رمان بگذار اندکی برایت بمیرم پارت 62 - رمان دونی

 

 

 

 

از بس که جیغ زده و سلیطه بازی درآورده بودم خودم خسته شده بودم…

سر و ته مرا از پارکینگ تا آپارتمانش آورده بود که انگار کل خون تنم تو سرم جمع شده بود که همه چیز را دوتایی و تار می دیدم…

 

 

از تقلای زیاد نفس نفس می زدم و با حرص و خشم نگاهم به امیری بود که اول برخوردمان یک کلام حرف نزده بود.

-به سلامتی لال شدی…؟!

 

 

اخم هایش درهم شدند و نگاهش تیز و برنده خیره ام بود.

الان نه حساب می بردم نه دوست داشتم که حتی نگاهش کنم…!

مقنعه ام کج و کوله شده بود و موهای نازنینم هم دیگر هیچ… عین یک میمون زیبا و اصیل شده بودم…

 

 

بی حرف سمت آشپزخانه رفت که بدتر این حرکات و سکوتش روی مخم بود که با حرص جیغ کشیدم و پا بر زمین کوبیدم…

 

 

وقتی دیدم حریف نمیشوم نگاهی به دورتا دور خانه انداختم و با دیدن شیشه ادکلن محبوب و گران قیمتش موذیانه خندیدم… آرام سمتش رفتم و در عادی ترین حالت ممکن ادکلن را برداشتم و نیشم را باز کردم…

-امیر خیلی عوضی…!!!

 

 

و بعد صدای خورد شدن و بوی بی نظیر عطرش کل خانه را برداشت….

 

 

چنان توی جایش پرید و نعره زد…

-نفهم چنان بلایی سرت بیارم که جر بخوری دختره بیشرف…!!!

 

#پست۲۶۹

 

 

 

سمتم دوید و خواستم از سمت درب خروجی فرار کنم که با دو قدم بلند با ان لنگ های درازش اسیرش شدم…

جیغ کشیدم و تقلا کردم اما حریف زور ان هیکل گنده اش نشدم…

 

-ولم کن… حقت بود… تو که لال بودی چطوری…

 

محکم به دیوار پشت سر کوبیدم که حرف توی دهانم ماند…

با چشمانی به خون نشسته و ترسناک خیره ام بود که بد حساب بردم…

-دهنت و نبندی، میزنم تو دهنت…!

 

 

بهم برخورده بود.

هیچ وقت امیر را این گونه عصبانی ندیده بودم…

-ولم کن لعنتی… ازت متنفرم…!!!

 

 

نگاه ترسناکش از رویم برداشته نشد.

دست زیر مقنعه ام برد و ان را از سرم کشید.

مانتو ام را با حرص درآورد…

-اون دانشگاه مسخرتون مگه مراقب نداره که تو این شکلی باید بری اون خراب شده…؟!

 

 

مچ دستش را گرفتم.

-به تو ربطی نداره…!

 

 

چشم بست و نفسش را عمیق بیرون داد.

-دهنت و ببند رستا… ببند…!!!

 

-نمی خوام ولم کن عوضی می خوام برم خونمون…!

 

نگاه کلی توی صورتم چرخاند.

موهایم را آرام کنار زد.

همیشه روی موهایم حساس بود که حال تو اوج عصبانیت هم مراقب بود و آرام پشت گوشم فرستاد.

 

 

نگاهش روی گردنم نشست و آرام آرام تا یقه تاپم و خط سینه ام پایین آمد.

صدایش خشدار و پر از خشم بود.

-هم مقنعت کوتاه بود هم مانتوت جلو باز… سینه هات رو برای کی انداختی بیرون…؟!!

 

#پست۲۷٠

 

 

 

بوی عطرش توی دماغم بود و من با تمام ناراحتی ام مست عطرش بودم که ناخودآگاه عمیق بو کشیدم…

بغضم گرفت.

-ولم کن…!!!

 

 

متوجه بغضم شد ولی انگار قصد کوتاه آمدن نداشت.

-جواب سوالم و ندادی…؟!

 

بغضم را به زور فرو دادم.

-منم گفتم به تو ربطی نداره…!!!

 

چشمانش دوباره به آنی پر از خشم و غضب شدند که دست گذاشت روی سینه ام و با تمام زورش چنان فشاری داد که از درد جیغ کشیدم و چشمانم سیاهی رفت که توی همان بغلش شل شدم…!

 

-آخ…!!!

 

چون از صبحم جز آبمیوه چیز دیگری نخورده بودم بدتر به ضعف افتادم که دست زیر پایم برد و بلندم کرد…

-بیشرف جون نداره ولی زبونش شیش متر جلوتر از خودشه…!

 

 

با همان حالم توی بغلش جوابش را دادم.

-دوست… دارم…!!!

 

دوباره نگاه تندی بهم کرد و یک راست سمت اتاق رفت… روی تخت گذاشتم…

 

سمت مخالف چرخیدم و پشت بهش کردم…دوست نداشتم حرف بزنم ولی او هم قرار نبود دست از سرم بردارد که دست پشت سرش برد و دستبندش را درآورد…

 

بهت زده نگاهش کردم که مچ دستم را گرفت…

-داری چیکار می کنی…؟!

 

با لبخندی شرورانه لب زد.

-می خوام تنبیهت کنم…البته یه تنبیه کوچولوی سکسی….!!!

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4.2 / 5. شمارش آرا 84

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
رمان افگار
دانلود رمان افگار جلد یک به صورت pdf کامل از ف -میری

  خلاصه: عاشق بودند؛ هردویشان….! جانایی که آبان را همچون بت می٬پرستید و آبانی که جانا …حکم جانش را داشت… عشقی نفرین شده که در شب عروسی شان جانا را روانه زندان و آبان را روانه بیمارستان کرد… افگار داستان دختری زخم خورده که تازه از زندان آزاد شده به دنبال عشق از دست رفته اش،دوباره پا در عمارت مجد

جهت دانلود کلیک کنید
رمان تمنای وجودم

  دانلود رمان تمنای وجودم خلاصه : مستانه دختر زیبا و حاضر جوابی است که ترم آخر رشته عمران را می خواند. او در این ترم باید در یکی از شرکتهای ساختمانی مشغول بکار شود. او و دوستش شیرین با بدبختی در شرکت یکی از آشنایان پدرش مشغول بکار میشوند. صاحب این شرکت امیر پسر جذابی است که از روز

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان دنیا دار مکافات pdf از نرگس عبدی

  خلاصه رمان :     روایت یه دلدادگی شیرین از نوع دخترعمو و پسرعمو. راهی پر از فراز و نشیب برای وصال دو عاشق. چشمانم دو دو می‌زند.. این همان وفایِ من است که چنبره زده است دور علی‌ِ من؟ وفایی که از او‌ انتظار وفا داشته‌ام، حالا شده است مگسی گرد شیرینی‌ام… او که می‌دانست گذران شب و

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان من نامادری سیندرلا نیستم از بهاره موسوی

    خلاصه رمان :       سمانه زیبا ارام ومظلومم دل در گرو برادر دوستش دکتر علیرضای مغرور می‌دهد ولی علیرضا با همکلاسی اش ازدواج می‌کند تا اینکه همسرش فوت می‌کند و خانواده اش مجبورش می‌کنند تا با سمانه ازدواج کند. حالا سمانه مانده و آقای مغرور که علاقه ای به او ندارد و سه بچه تخس که

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان شهر بی یار pdf از سحر مرادی

  خلاصه رمان :     مدیرعامل بزرگترین مجموعه‌ی هتل‌‌های بین‌الملی پریسان پسری عبوس و مرموز که فقط صدای چکمه‌های سیاهش رعب به دلِ همه میندازه یک شب فیلم رابطه‌ی ممنوعه‌اش با مهمون ویژه‌ی اتاقِ vip هتلش به دست دخترتخس و شیطون خدمتکار هتلش میفته و…؟   «برای خوندن این رمان به کانال رمان من بپیوندید» به این رمان امتیاز

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان شوهر آهو خانم

  خلاصه رمان :           شوهر آهو خانم نام رمانی اثر علی محمد افغانی است . مضمون اساسی این رمان توصیف وضع اندوه بار زنان ایرانی و نکوهش از آئین چند همسری است. در این رمان مناسبات خانوادگی و ضوابط احساسی و عاطفی مرتبط بدان بازنمایی شده است. این کتاب جایزه بهترین رمان سال را از

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
دسته‌ها
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x