رمان دچار پارت ۲۴ پارت کوتاه - رمان دونی

رمان دچار پارت ۲۴ پارت کوتاه

مخاطبین عزیزم، این پارت کوتاه رو فقط برای این گذاشتم که حرفی باهاتون دارم. چند ساله توی گوگل و خیلی جاها دیدم که رمان‌های منو پولی گذاشتن و می‌فروشن. با اسم خودم و بدون تغییر رمان اشکال نداره حلالشون باشه. من خوشحال میشم به انسان‌ها نفعی برسونم و خودم هرگز دنبال درآمد نبودم و نیستم.

ولی امروز یکی از شما مخاطبین خوبم بهم پیام داد و لینک کانالی از روبیکا برام فرستاد که رمان در پناه آهیر من رو بدون درج اسمم، با اسم (ازدواج با آقا دزدِ) عوض کرده و یک عاااالمه حرف‌های چرت و پرت و سطح پایین بهش اضافه کرده.
انقدر زیاد ناراحتم که کسی فکر کنه این اراجیف رو من نوشتم که حد نداره🤦‍♀ ازتون میخوام هر کی روبیکا داره سرچ کنه #ازدواج.با.اقا.دزدِ  و این دو سه تا کانال‌ رو که اصلیش ۸۵ کا عضو داره گزارش کنه🙏

لطفا لطفا رمان‌های من رو بعد از سایت رماندونی، فقط از pdfهای اصلی و رایگان بخونید🌺🙏
*دچار
*گرگها
*در پناه آهیر
*بر دل نشسته
*خلسه
*برای من برقص (بزودی منتشر خواهد شد)

______________________

«چه کسی از قلبم خبر دارد جز خدا؟!»

صبح که بیدار می‌شویم زلیحا سفره انداخته و صبحانه آماده کرده برایمان. زن و شوهر در حیاط مشغول کار هستند.
موقع خوردن چایی که برایش ریخته‌ام می‌گوید
_اورهان گفت رفتی تیراندازی
_اوهوم
_نکنه میخوای درخواست بادیگاردی به فربد بدی؟

لبخند محوی می‌زنم و می‌گویم
_اگه اینجوری بشه رفت تو تشکیلاتش، چرا که نه

زیرچشمی نگاهم می‌کند و می‌گوید
_شوخی جالبی بود

سفره را جمع کرده می‌گویم
_از تیراندازی خوشم میاد، شاید برگشتم ثبت نام کنم
_میتونی بری تیم ملی

این چند روزی که در وان مانده‌ایم قشنگ‌ترین تعطیلات نوروزی عمرم بوده. عماد جلوی چشمم است و حتی وقتی گاهی برای دیدن کسانی، چند ساعتی رفته است دلم برایش تنگ شده. گاهی وقتی با اورهان مشغول انجام کاری است نگاهش می‌کنم و اشک در چشم‌هایم جمع می‌شود. این چند روز آخر دائم بغض دارم و تنها چیزی که طوفان درونم را قدری آرام می‌کند، قرص‌های آرامبخش است.
عماد از استعدادم در تیراندازی به وجد آمده و از او خواسته‌ام اجازه بدهد با اسلحه‌ی خودش شلیک کنم. لم اسلحه را که خیلی روان و حساس است یادم می‌دهد و می‌گوید
_فرق این دو تا اسلحه مثل فرمان نیسان وانت و بنزه. فرمان نیسانو باید بیفتی روش صد و هشتاد درجه بچرخونی تا بپیچه، فرمان بنزو با انگشت اشاره کنی ماشین دور خودش چرخ زده. اسلحه‌ هم همینه، خیلی مواظب فشار انگشتت روی بدنه‌ش باش و عیار لمسش رو به دست بیار

دو بار خطا می‌زنم ولی سومی به هدف خورد. هفتمین تیرم درست نقطه‌ی وسط سطل می‌خورد و عماد بلند شده محکم کف می‌زند. اورهان داد می‌زند
_Emad bey bir daha doldur
(عماد خان دوباره پرش کن)

عماد می‌خندد و دوباره خشاب را برایم پر می‌کند و با نیرویی که انگار از تمام سلول‌هایم می‌جوشد و برانگیخته‌ام می‌کند، پشت سر هم همه را درست وسط سطل‌ها می‌زنم. اورهان هورایی کشیده و یک خشاب کامل تیر هوایی خالی می‌کند و عماد با تحسین و غرور نگاهم می‌کند. چه کسی از قلبم خبر دارد جز خدا؟! کلت کمری عماد را در دستم نگاه می‌کنم و خدا را صدا می‌زنم.

******

«می‌توانم دنیا را به آتش بکشم»

هژار قبل از ما به تهران رسیده و در فرودگاهیم که به عماد زنگ می‌زند. عماد گفته دو روز قبل از مهمانی به تهران بیاید تا برای خرید لباس بروند. هیجان شدیدی دارم و عماد هم به خاطر آشنایی با چند نفر که می‌گوید تاثیر زیادی در روابطش خواهند داشت انتظار میهمانی را می‌کشد.

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4.5 / 5. شمارش آرا 88

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان غیث به صورت pdf کامل از مستانه بانو

        خلاصه رمان :   همیشه اما و اگرهایی در زندگی هست که اگر به سادگی از روشون رد بشی شاید دیگه هیچ‌وقت نتونی به عقب برگردی و بگی «کاش اگر…» «غیث» قصه‌ی اما و اگرهاییه که خیلی‌ها به سادگی از روش رد شدن… گذشتن و به پشت سرشون هم نگاه نکردن… اما تعداد انگشت‌شماری بودن که

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان به گناه آمده ام pdf از مریم عباسقلی

  خلاصه رمان :   من آریان پارسیان، متخصص ۳۲ ساله‌ی سکسولوژی از دانشگاه کمبریج انگلیسم.بعد از ده سال به ایران برگشتم. درست زمانی که خواهر ناتنی‌ام در شرف ازدواج با دشمن خونی‌ام بود. سایا خواهر ناتنی منه و ده سال قبل، وقتی خانوادمون با فهمیدن حاملگی سایا متوجه رابطه‌ی مخفیانه‌ی من و اون شدن مجبور شدم برم انگلیس. حالا

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان لانه‌ ویرانی جلد دوم pdf از بهار گل

  خلاصه رمان :         گلبرگ کهکشان دختر منزوی و گوشه گیری که سالها بابت انتقام تیمور آریایی به دور از اجتماع و به‌طور مخفی بزرگ شده. با شروع مشکلات خانوادگی و به‌قتل رسیدن پدرش مجبور می‌شود طبق وصیت پدرش با هویت جدیدی وارد عمارت آریایی‌ها شود و بین خانواده‌ای قرار بگیرد که نابودی تنها بازمانده کهکشان

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان خاطره سازی

    خلاصه رمان:         جانان دختریِ که رابطه خوبی با خواهر وبرادر ناتنی اش نداره و همش درگیر مشکلات اوناس,روزی که با خواهرناتنی اش آذر به مسابقه رالی غیرقانونی میره بعد سالها با امید(نامزدِ سابقِ دوستش) رودررو میشه ,امید بخاطر گذشته اش( پدر جانان باعث ریختن ابرویِ امید و بهم خوردنِ نامزدیش شده) از پدرِ جانان

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان دژبان pdf از گیسو خزان

  خلاصه رمان :   آریا سعادتی مرد سی و شیش ساله ای که مدیر مسئول یکی از سازمان های دولتیه.. بعد از دو سال.. آرایه، عشق سابقش و که حالا با کس دیگه ای ازدواج کرده می بینه. ولی وقتی می فهمه که شوهر آرایه کار غیر قانونی انجام میده و حالا برای گرفتن مجوز محتاج آریا شده تصمیم

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان ساقی شب به صورت pdf کامل از نیلا محمدی

      خلاصه رمان :   الارا دختر تنها و بی کسی که توی چهار راه گل میفروشه زنی اون رو می بینه و سوار ماشیتش میکنه ازش میخواد بیاد عمارتش چون برای بازگشت پسرش از آمریکا جشنی گرفته الارا رو برای کمک به خدمتکار هاش می بره بجای کمک به خدمتکارهاش میشه دستیار شخصی پسرش در اون مهمونی

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
18 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
ساحل
ساحل
2 ساعت قبل

سلام‌رمان‌خلسه‌پی‌دی‌اف‌رایگان‌داخل‌سایت‌نمیذارین‌،من‌هر‌جا‌نگاه‌کردم‌پولی‌بود،بابت‌رمانتون‌ممنون‌،عالیه

معتاد رمان
معتاد رمان
2 ساعت قبل

رمان دچار پی دی اف شده؟

Mamanarya
Mamanarya
2 ساعت قبل

اتفاقا مهرنازی منم ی سری تبلیغ رمان در پناه آهیر رو تو ی کانالی دیدم ولی نرفتم ببینم کاناله رمان رو تغییر داده یا نه. اتفاقا اسمش هم تو همین مایه ها بود. اگه دوباره تبلیغشو دیدم میرم و کانالش رو گزارش میکنم حتما. خیالت راحت آثار بینظیر تو واسه من مث ناموس عزیز و مهمن❤️❤️❤️❤️❤️
مهرنازی بابت دوتا پارت های امروز خییییلی ممنون خیییلی قشنگ بودن من ظهر خاستم برم دنبال آریا وقت نشد کامنت بزارم الان اومدم کامنت بزارم ک پارت جدید رو دیدم. دست و پنجه ت گل بارون شیرینم😍❤️🫀😘😘😘😘

خواننده رمان
خواننده رمان
2 ساعت قبل

فقط میتونم بگم متاسفم برا آدمهای سودجو و بی انصاف😤😤

delaram Arsham
delaram Arsham
3 ساعت قبل

فقط میتونم بگم متاسفم برا همچین آدمایی
همیشه موفق باشی انشالله عزیزم 💖

آخرین ویرایش 3 ساعت قبل توسط [email protected]
مریم
مریم
3 ساعت قبل

ممنون ابهام جان

بانو
بانو
3 ساعت قبل

به سرچ ساده حدود ۶تا کانال پیدا شد از ،ازدواج با آقا دزد،😐

بانو
بانو
3 ساعت قبل

عزیزم چقد بد منم سرچ میکنم تا گذارش کنم حتماً چون قلمت خیلی برام ارزشمند 👏👏❤️❤️

mobina
mobina
3 ساعت قبل

لعنت به همچین آدمایی واقعااا😔خب میخوای بذاری حداقل چرت و پرت الکی اضافه نکن بهش، چیکار به اسمش داری آخه، درسته خیلی ناراحت شدم ولی اون تیکه ی آخر خیلی خوشحالم کردااا😍رمان جدید در راه استتتت💃🏼💃🏼💃🏼💃🏼

دسته‌ها
18
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x