب با تعجب میگه :

ادامه مطلب »

رمان زندگی شیرین ومبهم من پارت ۶

۶.۱ ♥️به نام خداا♥️ ❤️🔥♥️🔥 همون موقع آقا جونم همه مارو صدا زد . همه ی ما کنار پدر هامون ایستاده بودیم. پدر بزرگم مثل همیشه با اقتدار بلند شد ورو کرد سمت مهمون ها وگفت -سلام ….مهمان های عزیزم ….خوش آمدین….. خوشحالم که در این روز بزرگ …… مارو

ادامه مطلب »
رمان نبض سرنوشت

رمان نبض سرنوشت پارت۲۰

حسام دستشو رو شونم گذاشت و غمگین گفت : چقدر طول میکشه تا آروم شم؟ دستمو رو دستش گذاشتم و گفتم : بستگی به زخمت داره اینکه چقدر وخیمه وضعیتش. سخته فراموش کردن ، پس تلاش نکن ، ولی ازش درس بگیر .یاد بگیر قلبت رو دیگه ساده نبازی. چه

ادامه مطلب »
رمان نفوذی پارت 13
رمان نفوذی

رمان نفوذی پارت 13

  صدای چرخیدن کلید توی در شنیدم… از داد و فریاد دست کشیدم و کمی از در فاصله گرفتم… در باز شد… و ادم قد بلند و کت شلواری جلوم ظاهر شد… از ادمای دیشب نبود…توجه ای به چهرش نکردم… ی ادم دیگه بود… احساس میکردم پاهام دارن میلرزن… که

ادامه مطلب »

رمان های کامل

دسته‌ها