جدیدترین رمان های کامل pdf

رمان های بیشتر در کانال رمان من  https://t.me/romanman_ir

رمان عشق تعصب پارت 41
رمان عشق تعصب

رمان عشق تعصب پارت 41

  _ وقتی عاشق بشی میتونی من و درک کنی ، جدایی از معشوقت خیلی سخت میشه واست !. بعدش بلند شدم راه افتادم داخل حیاط همراهم اومد و پرسید : _ چرا پیش خانواده خودت نرفتی ؟ _ مامانم مشهد زندگی میکنه پیش خانواده اش دوست نداشتم پسرم اونجا

ادامه مطلب »
رمان استاد خلافکار پارت 59
رمان استاد خلافکار

رمان استاد خلافکار پارت 59

  با فاصله ای کم از صورتم غرید _حواست باشه چی میگی هانا… اگه نمی‌خوای دندوناتو تو دهنت خرد کنم. محکم هلش دادم عقب و گفتم _در اصل اونی که باید مواظب حرف زدنش باشه تویی! نگاهش و به سر تا پام انداخت و گفت _زن من حق نداره با

ادامه مطلب »
رمان ترمیم پارت 15
رمان ترمیم

رمان ترمیم پارت 15

  _ به‌کلی یادم رفته اونا رو… چه خبر از اوضاع. می‌خندد. عباس برای من فقط عباس نیست، او مأمن امن دوران نوجوانی‌ام در زندان بود. من با تمام قلدری‌ام در بیرون، از پس قلدرهای آن‌جا برنمی‌آمدم و کتک کم‌ترین آسیبی بود که می‌توانستم انتظار داشته باشم. عباس یکی از

ادامه مطلب »
رمان ترمیم پارت 14
رمان ترمیم

رمان ترمیم پارت 14

  یک کت تک آبی روشن با سرشانه‌های چرم مشکی و یک بلوز سورمه‌ای و شلوار کتان کرم‌رنگ. این اولین‌بار است به ظاهر او دقت می‌کنم. بهادر افخم واقعاً خوش‌ظاهر است. _ گلی، اگر نمی‌خواستم بریم جایی، الان از پس گردنت گرفته بودم تا خونه می‌کشوندمت هیچ؛ چندتا کمربندم می‌خوردی.

ادامه مطلب »

رمان ترمیم پارت 13

  نزدیک‌ترین رستورانی که می‌شناسم را انتخاب می‌کنم. یک رستوران سنتی و بسیار مجلل که من عاشق کباب‌ها و دیزی آن هستم و مدیرش را می‌شناسم. شماره‌اش را می‌گیرم، هرچند این ساعت عموماً شلوغ نیست. با دومین بوق، منصورخان، صاحب رستوران برمی‌دارد. – نگو که اشتباه گرفتی افخم، اصلاً شوکه

ادامه مطلب »
رمان خان زاده پارت 45
رمان خان زاده

رمان خان زاده پارت 45

  نگران به سمتم اومد. _چی شدی؟ با وحشت گفتم _بچه م اهورا… * * * * * _خدا رحم کرد این بار چیزی نشده اما شما باید استراحت کامل داشته باشید حتی برای غذا پختن هم از جاتون بلند نشید. بهتره این مدت یکی و بیارید مواظبتون باشه. ناباور

ادامه مطلب »
رمان ترمیم پارت 12
رمان ترمیم

رمان ترمیم پارت 12

  اشاره می‌کند نزدیکش بروم، می‌خواهم بیش‌تر بپرسم که بازهم تکه‌ای از آن‌چه صبحانه‌یمان است را، در دهانم فرومی‌کند. نمی‌دانم چه‌قدر طول می‌کشد که ظرف خالی روی میز می‌ماند و من با دهان پری از حجم طعم‌ها، که هیچ‌کدام شبیه خاطراتم نیست. – خب، این از این… دیرت می‌شه. من

ادامه مطلب »
رمان استاد خلافکار پارت 58
رمان استاد خلافکار

رمان استاد خلافکار پارت 58

  موهام و روی صورتش ریختم و با صدای اغواکننده ای گفتم _دلم برات تنگ شده. دکمه های پیراهنش و آروم آروم باز کردم و دستم به سمت کمربندش رفت که بازم دستم و گرفت _نکن بچه! با اصرار خواستم پیش برم که سرش و بالا گرفت و گفت _من

ادامه مطلب »
رمان ترمیم پارت 11
رمان ترمیم

رمان ترمیم پارت 11

  با آن چنگال در دست و پیش‌بند، با این تحکم کلام، کمی خنده‌دار به‌نظر می‌رسد. _ من برنامه‌ی زندگی خودم‌و دارم بهادر. به کت‌وکول تو کاری ندارم. نکنه فکر کردی می‌شینم منتظر دوست‌پسرم، با آغوش باز هرروز، که بیای و دلی از عزا دربیاری؟ نگاهش سخت می‌شود و ابروهایش

ادامه مطلب »
رمان ترمیم پارت 10
رمان ترمیم

رمان ترمیم پارت 10

***مهگل حس می‌کنم تمام مغزم از سرب سرد و سنگین تشکیل شده است، دهانم تلخ و زبانم سِر است و سنگین. حس می‌کنم چشمانم پر از شن شده و نفسم به‌سختی بالا می‌آید و یک بوی بد که همه‌جا حس می‌شود. کم‌کم اتفاقات دیشب به ذهنم هجوم می‌آورند که بیش‌تر

ادامه مطلب »

رمان ترمیم پارت 9

تابه‌حال با چنین شرایطی مواجه نشده‌ام، دلم می‌خواهد تمام تنش را زیر مشت و لگد بگیرم تا خنده از روی لب‌هایش برود، اما واقعاً حریف او نمی‌شوم. _ حرص نخور. مقصر خودتی که اون روی آدم‌و سگی می‌کنی با کلفت بارکردنت. به‌سمت حمام می‌رود، اما هم‌چنان ریز می‌خندد. _ من

ادامه مطلب »
رمان های کامل
دسته‌ها