رمان تاوان پارت 36 - رمان دونی

 

 

 

_بچه ی من نیست…….بچه ای که مادرش تویی هیچ نسبتی با من نداره……

 

 

نمیدونم چقدر گذشت

که دیگه نفسم از زور گریه در نمی اومد و هزار فکر تو سرم اومد

میخواستم بیام بیرون بغلش کنم ببوسمش

نازش کنم شب کنار خودم بخوابونمش ولی…..میرم دنبالش

 

 

سرم و بلند کردم روبه روم نبود

بلند شدمو دیدم روبه روی پنجره وایساده

 

 

_به…..به کی دادیش……

 

اصلا برنگشت

 

 

_با…..با توام….

 

 

_دادم به یه واسطه اون بچه رو بهشون داد

 

 

حتی حیوونا هم بچه هاشونو ول نمیکنن اونوقت  این بی صفت

 

 

_حتی…..نمیشناسیشون؟؟

 

_فقط میدونم یه زن و شوهر بودن که میتونن به پسرت یه خانواده بدن…..

 

 

_بهونته……مگه……نه؟؟

که از دستش راحت بشی

مادرش من بودم……مممممن نامرررد

 

 

با اخم نگام کرد

میخواستم گلوشو پاره کنم

میخواستم خفش کنم

بکشمش

ولی فقط میخواستم نه زورم بهش میرسید نه میتونستم

 

 

 

#تاوان

#پارت۱۷۴

 

 

_من برای تو دنبال بهونه نمیگردم……میتونستم بگم سرشو کردم زیر اب یا……

 

نمیفهمه چی میگه

جیغ زدم

 

_بسه دیگه…..

 

 

با نگاهی که نمیشناختمش ازم نگاه گرفت

که رفتم سمتش

 

 

وسط هق هق ارومم ازش پرسیدم

باید بدونم فقط یه نشونه ی کوچیک

 

 

_اسمشو بگو…..ا…اسم همونی که بهش امیر و دادی…..

 

 

دستشو کرد تو جیبش و پنجره ی اتاقش باز کرد

 

_چطوری میخوای پیداش کنی؟

 

 

_میرم پیش……پلیس

 

یه نفس عمیق کشید و دکمه ی بالای پیراهنشو باز کرد

 

_کارم قانونی نبود……اگه کسی بفهمه یه کاری میکنم دیگه رنگشم نبینی

 

 

سرمو انداختم پایین و دوباره گریه م بیشتر شد

انقدر که نمیتونستم زبون باز کنم

لعنت بهش

 

 

_ولی…..میتونی…..

 

سرمو با امید گرفتم بالا و منتظرش شدم

 

 

_بری هلال احمر

بهشون بگو گمشده داری

اسمش………کیان یاوری…..بگو ایران نیست

شاید…….پسرتم ایران نباشه

نمیدونم ولی اونا…..کمکت میکنن

وقتی باهاش حرف زدی بهش بگو…….

 

 

 

 

#تاوان

#پارت۱۷۵

 

 

برگشت سمتم

آروم نبود

عصبانی نبود

خوشحالم نبود

 

 

_من بهت گفتم و ازش بپرس بچتو به کی داده……

 

الان……بهم کمک کرد؟؟

خودش بچم و فرستاد ولی بهم کمک کرد؟؟

 

 

دیگه هیچی نگفتم

صورت خیسمو پاک کردم و ساکمو برداشتم

 

 

از ساختمون اومدم بیرون

باید برم هلال احمر‌…..

 

 

دوباره میبینمش

پیداش میکنم

خدایا زود فقط…..زود

 

 

تمام فکرم صورت خندون امیر حسین بود

الان دیگه کلمه های بیشتری میتونه بگه

منو که یادش نرفته؟؟

معلومه که نه مگه بچه ها ماماناشونو یادشون میره…..

یه صدای بوق ممتد و دیگه هیچی……

 

 

میعاد&

 

 

از پنجره داشتم خیابونو نگاه میکردم

الاناس که از ساختمون بزنه بیرون

 

 

وقتی گفت میره با بچه ش جوری که دیگه مزاحمم نمیشه یعنی دیگه منو نمیبینه دیگه طرف من نمیاد دیگه منی تو زندگیش نیستم و میتونه با آرامش زندگیشو بکنه

دیوونه شدم و اون حرفو بهش زدم

 

 

 

 

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4.4 / 5. شمارش آرا 125

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان بن بست pdf از منا معیری

    خلاصه رمان :     دم های دنیا خاکستری اند… نه سفید نه سیاه… خوب هایی که زیر پوستشون خوب نیست و آدمهایی که همه بد میبیننشون و اما درونشون آینه است . بن بست… بن بست نیست… یه راهه به جایی که سرنوشت تو رو میبره… یه مسیر پر از سنگلاخ… بن بست یه کوچه نیست… ته

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان عاشک از الهام فتحی

    خلاصه رمان:     عاشک…. تقابل دو دین، دو فرهنگ، دو کشور، دو عرف، دو تفاوت، دو شخصیت و دو تا از خیلی چیزها که قراره منجر به ……..   عاشک، فارسی شده ی کلمه ی ترکی استانبولی aşk و به معنای عشق هست…در واقع می تونیم اسم رمان رو عشق هم بخونیم…     به این رمان

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان در حسرت آغوش تو pdf از نیلوفر طاووسی

  خلاصه رمان :     داستان درباره ی دختری به نام پانته آ ست که عاشق پسری به نام کیارشه اما داستان از اونجایی شروع میشه که پانته آ متوجه میشه که کیارش به خواهرش پریسا علاقه منده و برای خواستگاری از پریسا پا به خونه ی اونها میذاره اما طی جریاناتی کیارش مجبور میشه که پانته آ رو

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان در وجه لعل pdf از بهار برادران

  خلاصه رمان :       لعل دوست پسر و کارش را همزمان از دست می دهد و در نقطه ای که امیدی برای پرداخت بدهی هایش ندارد پاکتی حاوی چندین چک به دستش می رسد… امیرحسین داریم بسیار خفن… به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید! ارسال رتبه میانگین امتیاز

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان نفرین خاموش جلد دوم

    خلاصه رمان :         دنیای گرگ ها دنیای عجیبیست پر از رمز و راز پر از تنهایی گرگ تنهایی را به اعتماد ترجیح میدهد در دنیای گرگ ها اعتماد مساویست با مرگ گرگ ها متفاوتند متفاوت تر از همه نه مثل سگ اسباب دست انسانند و نه مثل شیر رام می شوند گرگ، گرگ است

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان ستی pdf از پاییز

    خلاصه رمان :   هاتف، مجرمی سابقه‌دار، مردی خشن و بی‌رحم که در مسیر فرار از کسایی که قصد کشتنش را دارند مجبور به اقامت اجباری در خانه زنی جوان می‌شود. مردی درشت‌قامت و زورگو در مقابل زنی مظلوم و آرام که صدایش به جز برای گفتن «چشم‌» شنیده نمی‌شود. به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
4 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
خواننده رمان
خواننده رمان
18 ساعت قبل

من فکر کردم بخاطر دیدن پسرش خیلی پافشاری میکنه و معیادو تعقیب میکنه،میرسه خونه‌شون و اونجا غزل رو میبینه
ولی تصادف کرد که🥲🥲

خواننده رمان
خواننده رمان
18 ساعت قبل

منظم پارت بزار👎👎👎👎👎

خواننده رمان
خواننده رمان
18 ساعت قبل

تصادف کرد مهسای بدبخت 😢حق عسل بود که به بدترین شکل تصادف کنه خیلی کم بود پارت پریروز رو هم بذارین لطفا

نازی برزگر
نازی برزگر
19 ساعت قبل

همینم نمیزاشتی مارو انک خودتون کردین

دسته‌ها
4
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x