جدیدترین رمان های کامل pdf

رمان های بیشتر در کانال رمان من  https://t.me/romanman_ir

رمان سکانس عاشقانه پارت 30
رمان سکانس عاشقانه

رمان سکانس عاشقانه پارت 30

بهار فکر اینکه تمام زندگیم به بازی گرفته شده باشه داشت مغزم رو میخورد … تا قبل از این با هزارتا دلیل بودن شیوا تو اون اتاق رو توجیح میکردم .. اما الان چطوری با این پسره ارتباط داره ..!؟ یعنی میدونه منو دزدیده و کاری نکرده؟ یعنی میدونه چه

ادامه مطلب »

رمان عشق تعصب پارت 21

  چشمهاش پر از اشک شده بود با گریه نالید : _ من بچه هام رو دوست دارم بهار عاشق آریا هستم چرا داری من و اذیت میکنی ، چرا سعی نمیکنی برای یکبار هم که شده من رو درک کنی اون بچه تو شکم منه داره نفس میکشه قلبش

ادامه مطلب »
رمان خان زاده پارت 23
رمان خان زاده

رمان خان زاده پارت 23

  از فکر اینکه الان بیرونی ها صدام و شنیدن هول کردم. فهمید و گفت _آفتاب نزده رفتن. کلافه نفسم و بیرون دادم که با دیدن ساعت جیغم در اومد _مدرسم دیر شد. قهقهه ش در اومد _آخی… کوچولو چه نگران مدرسشم هست. ساعت ده شده دیگه تا تو برسی

ادامه مطلب »
رمان استاد خلافکار پارت 27
رمان استاد خلافکار

رمان استاد خلافکار پارت 27

  * * * * سه ماه بعد از اداره بیرون اومدم و طبق معمول پشت سرم و نگاه کردم. با دیدن اون سه تا قلچماق نفسم و فوت کردم و زیر لب گفتم _کی من از شر شماها خلاص میشم؟ سوار ماشین شدم و حرکت کردم سمت خونم. شیشه

ادامه مطلب »

رمان سکانس عاشقانه پارت 29

بهار با دردی که تو چهارستون بدنم پیچید چشم باز کردم .! گیج و منگ به اطرافم نگاه کردم …انقدر همه جا تاریک بود که قدرت تشخیص رو ازم بگیره …! سعی کردم بشینم اما انگار به دوتا دستم وزنه وصل کردن ، نمیتونستم حتی تکونشون بدم ..! جیغ بلندی

ادامه مطلب »
رمان تدریس عاشقانه پارت 11
رمان تدریس عاشقانه

رمان تدریس عاشقانه پارت 11

  خیره نگاهش کردم. کلافه عقب رفت… سریع تاپم و درست کردم و مانتوم و پوشیدم. با اخم گفت _چرا انقدر با مخالفت میکنی؟ ساکت موندم..یکی نبود به این بشر بگه من از خدامه باهات باشم اما من اون دختری نیستم که تو فکر میکنی. اخم کردم و گفتم _چون

ادامه مطلب »
رمان عشق تعصب پارت 20
رمان عشق تعصب

رمان عشق تعصب پارت 20

  چشمهای طرلان از شدت ترس و وحشت گرد شده بود میتونستم ببینم چقدر ترسیده اما خوب فایده ای نداشت من هم به اندازه آریا عصبی و شکه شده بودم این اصلا قابل باور نبود که طرلان بخواد بخاطر بچه ای که میخواست تا یه مدت دیگه بدنیا بیاد جونش

ادامه مطلب »

رمان استاد خلافکار پارت 26

اشکامو پاک کردم و گفتم _نه خیر.فقط ترسیدم… هر کس دیگه ای هم می بود می ترسیدم. از اون نگاهای خر خودتی بهم انداخت.. هر کاری هم کردم نتونستم جلوی نگرانی مو بگیرم و گفتم _چرا این طوری شدی؟ خواست جواب بده که صدای عمه اومد _شاه پسرم اومده.خوش اومدی

ادامه مطلب »
رمان خان زاده پارت 22
رمان خان زاده

رمان خان زاده پارت 22

  خودمو زدم به نشنیدن و پای ظرفا ایستادم. دو تاشونم از آشپزخونه رفتن بیرون و منو با کوهی از ظرف تنها گذاشتن. چونم لرزید…بدبخت تر از منم بود؟از طرفی غم حرفاشون از طرفی خستگی داشت از پا درم می‌آورد. تند تند ظرفا رو کف زدم و توی حال خودم

ادامه مطلب »
رمان سکانس عاشقانه پارت 28
رمان سکانس عاشقانه

رمان سکانس عاشقانه پارت 28

بهار با دستای لرزون تماس رو وصل کردم و گوشیمو نزیک گوشم بردم. صدای دکتر ستاری توی تلفن پیچید: _سلام دختر کجایی تو…چرا دو روزه بیمارستان پیدات نیست. لبخند زورکی زدم و گفتم: _سلام…راستشو بخواید اصلا روم نمیشه پامو بزارم بیمارستان. دکتر ستاری:چرا؟…گفتم که تقصیره تو نبوده…تو چرا داری همه

ادامه مطلب »
رمان تدریس عاشقانه پارت 10
رمان تدریس عاشقانه

رمان تدریس عاشقانه پارت 10

  پرو تر از این حرفا بود که از رو بره. خواست بازوهام و بگیره که محکم هلش دادم. افتاد روی زمین و سرش محکم به جدول خورد. ناباور نگاهش کردم. مرد یعنی؟ دوستش از ماشین پیاده شد و داد زد _چی کار کردی احمق کشتیش… خشکم زده بود.پسره هر

ادامه مطلب »
رمان
رمان استاد خلافکار

رمان استاد خلافکار پارت 25

  منو به سمت خودش چرخوند و باز دستاشو دو طرفم روی کابینت گذاشت و گفت _کسی جز تو نیست. با اخم گفتم _خوب باشه به من چه؟ انگار عادت داشت خودشو بچسبونه به آدم.اما من حرصم می گرفت چون با اون هیکل و قد غول مانندش رسما توی بغلش

ادامه مطلب »
رمان های کامل
دسته‌ها