جدیدترین رمان های کامل pdf

رمان های بیشتر در کانال رمان من  https://t.me/romanman_ir

رمان نبض سرنوشت

رمان نبض سرنوشت پارت۳۳

چپ چپ نگام میکنه و میگه : نکنه توقع داشتی بزاره بمونه؟ پسری که دختری هم سطحش نیست رو هوایی… میون حرفش میپرم و میگم : واقعا راجب شما اینجوری فکر نمیکردم خاله . از شما بعید بود. اوه البته یادم رفته شما هم معینی هستید . چشم غره ای

ادامه مطلب »
رمان زندگی شیرین ومبهم

رمان زندگی شیرین ومبهم من پارت ۸

♥️به نام خداوند جان وخرد♥️ ۸.۱ جلوی در کتونی های آل استارم را در آوردم وبه داخل رفتم . نگاهی به خانه ای مقابلم انداختم . دکوراسیون خانه همه از مشکی وسفید استفاده شد بود. +-دخترم چمدونت رو داخل اتاقت گذاشتم. با صدای بابا به سمت اش برگشتم. با کنجکاوی

ادامه مطلب »
رمان صیغه استاد پارت 3
رمان صیغه استاد

رمان صیغه استاد پارت 3

  انگار این آدم فکر همه چیز وکرده بود مو به مو برای هر چیزی که می گفتم هر بهانه ای که می آوردم یه جواب درست و درمون تحویل میداد با تردید پرسیدم الان داریم کجا میریم؟  این بار نگاهم کرد اما از پشت اون عینک آفتابی که روی

ادامه مطلب »
رمان عشق تعصب پارت 66
رمان عشق تعصب

رمان عشق تعصب پارت 66

  نمیتونستم جایی برم چون پسرم واسم مهم بود ، دوست نداشتم هیچ بلایی سرش بیاد نمیدونم چقدر گذشته بود که صدای کیانوش دوباره بلند شد : _ دفعه ی دیگه خواستی همچین فکرایی کنی بهتره خوب به همه چیز فکر کنی ! خیره به چشمهاش شدم هنوز داشت حرف

ادامه مطلب »
رمان خان زاده جلد دوم پارت 22
رمان خان زاده جلد دوم

رمان خان زاده جلد دوم پارت 22

  نیم ساعتی نگذشته بود که زنگ خونه به صدا دراومد و صدای کیمیا و شاهین توی حیاط پیچید. از روی تخت بلند شدم و نگاهی به سر و صورتم انداختم دستی به موهام کشیدم و با یه لبخند که روی صورتم به زور جا خوش کرده بود از اتاق

ادامه مطلب »
رمان نبض سرنوشت

رمان نبض سرنوشت پارت۳۲

ماهان _ ماهان حواست باشه چی میگی . این همه وایستادم چی حل شد ؟ _ این همه فرار کردی چی عوض شد ؟ _ من یه دختر 15 ساله بودم که مجبور شدم کل رویاها و آرزو هامو دور بندازم و برم خونه عمویی که هیچوقت از من خوشش

ادامه مطلب »
رمان صیغه استاد پارت 2
رمان صیغه استاد

رمان صیغه استاد پارت 2

  رو بهش گفتم میرم دنبال خونه مامان برمیگردم با خبرای خوبم برمیگردم نگران نباش… – دیر کردی! سکوت کردم ادامه داد – اما خب مسیر تو از پایین شهر تا اینجا خیلی زیاده بایدم دیر میکردی! دیگه نذاشتم مادرم حرف دیگه ای بزنه از خونه بیرون زدم آدرسی که

ادامه مطلب »
رمان نفوذی پارت 15
رمان نفوذی

رمان نفوذی پارت 15

رو به هر دوشون گفتم: همینجا میمونید تا یکی از خدمتکارا رو میفرستم سراغتون… بهتون بگه چیکار کنید… هر دوشون سرشون پایین بود و چیزی نگفتن… به سمت سر خدمتکارا رفتم تا بگم که این دو تا دختر چیکار کنن توی این عمارت؟! همنطور که به سمت اشپز خونه میرفتم

ادامه مطلب »
رمان صیغه استاد
رمان

رمان صیغه استاد پارت یک

  پارت 1 با استرس کنار میز استاد ایستاده بودم و اون داشت برگه های روی میز و جمع میکرد. اینکه خواسته بود من توی کلاس بمونم کمی نگرانم کرده بود. بالاخره با اون حوصله و همیشگیش برگه هارو توی کیفش گذاشت و بهم نگاه کرد شاید نهایت ۳۲سالش بود

ادامه مطلب »
رمان نبض سرنوشت

رمان نبض سرنوشت پارت۳۱

با دیدن لیلا گفت : لیلا خانم این ماشین ما چی شد؟ لیلا همون طور که گوشه ابروش رو می خاروند و گفت : تعمیر گاهه . امروز زنگ زدم گفت که تا پس فردا طول میکشه. _ آها، ممنون . لیلا رو به من گفت : نکنه میخوای از

ادامه مطلب »
رمان نبض سرنوشت

رمان نبض سرنوشت پارت۳۰

با صدای عسل از فکر بیرون اومدم. _ماهان _جان دلم? آب دهنشو قورت داد و با صدای لرزونی که قلبمو لرزوند گفت: تو..تو..م..منو..ب..بخشیدی؟ خیره شدم به چشمای تاریکی که به خاطر نم اشک مثل دوتا تیله برق میزد و حالمو دگرگون میکرد.. بخشیدمش، ..ناراحت شدم..اما بخشیدمش..دلم شکست.. اما بخشیدمش..عذاب کشیدم..اما

ادامه مطلب »
رمان نبض سرنوشت

رمان نبض سرنوشت پارت۲۹

بیشتر غذام مونده و من دیگه میلی به خوردنش ندارم . پولو حساب میکنم و میام بیرون . هر چه زودتر برسم بهتره و به این فکر میکنم که وقتی رسیدم آلاشت از کجا شروع کنم …؟ تمام حرفای عسلو تو ذهنم مرور میکنم تا نشونی برای پیدا کردنش پیدا

ادامه مطلب »
رمان های کامل
دسته‌ها