دانلود رمان - رمان دونی

جدیدترین رمان های کامل pdf

رمان های بیشتر در کانال رمان من  https://t.me/romanman_ir

رمان ترمیم پارت 60
رمان ترمیم

رمان ترمیم پارت 60

  نمیدانم عصبانی است یا ادایش را درمیآورد، اما دلم آرام میشود. روحم از تلاطم می افتد. شوق رقص دارم… دلم لحظه ای کنار او بودن را هوا میکند. – حرف زدنت هم عین آدم نیست، بهادر. فکر کنم همین کاری کرده که بگم گور… میخواهم بگویم گور پدر تمام

ادامه مطلب »
رمان گرگها

رمان گرگها پارت ۹

۲۶) صدای منیره و نگار جون رو میشنیدم که تو آشپزخونه بودن و منیره صبحانه حاضر میکرد.. ولی من نمیتونستم از اتاق برم بیرون.. نمیدونستم الان باید چیکار کنم، به من گفته بود که برم، منو توی خونه ش نمیخواست و من هرگز دوست نداشتم از کسی که حضورمو نمیخواد

ادامه مطلب »
رمان

رمان گرگها پارت ۸

۲۳) تا ظهر چیزی نمونده بود ولی خبری از کامیار نبود.. منم بهانه ای برای بالا رفتن نداشتم.. رفتم پیش نگار جون و منیره.. منیره داشت گردگیری میکرد و نگار جون هم کتاب میخوند.. منو که دید گفت _بیا بشین لیلی عزیزم، یکم با هم حرف بزنیم رفتم نشستم روی

ادامه مطلب »
رمان گرگها

رمان گرگها پارت ۷

۱۹) تا موقع شام چشمم به پله ها موند و کامیار پایین نیومد.. وقتی که دیگه منیره میخواست غذا رو بیاره سر میز، نگار جون گفت _لیلی فدات بشم برو کامیارو صداش بزن بیاد شام بخوره، اگه گفت نمیام بگو مادرت گفت نزار من بیام بالا اونهمه پله رو _آخه

ادامه مطلب »
رمان

رمان گرگها پارت ۶

۱۷) خانم کیان و منیره خیلی خوشحال بودن و همش قربون صدقه ش میرفتن.. منو هم گرفتن بین خودشون و رفتیم داخل خونه.. نگاهی به خونه کردم و با خودم فکر کردم که قراره مدتی اینجا بمونم.. یعنی میتونستم به کامیار کمک کنم؟.. چیکار باید میکردم، هیچی تو ذهنم نبود

ادامه مطلب »
رمان عشق تعصب پارت 72
رمان عشق تعصب

رمان عشق تعصب پارت 72

  _ ناراحت نیستم نیاز نیست تو خودت رو ناراحت کنی عزیزم چند دقیقه سکوت شده بود تا اینکه صداش بلند شد : _ بهار با صدایی خش دار شده گفتم : _ جان _ من دوستت دارم واسم با ارزش هستی طاقت این رو ندارم که ناراحت شده باشی

ادامه مطلب »
رمان ترمیم پارت 59
رمان ترمیم

رمان ترمیم پارت 59

  – من میترسم، آقا سمیر… چرا اینجوری زل زدن؟ آرام میخندد. – خانوم، با ماشین چندصدملیونی اومدین جایی که نصف اینا پولش رو تا حالا ندیدن میخواین نگاه نکنن؟! حالا بحث غریبه بودن جای خودش و داره. این حقیقت محض است. واقعاً چه فکری کردیم که اینگونه وارد چنین

ادامه مطلب »
رمان

رمان گرگها پارت ۵

۱۴) _یه چیزی هست که میخواستم در موردش باهاتون صحبت کنم مامان، بابا بابام سرشو بلند کرد و نگام کرد و مامان همونطور که داشت چایی دوم بابامو میریخت تو استکانش گفت _بگو مامان، خیره انشاالله _من بخاطر پایان نامه م مجبورم یه مدت پیش یه آدمی باشم که مشکل

ادامه مطلب »
رمان های کامل
دسته‌ها