جدیدترین رمان های کامل pdf

رمان های بیشتر در کانال رمان من  https://t.me/romanman_ir

رمان استاد خلافکار پارت 22
رمان استاد خلافکار

رمان استاد خلافکار پارت 22

  دروغ چرا از نفرت بین حرفاش ترسیدم. فهمید میخوام چیزی بگم ڪه بی‌حوصله گفت _وسایلاتو برداشتی بریم؟ سر تڪون دادم و سرسنگین گفتم _خودم میرم. حالم خوبه! نگاه به زخمای صورت و پای گج گرفتم انداخت و گفت _با من میای! با اخم گفتم _ڪجا اون وقت؟نذاشتی به خانوادم

ادامه مطلب »

رمان خان زاده پارت 18

  ماشین و توی یه ڪوچه ی متروڪه و تاریڪ نگه داشت. محڪم به در ڪوبیدم و با تمام توانم جیغ زدم اما دستشو جلوی دهنم گذاشت.زیپ شلوارش و باز ڪرد و گفت _هیش… هار نشو خوشگله! نفسم برید… خدایا نجاتم بده. راننده از آینه نگاه ڪرد و گفت _هوی

ادامه مطلب »
رمان تدریس عاشقانه

رمان تدریس عاشقانه پارت 7

  هیچ توجهی به حرفم نکرد.. چند نفری که توی حیاط بودن با تعجب به ما نگاه میکردن.. توی ساختمون در یه کلاس خالی رو باز کرد و هلم داد داخل.. خودشم پشت سرم اومد و گفت _کی بود این پسره؟ اولین دروغی که به ذهنم رسید و گفتم _هیچکی

ادامه مطلب »
رمان استاد خلافکار پارت 20
رمان استاد خلافکار

رمان استاد خلافکار پارت 21

  تڪونی خوردم و نگاهش ڪردم. درو محڪم به هم ڪوبید و با قدمای بلند به سمتم اومد. تنم منقبض شد و ناخودآگاه دستمو جلوی صورتم گرفتم. جز صدای نفس های بلند عصبیش هیچ خبری نشد.دستمو برداشتم و نگاهش ڪردم. ڪاملا معلوم بود عصبیه… اون هم زیاد! انگشتش و با

ادامه مطلب »

رمان عشق تعصب پارت 16

پی در پی داشتم نفس عمیق میکشیدم اما این بغض لعنتی داشت خفه ام میکرد نباید جا میزدم نباید میزاشتم رسوا بشم من بهادر رو از قلبم مینداختم دور اون مال من نبود دیگه باید این رو قبول میکردم ، از دستشویی خارج شدم که صدای آشنایی داشت میومد: _من

ادامه مطلب »
رمان خان زاده پارت 16
رمان خان زاده

رمان خان زاده پارت 17

  نگاه بدی بهش انداختم که دستاشو با حالت تسلیم بالا برد و گفت _من حال همه ی کارمندامو می پرسم. نفس عمیقی کشیدم تا خونسردی خودمو حفظ کنم و با تحکم گفت _با اجازه من برم. در اتاق و باز کردم و در حالی که نگاه خشمگینم به اهورا

ادامه مطلب »

رمان سکانس عاشقانه پارت 25

بهار گیج نگاهش کردم که به پاهام اشاره کرد ابروهامو تو هم کشیدم و با غر گفتم : _ پاهام رو لیزر کردم ..! ابروی بالا انداخت و سوزن رو عقب کشید : _ عه ببینم؟ چادر و کمی بالا کشیدم و ساق پامو نشونش دادم و حق به جانب

ادامه مطلب »
وبسایت رمان برتر
رمان

وبسایت رمان برتر

وبسایت جدید رمان برتر ایجاد شد دوستان تو این وبسایت رمان های کامل و خواندنی گذاشته میشه آدرس وبسایت رمان برتر http://www.romanbartar.com

ادامه مطلب »
رمان تدریس عاشقانه
رمان تدریس عاشقانه

رمان تدریس عاشقانه پارت 6

عمه با عصبانیت گفت _نمیشه… اصلا نمیشه من چنین اجازه ای نمیدم. بابام اخم کرد و گفت _اونی که باید اجازه نده منم خواهر نه تو اما این گندی که پسرت بالا آورده… _از کجا معلوم دختر خودت گند بالا نیاورده؟احترامت واجب داداش اما پسر من بی اجازه دست به

ادامه مطلب »

رمان استاد خلافکار پارت 20

  نفس زنون نگاهش کردم و اون با بی رحمی گفت _کی منی که الان ازم حساب میگیری؟ همم؟ نامزدمی؟ دوست دخترمی؟ زنمی؟بهت خیانت کردم؟نه… هیچی بین ما نیست هیچی… پس تو هم حق نداری ازم بازجویی کنی. صورتم در هم رفت و گفتم _یعنی باور کنم با عشق و

ادامه مطلب »
رمان عشق تعصب
رمان عشق تعصب

رمان عشق تعصب پارت 15

تموم مدت ساکت نشسته بودم خبری از اون دختره داخل ماشینش نبود صدام رو صاف کردم و گفتم: _پس دوست دخترت کجاست !؟ با شنیدن این حرف من نیم نگاهی به سمتم انداخت و خیلی بیتفاوت گفت: _کار داشت شرکت موند چطور !؟ با شنیدن این حرفش دندون قروچه ای

ادامه مطلب »

رمان خان زاده پارت 16

آشغالا رو جلوی پام انداخت و گفت _جمعش کن. نگاهی به صورتش انداختم و بدون حرف آشغالا رو جمع کردم که آدامس شو انداخت کف زمین و گفت _اینم جمع کن. نفس عمیقی کشیدم و خواستم با جارو خاک‌انداز آدامس و جمع کنم که پاش و روی آدامس گذاشت و

ادامه مطلب »
رمان های کامل
دسته‌ها