دانلود رمان - رمان دونی

جدیدترین رمان های کامل pdf

رمان های بیشتر در کانال رمان من  https://t.me/romanman_ir

رمان سکانس عاشقانه پارت 6

بهار حوله کوتاه صورتی رو دورم گرفتم خداکنه خواب باشه اینطوری نبینتم ..! اروم در و باز کردم ، سرمو از لای در بیرون اوردم و نگاهی به اتاق انداختم مثل جنازه روی تخت افتاده بود و مچ دستش رو روی چشماش گذاشته بود ..! اروم اروم به سمت کمد

ادامه مطلب »

رمان استاد خلافکار پارت 7

  آرش با همون جذبه و جدیتی که توی کلانتری داشت گفت _انشالا که برمی‌گردن.. تحمل نکردم و از پشت میزم بلند شدم.کوله م و برداشتم و خواستم برم اما پشیمون شدم. نباید آرش و تنها می‌ذاشتم،اون به خاطر من این‌جا بود. خیره به صورت جذابش راه رفته رو برگشتم

ادامه مطلب »

رمان رئیس مغرور من پارت آخر

  _منظورت چی بود از زدن اون حرف ها!؟ به سمتم برگشت در حالی که خیره به چشمهام بود گفت: _اون دختره از من حامله نبوده و نیست ، من هیچوقت باهاش همخواب نشده بودم اینا یه سری نقشه ی پیش پا افتاده ی معین بود که به هدفش نرسید.

ادامه مطلب »

رمان سکانس عاشقانه پارت 5

بهار بریز و بپاش عقد که جمع شد مردا از تالار بیرون رفتن و چند نفر اومدن وسط واسه شلنگ تخته انداختن ، محکم بازوی امیرعلی و چسبیدم و کنار گوشش گفتم : _ چرا زل زدی به این انترا؟ چیه اینا بهتر از منه که داری با چشمات قورتشون

ادامه مطلب »

رمان استاد خلافکار پارت 6

  * * * * وارد کلاس که شدم حس کردم اوضاع مثل همیشه نیست. هر چند نفر یه گوشه پچ میزدن. داشتم می رفتم بشینم که اسم استاد تهرانی و بین صحبت های دو تا دختری که داشتن حرف میزدن شنیدم. یک هفته ای بود که آرمین و ندیده

ادامه مطلب »

رمان سکانس عاشقانه پارت 4

  بهار بعد از رفتن مامان به امیرعلی زل زدم و با لحن طلبکارانه ای گفتم : _ چیه برو بیرون آستین تا شده اش رو باز کرد و با حرص گفت : _ یه جوری با ادم برخورد میکنن انگار بهت تجاوز کردم الانم یه بچه تو دامنته ،

ادامه مطلب »

رمان سکانس عاشقانه پارت 3

  بهار نگاهمو به قیافه حق به جانبش انداختم و زدم زیر خنده ، شیشه ماشین رو پایین کشیدم و سرم رو بیرون بردم .. پیشنهادش ناگهانی بود درست همون چیزی بود که میخواستم ، ولی قرار نبود خودمو سبک کنم و مثل ترشیده ای که منتظر شوهرِ نیشمو براش

ادامه مطلب »

رمان سکانس عاشقانه پارت 2

  بهار پرونده رو به سمت دکتر ستاری هل دادم و گفتم : _ شانس زنده بودنش خیلی کمه دکتر ، بدون عمل هم فکر نکنم زیاد وقت داشته باشه . عینکش رو از روی چشماش برداشت و گفت : _ اگه میدونی شانس زنده بودن نداره چرا قول عمل

ادامه مطلب »

رمان استاد خلافکار پارت 5

  * * * * * پیامک گوشیم رو باز کردم!نوشته بود: _امروز که انقدر خوشگل شدی دور نشستی تا نتونم یه دل سیر نگات کنم؟ سرم و بلند کردم….کی وقت کرد پیام بفرسته؟ نگاه معناداری بهم انداخت و به تدریسش ادامه داد.وقتی لاله رو ببینم می دونم چی کار

ادامه مطلب »
رمان سکانس عاشقانه
رمان

رمان سکانس عاشقانه پارت 1

  پارت 1  بهار متعجب بهم نگاه میکرد ، نگاه خیره اشو از کفشای کهنه ام گرفت و گفت : _ ببین تو برا من هیچ فرقی با بقیه طرفدارام نداری ، حالا بگو چی میخوای بگی که ده دقیقه اس وقت منو گرفتی!؟ نگاهمو از چشماش گرفتم و با

ادامه مطلب »

رمان رئیس مغرور من پارت 32

  _هی خوشگل خانوم مطمئن باش تو رو از سر راهم برمیدارم ، آریا مال منه و برای همیشه هم مال من میشه! با خونسردی بهش خیره شدم و گفتم: _تموم شد حرف هات! به اندازه کافی وقتم رو گرفتی الان از سر راهم برو کنار میخوام برم به کار

ادامه مطلب »

رمان استاد خلافکار پارت 4

    با نفس تنگی گفتم _خودم میرم. سری تکون داد و گفت _منم میرم توی باغ یه سیگار بکشم… باشه ای گفتم و از پله ها بالا رفتم… خودم و به دستشویی رسوندم و چند تا نفس عمیق کشیدم… اگه آرش اینجا بود با شنیدن این حرفا روانی میشد.

ادامه مطلب »
رمان های کامل
دسته‌ها