جدیدترین رمان های کامل pdf

رمان های بیشتر در کانال رمان من  https://t.me/romanman_ir

رمان سکانس عاشقانه پارت ۹

بهار لب باز کردم مخالفت کنم که از ماشین پیاده شد و به سمت بستنی فروشی رفت..اخه نصف شب بستنی؟ کلافه سرم رو به پشتی صندلی تکیه دادم …! چند دقیقه از رفتنش گذشته بود چرا نمیومد؟ نگاهم رو به سمت بستنی فروشی چرخوندم …با دیدن امیرعلی و دختر پسرای

ادامه مطلب »

رمان سکانس عاشقانه پارت ۸

بهار به نگاهای کنجکاوش لبخندی زدم : _ دنبال چی میگردی ماهگل ؟ حاضرم ده سال پیش هزار بار تکرار بشه اما اینجوری قلبم نشکنه ..احمق فرض نشم ..من تو چشماش زل زدم از ته قلبم گفتم دوست دارم اما اون تو دلش بهم خندید ، من یه احمقم که

ادامه مطلب »

رمان سکانس عاشقانه پارت ۷

بهار با لبخند نگاهم کرد و جلو اومد .. لبای منم از خندش کش اومد ..که یک دفعه سر جا ایستاد ..ابروهاشو تو هم کشید و خیره به لبام گفت : _ خیلی پررنگ و جیغه..اصلا واسه یه زن متاهل مناسب نیست ، برو پاکش کن..! متعجب نگاهش کردم و

ادامه مطلب »

رمان سکانس عاشقانه پارت ۶

بهار حوله کوتاه صورتی رو دورم گرفتم خداکنه خواب باشه اینطوری نبینتم ..! اروم در و باز کردم ، سرمو از لای در بیرون اوردم و نگاهی به اتاق انداختم مثل جنازه روی تخت افتاده بود و مچ دستش رو روی چشماش گذاشته بود ..! اروم اروم به سمت کمد

ادامه مطلب »

رمان استاد خلافکار پارت ۷

  آرش با همون جذبه و جدیتی که توی کلانتری داشت گفت _انشالا که برمی‌گردن.. تحمل نکردم و از پشت میزم بلند شدم.کوله م و برداشتم و خواستم برم اما پشیمون شدم. نباید آرش و تنها می‌ذاشتم،اون به خاطر من این‌جا بود. خیره به صورت جذابش راه رفته رو برگشتم

ادامه مطلب »

رمان رئیس مغرور من پارت آخر

  _منظورت چی بود از زدن اون حرف ها!؟ به سمتم برگشت در حالی که خیره به چشمهام بود گفت: _اون دختره از من حامله نبوده و نیست ، من هیچوقت باهاش همخواب نشده بودم اینا یه سری نقشه ی پیش پا افتاده ی معین بود که به هدفش نرسید.

ادامه مطلب »

رمان سکانس عاشقانه پارت ۵

بهار بریز و بپاش عقد که جمع شد مردا از تالار بیرون رفتن و چند نفر اومدن وسط واسه شلنگ تخته انداختن ، محکم بازوی امیرعلی و چسبیدم و کنار گوشش گفتم : _ چرا زل زدی به این انترا؟ چیه اینا بهتر از منه که داری با چشمات قورتشون

ادامه مطلب »

رمان استاد خلافکار پارت ۶

  * * * * وارد کلاس که شدم حس کردم اوضاع مثل همیشه نیست. هر چند نفر یه گوشه پچ میزدن. داشتم می رفتم بشینم که اسم استاد تهرانی و بین صحبت های دو تا دختری که داشتن حرف میزدن شنیدم. یک هفته ای بود که آرمین و ندیده

ادامه مطلب »

رمان سکانس عاشقانه پارت ۴

  بهار بعد از رفتن مامان به امیرعلی زل زدم و با لحن طلبکارانه ای گفتم : _ چیه برو بیرون آستین تا شده اش رو باز کرد و با حرص گفت : _ یه جوری با ادم برخورد میکنن انگار بهت تجاوز کردم الانم یه بچه تو دامنته ،

ادامه مطلب »

رمان سکانس عاشقانه پارت ۳

  بهار نگاهمو به قیافه حق به جانبش انداختم و زدم زیر خنده ، شیشه ماشین رو پایین کشیدم و سرم رو بیرون بردم .. پیشنهادش ناگهانی بود درست همون چیزی بود که میخواستم ، ولی قرار نبود خودمو سبک کنم و مثل ترشیده ای که منتظر شوهرِ نیشمو براش

ادامه مطلب »

رمان سکانس عاشقانه پارت ۲

  بهار پرونده رو به سمت دکتر ستاری هل دادم و گفتم : _ شانس زنده بودنش خیلی کمه دکتر ، بدون عمل هم فکر نکنم زیاد وقت داشته باشه . عینکش رو از روی چشماش برداشت و گفت : _ اگه میدونی شانس زنده بودن نداره چرا قول عمل

ادامه مطلب »

رمان استاد خلافکار پارت ۵

  * * * * * پیامک گوشیم رو باز کردم!نوشته بود: _امروز که انقدر خوشگل شدی دور نشستی تا نتونم یه دل سیر نگات کنم؟ سرم و بلند کردم….کی وقت کرد پیام بفرسته؟ نگاه معناداری بهم انداخت و به تدریسش ادامه داد.وقتی لاله رو ببینم می دونم چی کار

ادامه مطلب »
رمان های کامل
دسته‌ها