جدیدترین رمان های کامل pdf

رمان های بیشتر در کانال رمان من  https://t.me/romanman_ir

رمان استاد خلافکار پارت 55
رمان استاد خلافکار

رمان استاد خلافکار پارت 55

  سعی کردم داد بزنم اما نمی‌تونستم. اشکام بی اختیار جاری شدن. اگه به آرش می گفتم این اتفاق نمیوفتاد. من احمق و نادون بودم که دم به تله ی امیر کیان دادم و با پای خودم توی دامش افتادم. الان حتی نمی دونستم کجاست! محیطش چیزی شبیه کشتی بود.

ادامه مطلب »
رمان ترمیم پارت 2
رمان ترمیم

رمان ترمیم پارت 2

از جا بلند شدم. شاید واقعاً باید از من حساب ببرد، اما آن‌چه که در نگاهش است می‌گوید،” بشین سرجات بهادر. اون از این چیزها وا نمیده”. _ چه اخطاری اون‌وقت؟ با چشم اشاره‌ای به پایین‌تنه‌ی من می‌کند و این منم که کمی خجالت می‌کشم. . _ فکر کنم فقط

ادامه مطلب »
رمان ترمیم
رمان

رمان ترمیم پارت یک

  نام رمان: #ترمیم ترمیم نویسنده : صبا. ت خلاصه : بهادر افخم یه مرد مثل همه مردهای واقعی بدون اغراق و یکمم شیطون…و مهگل یه دختر که مثل بقیه نیست، نه لوسه نه زبون دراز. فقط خودشه با یک گذشته پر ازسختی وبدون علاقه به آدمها.و بهادر تصمیم میگیره

ادامه مطلب »
رمان خان زاده پارت 43
رمان خان زاده

رمان خان زاده پارت 43

  به محض باز کردن در یکی وحشیانه دست دور گردنم انداخت و هلم داد داخل. با چشمای گرد شده به صورت هلیا نگاه کردم. چنان گردنم و محکم فشار میداد که اصلا نمی‌تونستم نفس بکشم. کوبوندم به دیوار و داد زد _هرزه ی عوضی… زندت نمی‌ذارم… بیشتر گلومو فشار

ادامه مطلب »
رمان استاد خلافکار پارت 54
رمان استاد خلافکار

رمان استاد خلافکار پارت 54

  _شب که اومدی راجع بهش حرف می‌زنیم. دیگه نمی‌خوام اون مرتیکه حقی روت داشته باشه. آروم گفتم _من هانام میلاد…اینکه بیام اینجا و اسم عوض کنم چیزی عوض نمیشه در نهایت من هنوز زن اونم…چه طور میتونم با تو ازدواج کنم؟ _خودتم میدونی که بخوای میشه تو اینجا دیگه

ادامه مطلب »
رمان عشق تعصب پارت 38
رمان عشق تعصب

رمان عشق تعصب پارت 38

  متعجب بهش خیره شدم و گفتم : _ مهمون چه کسایی هستند ؟ با شنیدن این حرف من بهم خیره شد و گفت : _ حدس بزن ؟ کمی به مخم فشار آوردم یهو با هیجان بهش خیره شدم : _ طرلان و آریا ؟ سرش رو تکون داد

ادامه مطلب »
رمان استاد خلافکار پارت 53
رمان استاد خلافکار

رمان استاد خلافکار پارت 53

  آیلا با هیجان گفت _اومدی عمو جون. مهرداد به سمتمون. آیلا رو بغل زد و گفت _آره عمو جون… اومدم ببرمتون. بلند ‌شدم و گفتم _چرا به من نگفتی مهرداد؟ در حالی که به سمت در می‌رفت گفت _فعلا وقت نداریم بیا بریم با تردید ایستادم. واقعا دلم می‌خواست

ادامه مطلب »
رمان خان زاده پارت 42
رمان خان زاده

رمان خان زاده پارت 42

  اخم داشت… بعد از حرفای اهورا ازش می ترسیدم. خواستم درو ببندم که پاشو لای در گذاشت و هلم داد داخل… اومد تو و درو بست. در حالی که سعی می‌کردم خودم رو نبازم گفتم _تو اینجا چی کار می کنی؟ هیچ شباهتی به سامان گذشته نداشت. بر خلاف

ادامه مطلب »
رمان سکانس عاشقانه پارت 41
رمان سکانس عاشقانه

رمان سکانس عاشقانه پارت 41

بهار نگاه ماتش رو از کف اتاق میگیره ، نفس عمیقی میکشه : _ فدای سرت ، خودت که چیزیت نشد؟ گیج به صورت خونسردش زل میزنم که خم میشه و چندتا دستمال از روی میز برمیداره ..! جلوی پاهام خم میشه و مشغول پاک کردن لکه های زرد پخش

ادامه مطلب »
رمان عشق تعصب پارت 37
رمان عشق تعصب

رمان عشق تعصب پارت 37

  اخمام رو تو هم کشیدم و گفتم : _ پس برای چی اومدی ؟ نشست به من اشاره کرد بشینم با شک به صورتش خیره شده بودم که اینبار گفت : _ بشین نمیخورمت چشم غره ای به سمتش رفتم و کنارش نشستم که نفسش رو لرزون بیرون فرستاد

ادامه مطلب »
رمان استاد خلافکار پارت 52
رمان استاد خلافکار

رمان استاد خلافکار پارت 52

  برای اینکه شک نکنه گفتم _نه… اما می‌خوام زودتر از اینجا برم. _نگران نباش. خیلی زود میارمتون پیش خودم. سر تکون دادم و خواستم قطع کنم که گفت _هانا… سکوت کردم که گفت _بعد این همه سالی که منتظرت موندم. نمیخوام دوباره از دست بدمت. حق داشت که همچین

ادامه مطلب »
رمان استاد خلافکار پارت 51
رمان استاد خلافکار

رمان استاد خلافکار پارت 51

  با بی تفاوتی گفتم _مرسی از تعریفت. دستش و به سمتم دراز کرد و گفت _بیا اینجا… چند لحظه خیره نگاهش کردم و دور ازش روی تخت نشستم. لیوان مشروبش و پر کرد و گفت _این قیافه گرفتنت واسه چیه؟ با اخم گفتم _یعنی نمیدونی؟ لبخند معناداری زد و

ادامه مطلب »
رمان های کامل
دسته‌ها