جدیدترین رمان های کامل pdf

رمان های بیشتر در کانال رمان من  https://t.me/romanman_ir

رمان ترمیم پارت 30

  تجاوز که شاخ‌ودم ندارد، فقط کلمه‌اش آدم را یاد رابطه‌ای می‌اندازد که یک طرف راضی و طرف دیگر به‌زور و اجبار، در نهایت تحقیر و بیچارگی تن به آن می‌دهد. خشونت، درد، حقارت، حس گناه، حس کثیفی و ناپاکی، و بدترین آن‌ها، حس بی‌دفاعی… حتماً که نباید غریبه باشد،

ادامه مطلب »
رمان ترمیم پارت 29
رمان ترمیم

رمان ترمیم پارت 29

  به روبه‌رو خیره شده است، گوشی‌اش را روی داشبورد می‌گذارم. حالم بد است و از بد بودن‌های خودم، تهوع گرفته‌ام. ماشین را روشن می‌کند، گوشی‌اش را برمی‌دارد و یک شماره می‌گیرد. من خسته‌ام، از این‌همه افکار بد و زهرآلود. قدر خوبی را نمی‌دانم و می‌آید روزی که او خسته

ادامه مطلب »
رمان استاد خلافکار پارت 63
رمان استاد خلافکار

رمان استاد خلافکار پارت 63

* * * * * * #لیلی انقدر گریه کرده بودم که حس می‌کردم چشمام دیگه نمیبینه.. حنجره‌م می سوخت و قلبم داشت از سینه میزد بیرون. تا حالا چند بار توی خطرناک ترین ماموریت ها تا پای مرگ رفتم اما وحشت امروز رو هیچ وقت تجربه نکردم. دوباره با

ادامه مطلب »

رمان خان زاده پارت 48

  خشڪم زد. چه طور ممڪنه؟ با لڪنت گفتم _ڪدوم بیمارستان؟ اسم بیمارستان و ڪه گفت فهمیدم دارن میارنش همین جا. تلفن و با درموندگی قطع ڪردم و نگران همون جا منتظر موندم. به خاطر دروغی ڪه گفته بودم بدجوری پشیمون بودم اما من حتی یڪ درصد هم فڪر نمیڪردم

ادامه مطلب »

رمان ترمیم پارت 28

………… وقتی به خانه می‌رسم، قبل‌از آن‌که فرصت کنم کلید بیاندازم، در با‌شتاب باز می‌شود و بهادر با لباس بیرون جلوی در می‌ایستد. _ کجا بودی لعنتی؟ صورتش از عصبانیت تیره‌تر شده و برای اولین‌بار از او می‌ترسم. مسعود… بارها این حالت را در او دیده بودم، حتی در فاضل.

ادامه مطلب »
رمان سکانس عاشقانه پارت 44
رمان سکانس عاشقانه

رمان سکانس عاشقانه پارت 44

دور میشم و به اتاقم میرم … تو راه چند تایی از همکارا بهم می گن خسته نباشی … نگاهشون کنجکاوه که ببینن با اون مردکه از خود راضی چطور کنار اومدم … محل نمیدم … به اتاق که میرسم دستگیره رو پایین هل میدم … داخل که میرم خبری

ادامه مطلب »
رمان ترمیم پارت 26
رمان ترمیم

رمان ترمیم پارت 27

  مگه می‌شه نفهمیده باشه؟ تو مگه گفتی با ناخلف معاشرت کنین و سر ملت‌و کلاه بذارین و مال‌شون‌و بکشید بالا؟ تو دقیقاً کجای ماجرا بودی؟ _ ولی من می‌تونستم بیارمش بیرون و نیاوردم… من می‌تونس… می‌نشیند و با آن تاپ و شلوارک، به تنها چیزی که شبیه نیست، یک

ادامه مطلب »
رمان عشق تعصب پارت 43
رمان عشق تعصب

رمان عشق تعصب پارت 43

  شوکه شده بودم باورم نمیشد این خونه به اسم من باشه با صدایی که حالا به وضوح داشت میلرزید گفتم : _ داری دروغ میگی !. با شنیدن این حرف من آهسته خندید : _ نه اشکام روی صورتم جاری شدند ، کیانوش آرشاویر رو که آهسته خوابیده بود

ادامه مطلب »
رمان ترمیم پارت 26
رمان ترمیم

رمان ترمیم پارت 26

  _ چی شده؟ بها با کی حرف می‌زنه؟ صورتش جلوی چشمم می‌آید، چشمان درشت عسلی‌رنگش. _ با بهناز حرف می‌زنه… گفت تو رو ببرم… شاپرکم بهانه می‌گیره، بهتره بریم. بهناز از صبح بارها به او زنگ زده است و بهادر هربار بی‌توجه، تماس را جواب نداد. لحظهٔ آخر نگاهمان

ادامه مطلب »
رمان ترمیم پارت 25
رمان ترمیم

رمان ترمیم پارت 25

  _ تو دیوونه‌ای بهادر افخم… الان باید پیش رفیقات گودبای مجردی بگیری. ریز کنار گوشم می‌خندد و قلقلکم می‌آید. _ این‌و از کجات درآوردی دختر؟ من باید برای سروسامون گرفتنم جشن بگیرم… بعد سی‌وشش سال… هم‌سنای من بچه‌هاشون مدرسه می‌رن… گلی، کلی کار برای عروسی داریم. می‌دونم خسته‌کننده‌ست، ولی

ادامه مطلب »
رمان استاد خلافکار پارت 62
رمان استاد خلافکار

رمان استاد خلافکار پارت 62

  فهمیدم ترسیدم و ادامه داد _امروز و فرداست بیان سراغت خیلی دلم می‌خواد بعد از اینڪه زبون چهل متری تو قطع ڪردن دیگه چیڪار می‌خوای بڪنی. باز هم همون ترس لعنتی وحشتناڪ سراغم اومد. عوضی آمپولی بهم تزریق ڪرد ڪه حتی نمی دونم چه ڪوفتی بود و بعدشم از

ادامه مطلب »

رمان ترمیم پارت 24

  _ خب طبق پرونده ی پزشکی دختر کوچولو سطح ایمنی بدن پایینه و این تو سندروم داون تقریبا یک امر عادی محسوب میشه، مقاومت بدن از حد نرمال خیلی پایینتر. _ خب اینا رو که می دونیم دکتر…از چیزایی که نمی دونیم بگید. شاپرک را محکمتر به خود می

ادامه مطلب »
رمان های کامل
دسته‌ها