رمان در میان آتش و خون پارت 4
# لیندا نور مشعل ها از دور نمایان بود. پیچ تاب آتش مرا یاد خودم می انداخت، زندگی ای که من داشتم شبیه به رویاهای دوران کودکی ام نبود. در رویاهایم ازدواج می کردم و با عشقم تا آخر عمر با خوشی زندگی می کردیم. اما این؛ به هیچ وجه