جدیدترین رمان های کامل pdf

رمان های بیشتر در کانال رمان من  https://t.me/romanman_ir

رمان تدریس عاشقانه پارت 29
رمان تدریس عاشقانه

رمان تدریس عاشقانه پارت 29

  سه سال بعد… جلوی آینه با لبخند پهنی ایستادم. سمیرا به پهلوم زد و گفت _خر کیفی حسابی! سر تکون دادم و گفتم _نباشم؟ خدایی این روپوش سفید بهم نمیاد؟ خندید و گفت _میاد میاد…به منم میاد نه؟ خوشحال سر تکون دادم که گفت _حالا بیا بریم یه مملکت

ادامه مطلب »
رمان استاد خلافکار پارت 101
رمان استاد خلافکار

رمان استاد خلافکار پارت 101

  کاری می کنم تک تکتون به پای ما بیفتین و بخواین جون تو نو ببخشم اما من تا چشمای تک تک شما رو در نیارم ولکن تون نیستم . از خجالت داشتم آب میشدم آروم گریه میکردم و کت آرمین رو محکم چسبیده بودم که صدای آرمین توی گوشم

ادامه مطلب »
رمان سکانس عاشقانه پارت 65
رمان سکانس عاشقانه

رمان سکانس عاشقانه پارت 65

  جا می خورم و آریا زودتر از من کیفم رو برمی داره از روی میز … بازش میکنه و گوشیم رو بیرون میاره … قبل از اینکه به صفحه ش نگاه کنه از جام بلند میشم و از دستش میگیرم … تماس رو وصل میکنم و گوشی رو کنار

ادامه مطلب »
رمان پرتگاه مرتفع پارت 3
رمان پرتگاه مرتفع

رمان پرتگاه مرتفع پارت 3

  قدم هایش روی آسفالت ،با ریتم سرعت خود حرکت می کرد ولایه ی نازک اخم ،مانند همیشه روی ابروانش، فرمانروایی می کرد .برخلاف دیشب ،امروز باد ملایمی می وزیداما سردی اش با باد دیشب تفاوتی نداشت .سردردی که درسرش بود،نسبتا آرام شده بود اما هنوز هم عمق تصرف خود

ادامه مطلب »
رمان آفرودیت و شیطان پارت 20
رمان آفرودیت و شیطان

رمان آفرودیت و شیطان پارت 20

  اما همان موقع ، درست موقعی که مشتش را برای هزارمین بار بلند کرده بود تا در را بکوبد ، در با ضرب باز می شود . مشتش را آرام پایین می آورد و نگاهی به ملوک خانم می اندازد که دست دختر شش ساله اش فریده را گرفته

ادامه مطلب »
رمان تدریس عاشقانه پارت 28
رمان تدریس عاشقانه

رمان تدریس عاشقانه پارت 28

  از اونجایی که ما بین حرفاشون مدام به من نگاه میکردن متوجه شدم مخاطب همشون منم… خسته از این همه پچ پچ از جام بلند شدم و عصبی گفتم _چه مرگتونه؟ یکی از پسرا سوت زد و گفت _عصبی شد بچه ها… همه زدن زیر خنده. با اخم گفتم

ادامه مطلب »
رمان استاد خلافکار پارت 100
رمان استاد خلافکار

رمان استاد خلافکار پارت 100

    آرمین که رگ گردنش بیرون زده بود و عصبانیت از صورتش می بارید خواست به سمتش حمله کنه که قبل از اینکه من بتونم جلوشو بگیرم دونفر از مردایی که کنار در ایستاده بودن جلوی آرمین و سد کردن و من خودمو بهش رسوندم و گفتم بیا بریم

ادامه مطلب »
رمان عشق تعصب پارت 60
رمان عشق تعصب

رمان عشق تعصب پارت 60

  یعنی بهادر من زنده بود اشکام با شدت روی صورتم جاری شدند ، دوباره تماس گرفتم با همون شماره که خاموش بود تنها امیدی که داشتم ناامید شده بود شاید دوباره باهام تماس بگیره و بفهمم بهادر کجاست نباید چیزی به کیانوش میگفتم !. _ بهار با شنیدن صدای

ادامه مطلب »
رمان سکانس عاشقانه پارت 64
رمان سکانس عاشقانه

رمان سکانس عاشقانه پارت 64

نگاهم به سقف می مونه …. دلخور و دلگیر میگم : میگه دوسم داره … حواسش بهم هست … مراقبمه ! …. نفس عمیقی میکشه و فاصله میگیره ازم .. .اونم طاق باز دراز میکشه و زل میزنه به سقف … میگه : حواسم بهت نبوده ؟ … صدای پوزخندم

ادامه مطلب »
رمان نفوذی پارت 7
رمان نفوذی

رمان نفوذی پارت 7

  از کنارم رد شد و رفت طبقه ای پایین… اینقدری که از این یاشار میترسم از مسیح نمیترسم … این خیلی زیرک و باهوش تر از مسیح!… باید با دقت کارمو انجام بدم که کسی شک نکنه بهم… ولی این یاشارم کاراش خیلی مشکوک ! نمیدونم چی تو سر

ادامه مطلب »
رمان خان زاده جلد دوم پارت 12
رمان خان زاده جلد دوم

رمان خان زاده جلد دوم پارت 12

  لبخندی بهش زدم و گفتم نگران نباشین مادر به زودی بچه دار میشم و به ارزوتون میرسین. سرشو بالا داد و پرسید _ تو حامله ای سرم و تکون دادم و اون با تمسخر گفت _ اینم یه بازی جدید مگه نه؟ که خودتو بیشتر ازقبل تو دل پسرم

ادامه مطلب »
رمان استاد خلافکار پارت 99
رمان استاد خلافکار

رمان استاد خلافکار پارت 99

    پسرم رو بیشتر به خودم فشار دادم و گفتم بعدا همه چیز رو براتون توضیح میدم هانا نگران پرسید _تو اینجا توی بیمارستان چیکار می کنی؟ نفسم رو کلافه بیرون دادم و غمگین گفتم امیر اینجاست توی کماست و چند وقته که بیدار نشده هآنا متعجب به من

ادامه مطلب »
رمان های کامل
دسته‌ها