رمان دونی

 

 

 

 

موبایلم را چک کردم، یک تماس بی پاسخ داشتم، از یک شماره‌ی ناشناس!

نادیده گرفتم و به خیال اینکه اشتباه گرفته است موبایل را کنار گذاشتم، سعی کردم درس بخوانم اما با این اوضاع پیش امده تمرکز واقعا سخت بود!

 

نفس عمیقی کشیدم و همانگونه روی تخت چمباتمه زدم و زانوهایم را در اغوش گرفتم، چانه‌ام که به کاسه‌ی زانو چسبید فکرم رفت پی کیمیا…

 

از جهتی هم دلم برایش میسوخت، با اینکه بی دقتی خودش بود، باز هم مشکلاتش عجیب بود و حال روحی نامناسبی داشت، مطمئنا اگر قباد بارداری‌اش را میفهمید، عصبی میشد و ممکن بود حتی وحید را توبیخ کند!

 

نگاهم به در باز کمدم که افتاد پوفی کشیدم، دردسر لباس هم امروز حل نشد!

با یاد لباسی که ان روز همراه با کیمیا خریده بودم لبخند کجی کنج لبم نشست، زیبا و دوست داشتنی بود اما، پوشش آنچنانی نداست، فکر نکنم برای عقد مناسب باشد!

 

ولی چیزی که در پس عقلم میکوبید وادارم کرد برخیزم و به سمت کمد بروم!

گشودمش و با کمی گشتن میان رگال لباس‌هایم، پیدایش کردم.

احتمالا برای حرص دادن قباد گزینه‌ی خوبی باشد!

 

مقابل آینه ایستادم و چوب لباس را مقابل خودم بالا گرفتم، بند‌های نازکش، کمر برهنه‌اش و ان شل بودن یقه که کمی خط سینه را نمایش میداد، چاکی که روی ران لباس هم بود، برهنگی پا را مشخص میکرد.

 

پوزخندی زدم و روی تاج تخت انداختمش، دلم میخواست دوباره بپوشمش، نمیدانم چرا…

شاید چون زیبایم میکرد، شاید چون روزهای خوبم را به چشمم می‌آورد، شاید چون قرار بود با این لباس حرص قباد را دربیاورم!

 

مشغول کندن لباس‌هایم شدم، حتی دیدن بدن خودم، من را به یاد شب‌هایم با قباد می‌انداخت…

اینکه کسی که را با عمق وجود دوست داشته باشی و بعد از چند سال عاشقی و نزدیکی، اینگونه کمر زندگی‌ات خرد شود، سخت‌ترین حس دنیا بود…

 

«بچها هر وقت داخل کانال پارت بیاد هر چند کوتاه منم میزارم ،،دیگه ممکنه هر شب باشه یا ی روز در میون»

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 3.8 / 5. شمارش آرا 8

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان دامینیک pdf، مترجم marya mkh

  خلاصه رمان :     جذابیت دامینیک همه دخترهای اطرافش رو تحت تاثیر قرار می‌ده، اما برونا نه تنها ازش خوشش نمیاد که با تمام وجود ازش متنفره! و همین انگیزه‌ای میشه برای دامینیک تا با و شیطنت‌ها و گذشتن از خط‌قرمزها توجهشو جلب کنه تا جایی که… به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان سقوط برای پرواز pdf از افسانه سماوات

  خلاصه رمان:   حنانه که حاصل صیغه ی مریم با عطا است تا بیست و چند سال از داشتن پدر محروم بوده و پدرش را مقصر این دوری می داند. او به خاطر مشکل مالی، مجبور به اجاره رحم خود به نازنین دخترخوانده عطا و کیامرد میشود. این در حالی است که کیامرد از این ماجرا و دختر عطا

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان هیچ ( جلد اول ) به صورت pdf کامل از مستانه بانو

        خلاصه رمان :   رفتن مرصاد همان و شکستن باورها و قلب ترمه همان. تار و پودش را از هم گسسته می دید. آوارهای تاریک روی سرش سنگینی می کردند. “هیچ” در دست نداشت. هنوز نه پدرش او را بخشیده و نه درسش تمام شده که مستقل شود. نازخاتون چشم از رفتن پسرش گرفت و به

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان سراب من به صورت pdf کامل از فرناز احمدلی

            خلاصه رمان: عماد بوکسور معروف ، خشن و آزادی که به هیچی بند نیست با وجود چهل میلیون فالوور و میلیون ها دلار ثروت همیشه عصبی و ناارومِ….. بخاطر گذشته عجیبی که داشته خشونت وجودش غیرقابل کنترله انقد عصبی و خشن که همه مدیر برنامه هاش سر یه هفته فرار می کنن و خودشونو

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان ماهی دو اقیانوس
دانلود رمان ماهی دو اقیانوس به صورت pdf کامل از مهسا زهیری

    خلاصه رمان ماهی دو اقیانوس :   یک ماه از وقایع جلد اول گذشته و عمران که با حقایق تلخ و کوبنده‌ای در مورد تولد و هویت و گذشته‌اش مواجه شده، با خشم غیرقابل کنترل، خودش رو گوشه‌ای پنهان کرده و «عشق» رو مقصر همه‌ی مصیبت‌های خودش و بقیه می‌بینه. با سر رسیدن مردی که مرکز همه‌ی اتفاقاته،

جهت دانلود کلیک کنید
رمان دل کش
دانلود رمان دل کش به صورت pdf کامل از شادی موسوی

  خلاصه: رمان دل کش : عاشقش بودم! قرار بود عشقم باشه… فکر می کردم اونم منو می خواد… اینطوری نبود! با هدف به من نزدیک شده بود‌…! تموم سرمایه مو دزدید و وقتی به خودم اومدم که بهم خبر دادن با یه مرد دیگه داره فرار می کنه! نمی ذاشتم بره… لب مرز که سهله… اگه لازم بود تا

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest

10 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
خواننده رمان
خواننده رمان
10 ماه قبل

الان لابد قباد سر میرسه
چرا هیچ محتوایی نداره

♡ روا ♡
♡ روا ♡
10 ماه قبل

خب به ما چه لباسش چاک داره رو باسنش به ما چه یقه اش بازه به ما چه یکم از حاشیه بیا بیرون برو تو اصل ماجرا

♡ روا ♡
♡ روا ♡
10 ماه قبل

دارک شد

Viana
Viana
10 ماه قبل

میشه بدونم تو که یدونه رمانم نمیتونی جمع کنی
چه اعتماد به نفشی تو خودت میبینی که چند تا چندتا مینویسی ؟!
بیاین همه باهم رمان هاش و تحریم کنه
گیر اورده ما رو

Fateme
Fateme
10 ماه قبل

چیز ننم اگه بازم این رمانو بخونم

Mobina
Mobina
10 ماه قبل

واقعا دیگه هیچ حسی نسبت ب رمان حورا و هامین ندارم جفتشون سراسر چرت و بی‌محتوا شدن… نویسنده فقط مینویسه اصلا دریغ از ی چالش یا قشنگی!

خواننده رمان
خواننده رمان
10 ماه قبل

لطف میکنی فاطمه بانو کاش برای آووکادو هم همین کارو میکردی

هیفا
هیفا
10 ماه قبل

نویسنده رید با رمانش
چرا نمیتونه جمعش کنه

کانی
کانی
10 ماه قبل

حورا هم یه لباس خریده صد بار ازش گفت

هیچی
هیچی
پاسخ به  کانی
10 ماه قبل

جررررر😂😂

دسته‌ها
10
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x