جدیدترین رمان های کامل pdf

رمان های بیشتر در کانال رمان من  https://t.me/romanman_ir

رمان خان زاده جلد دوم پارت 24
رمان خان زاده جلد دوم

رمان خان زاده جلد دوم پارت 24

  انتخاب باتوعه یا از زندگیش حذف شو و برو برای همیشه راستش و بخوای من و اهورا قبل این اتفاقا هام باهم بودیم ولی پنهونی اگه باور نکنی من عکساشم دارم توی خونه توی اتاقم کشوی سوم میز رو بازش کن ببین عکسارو منو اهورا همدیگرو دوست داریم و

ادامه مطلب »
رمان زندگی شیرین ومبهم

رمان زندگی شیرین ومبهم من پارت ۱۱

♥️به نام خالق هستی♥️ ۱۱.۱ که به ثانیه نکشید موبایلم روشن شد. -الو….. سلاممم برخانم بی معرفت…خوبی …. با لبخند محوی گفتم:. +-سلام …. آرمین خوبی؟!….. بی معرفت کجا بود….. این چند روزی که اومدم تهران همش درگیر بودم …. آرمین خندید وگفت: -اره در جریانم…..همین چند دقیقه قبل داشتم

ادامه مطلب »
رمان نبض سرنوشت

رمان نبض سرنوشت پارت۳۷

_ ماهان من واقعا حوصله دردسر جدید ندارم . اونم تو این وضعیت که همه چی به اندازه خودش داغون هست . اگه واسه دل منه ، من نمیخوام . _ نه خیر واسه دل تو نیست ، واسه دل منه بعدم این وضعیت که بلاخره تموم میشه شروع نکن

ادامه مطلب »
رمان تدریس عاشقانه پارت 36
رمان تدریس عاشقانه

رمان تدریس عاشقانه پارت 36

باورم نمیشد.با حرص گفتم _یعنی چی؟ خدا لعنتت کنه سه سال پیش چرا ولم کردی؟به خاطر یه حماقتی که تو بچگیم کرده بودم و بکارت نداشتم.الان خودت به یه زن شوهر دار تجاوز کردی و حالا ازم میخوای با یه بچه تو شکمم راه بیوفتم دنبال تو آمریکا؟ روپوشم و

ادامه مطلب »
رمان صیغه استاد پارت 4
رمان صیغه استاد

رمان صیغه استاد پارت 4

  از اینکه من و زیرخواب خطاب کرده بود ناراحت بودم چطور می تونست به من این حرفا رو بزنه من تنبل نبودم فقط امسال به خاطر کار کمتر می رسیدم به درسام برسم. سکوت کرده بودم می ترسیدم خجالت می کشیدم واون با صدای بلندی داد _مگه با تو

ادامه مطلب »
رمان نبض سرنوشت

رمان نبض سرنوشت پارت۳۶

اخمی کرد و گفت : معلومه که باید بگی . اگه نگفتم هم واسه این بوده که کم فکر و خیال نداری ، خواستم این اضافه نشه روش . لبخند تلخی زدم و گفتم : عادت کردم به این چیزا ، اینا هم میگذره فقط جای زخماش هیچوقت ترمیم نمیشه

ادامه مطلب »
رمان زندگی شیرین ومبهم

رمان زندگی شیرین ومبهم من پارت ۱۰

♥️به نام خداوندی که از رگ گردن به ما نزدیکتر است♥️ ۱۰.۱ با اورژانس استاد رستمی را راهی بیمارستان کردن . به فاطمه ونفس مسیج فرستادم . که خودشان به خانه بروند ومشکلی برایمان پیش آمده . آتناز ونفس را سوار ماشین کردم . وراهی بیمارستان شدیم . وارد محوطه

ادامه مطلب »
رمان سکانس عاشقانه پارت 74
رمان سکانس عاشقانه

رمان سکانس عاشقانه پارت 74

    پا تند میکنم سمت بیرون رفتن تا دفتر …  به گوشیم زنگ نزده … شماره ی دفتر رو گیر آورده …  جناب سرهنگ دست به سینه کنار میزی ایستاده که تلفن رو روی اون گذاشتن …  بچه های شنود هدفون به گوش کنار تلفن نشستن و میگم :

ادامه مطلب »
رمان خان زاده جلد دوم پارت 23
رمان خان زاده جلد دوم

رمان خان زاده جلد دوم پارت 23

  شاهین که ایستاده بود رو به من کرد و گفت _ پس با هم بریم مانتومو تن کردم و سوئیچ رو برداشتم از خونه بیرون زدم شاهین کنارم روی صندلی جلو نشست و گفت _خوبه که ماشین داری بهتره منم یکی بگیرم اینجا بدون ماشین ا آدم گیر میکنه

ادامه مطلب »
رمان نبض سرنوشت

رمان نبض سرنوشت پارت ۳۵

پوزخندی زد و ادامه داد : آوا متفاوت ترین عروسی بود که دیدم . ساده ی ساده . نه اون روز گریه کرد نه التماس کرد ، دیگه هیچ کاری نکرد . هیچ چیزی نگفت . حتی یک کلمه هم حرف نزد . جز سر سفره عقد . متحیر از

ادامه مطلب »
رمان نبض سرنوشت

رمان نبض سرنوشت پارت۳۴

_ مریم درست حرف بزن ببینم ، چیزی نشده پس چرا نگرانی ؟ عسل خونه تنهاست نمیتونم بیام پوفی کرد و گفت : عسل اینجاست فقط زود بیا . نزاشت چیزی بگم و قطع کرد . لعنتی وقتی عسل اونجاست یعنی… کتم رو برداشتم و تند گفتم : امیر من

ادامه مطلب »
رمان زندگی شیرین ومبهم

رمان زندگی شیرین ومبهم من پارت ۹

♥️به نام خداوندی که نزدیکتر از رگ گردن است♥️ ۹.۱ وبا هم خداحافظی کردیم . (حورا) با صدای های که از نشیمن به گوش میرسید بیدارشدم . به سمت سرویس رفتم . بعداز شستن دست هایم وصوذتم به بیرون آمدم . از اتاقم به بیرون رفتم. دخترا در آشپزخانه مشغول

ادامه مطلب »
رمان های کامل
دسته‌ها