انتقام یا عشق (خون آشام) پارت دهم - رمان دونی

انتقام یا عشق (خون آشام) پارت دهم

سرش را گرفت وبالا اورد با انگشتانش گلویش را کمی فشار داد و گفت
-وای به حالت گتی وای ب حالت عجوزه خرف اگه بلایی سر سینره بیاد زندت نمیزارم
گتی با حال زارش تنها ب ارامی پلک زد ساندر اورا رها کرد در تمامی این مدت انیسا نفسش در سینه حبس شده بود و چیزی نمیگفت
پیرزن را ک پرت کرد با تمام قدرت ب سمت سینره رفت سینره نفسش ارام بود و رنگش تیره تر از حالت عادیش بود.
{دوستان ی نکته خدمتتون عرض کنم، خون اشام ها در واقع انسان هایی هستند ک از مرگ برگشتند و از خون تغذیه میکنند و عمرشون جاودان هست اما در این رمان با فاکتور گرفتن از این نکته نوشته شده یعنی حرفی از دنیای دیگه زده نمیشه و اما سینره سینره خون اشام نیست حالا در ادامه متوجه این صحبت های من بیشتر میشوید}
ساندر با دیدن رنگ کبود شده سینره با دادی ک چرا اینگونه بود گفت
-گـــتـــــــــــــــی اگه همین الان اینجا نباشی خودم جونتو میگیرم
گتی با دردی ک داشت اما بلند شد و با سرعتی ک معلوم نبود از کجا امده ب سمت سینره رفت.
کنارش نشست. اونیز مانند دیگران نمیدانست چه کند میدانست
ک چرا اینجاست اما چه کاری از دستش بر می اید نه
با حس سنیگی نگاه ساندر سرش را بالا اورد و یا چشمان اتشین او ک اکنون بیشتر ب سمت خون میبرد رو ب روشد.
-گتی اگه بهوش نیاد ترو زنده زنده چال میکنم در جریانی ک.؟!!
پیرزن با ناراحتی و ترس زیاد سرش را تکان داد باید ساندر را از خونه بیرون می انداخت شاید ک میتوانست کمی حواسش را جمع کند.
انیسا حوب میدانست ک پیرزن زبانی تند و تیز دارد اما در برابر برادرش بسیار کوتاه هست.
گتی با استرس و صدایی بسیار کم گفت
-ســ… انــ..(با چشمان او ک روب رو شد حرفش را خورد و گفت) اعلیا حضرت اگه کمی سیر بود شاید میتوانستم کمی حالش را بهتر کنم!
ساندر با عصابینت فراوانی ب پیرزن زل زدو گفت
-خرفتت زده؟ یا واقعا درک نداری؟ نمیدونی من چی هستـــــــــــــــــــم؟؟؟؟؟؟
پیرزن با صدای داد اخرین جمله او بخود لرزید اما ب روی خودش نیاورد و گفت
-قربان مرا عفو کنید اما اوک انســـ….. یعنی یعنی مثل شما نیست!
ساندر سرش را ب اطراف تکان داد و با عصابیت پلک زد و از دیده ها محو شد ب سمت انیسا رفت او نمیتوانست ب عجوزه اعتماد کند از انیسا خواست او برود و کمی سیر بخرد اما با دست حمل نکند از قدرتش استفاده کند تا خودش بتواند بالای سر سینره بایستد.
انیسا رفت و او نیز ب سراغ عجوزه رفت.
ساعت ها گذشت و اکنون هم سیر انجا بود هم سینره و هم گتی اما هیچکدام بدرد نمیخوردند و اوضاع وخیم تر میشد.
هر لحظه دو روزی بود ک این اتفاق میگذشت مادربزرگ سینره مانند اسپند روی اتش بود میدانست نوه اش پیش یکی از دوستانش است اما نمیدانسا چرا خودش ب او نگفته یا او ک دوستی نداشته پس اکنون پیش کیست مگر قبل رفتن قول امدن نداده بود پس این دوروز کجا بود اما با تفکر ب چشمان دخترکی ک این خبر را اورده بود افکارش را ب ته مغزش میفرستاد.
ساندر در تک تک این لحظات همراه سینره بود چه در روز چه در شب حتی لحظه پلک روی هم نمگذاشت پیرزن با استفاده از سیر هیچ غلطی نکرده بود اما ساندر را تا حد مرگ عصبانی کرده بود {مطمئنا خیلیاتون در جریانید ک سیر برای خون اشام ها مثل سم هست و باعث مرگ خون اشام های اصیل میشه}
عجوزه تمامی تلاش خودش را برای پیدا کردن راه حلی برای بهوش اوردن سالم سینره میکرد از خواندن هیچ کتابی دریغ نکردن از گفتن تمامی وردها و طلسم ها هم همینطور اما هیچ اثری از زندگی دوباره در دخترک نمیدید.
ان روز نیز مانند دو روز گذشته، گذشت و وقتی وارد روز چهارم شدند…….
*الکساندر
روز چهارم بود، سینره بهوش نمی امد من نیز مانند مادربزرگش نگرانش بودم با این تفاوت ک او نگران دخترک بود ک کجاست اما من نگرانم ک کی بهوش می اید. تا خود صبح بالای سر او بودم میدانم در واقع دلم گواهی میدهد ک وقتی کنار اوهستم او ارام تراست.
در کنار کاناپه پایین پایش نشستم.عجوزه با صدایی وارد شد و گفت
-عالیجناب اجازه بدهید من یک ورد پیدا کرده ام
با خوشحالی ب کنار رفتم گرچه میدانستم این چرد مانند تمامی ورد های دیگرش است.
ورد را خواند اما سینره تکان نخورد دیگر توان دیدنش را در این وضعیت نداشتم
با ناتوانی تمامم بر کنار دستش افتادم دستش را گرفتم و بوسه ای روی ان کاشتم ناگهان دستش…….

سلام ببخشید دیر شد اینترنت نداشتم، لطفا نظراتتون رو بهم بگید ♥🌹

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 0 / 5. شمارش آرا 0

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان بیراه عشق

    خلاصه رمان :       سها دختری خجالتی و منزوی که با وعده و خوشی ازدواج می‌کنه تا بهترین عروس دنیا بشه و فکر می‌کنه شوهرش بهترین انتخابه اما همون شب عروسی تمام آرزو های سهای قصه ما نابود میشه … به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید! ارسال

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان سمفونی مردگان

  خلاصه رمان :           سمفونی مردگان عنوان رمانی است از عباس معروفی.هفته نامه دی ولت سوئیس نوشت: «قبل از هر چیز باید گفت که سمفونی مردگان یک شاهکار است»به نوشته برخی منتقدان این اثر شباهت‌هایی با اثر ویلیام فاکنر یعنی خشم و هیاهو دارد.همچنین میلاد کاردان خالق کد ام کی در باره این کتاب گفت

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان اکو
دانلود رمان اکو به صورت pdf کامل از مدیا خجسته

  دانلود رمان اکو به صورت pdf کامل از مدیا خجسته خلاصه رمان:   نازنین ، دکتری با تجربه اما بداخلاق و کج خلق است که تجربه ی تلخ و عذاب آوری را از زندگی زناشویی سابقش با خودش به دوش میکشد. برای او تمام مردهای دنیا مخل آرامش و آسایشند. در جریان سیل ۹۸ ، نازنین داوطلبانه برای کمک

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان نیم تاج pdf از مونسا ه

  خلاصه رمان :       غنچه سیاوشی،دختر آروم و دلربایی که متهم به قتل جانا ، خواهرزاده‌ی جهان جواهری تاجر بزرگ تهران و مردی پرصلابت می‌شه، حکم غنچه اعدامه و اما جهان، تنها کس جانا… رضایت می‌ده، فقط به نیت اینکه خودش ذره ذره نفس غنچه‌رو بِبُره! به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان مجنون تمام قصه ها به صورت pdf کامل از دل آن موسوی

    خلاصه رمان:   همراهی حریر ارغوان طراح لباسی مطرح و معرف با معین فاطمی رئیس برند خانوادگی و قدرتمند کوک، برای پایین کشیدن رقیب‌ها و در دست گرفتن بازار موجب آشنایی آن‌ها می‌شود. باشروع این همکاری و نزدیک شدن معین و حریر کم‌کم احساسی میان این دو نفر شکل می‌گیرد. احساس و عشقی که می‌تواند مرهم برای زخم‌های

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان غرور پیچیده

  خلاصه رمان :             رمو فالکون درست نشدنیه! به عنوان کاپوی کامورا، بی رحمانه به قلمروش حکومت می کنه، قلمرویی که شیکاگو بهش حمله کرد و حالا رمو میخواد انتقام بگیره. عروسی مقدسه و دزدیدن عروس توهین به مقدساته. سرافینا خواهرزاده ی رئیس اوت فیته و سال هاس وعده ازدواجش داده شده، اما سرافینا

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
31 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
مهسا
2 سال قبل

اگه یه پارت دیگه بهمون هدیه بدی لطف زیادی در حقمون کردی❤❤

مهسا
پاسخ به  Yalda. post
2 سال قبل

نه ترو خدا
تا پس فردا من دق میکنم

لادن
لادن
2 سال قبل

خیلی عالیه من که خیلی دوسش دارم همینطوری ادامه بده
خیلی بدجایی کات کردی 😣😓

مهسا
پاسخ به  لادن
2 سال قبل

هعیییی🤕🤕
از فوضولی دارم میمیرم 😖

مهسا
پاسخ به  Yalda. post
2 سال قبل

اره ولی نه در این حد😂

مهسا
پاسخ به  Yalda. post
2 سال قبل

یهنی واقعا صبح پارت نمیزاری😢

مهسا
2 سال قبل

نویسنده جون؟

مهسا
پاسخ به  Yalda. post
2 سال قبل

میگم نمیشه یه پارت دیگه بزاری 😅😅😅😅
دیگه نمیتونم صبر کنم😁😁😅

پ ا
پ ا
2 سال قبل

سلام نویسنده یا شیدا جان یکم رمانت متنشو بهتر کن مثلا ببین ی جاش کتابی ی جاش گفتاری ولی در کل بنظرم کلا گفتاری بنویسی یعنی خواندم و بنویسی خوندم (مثلا ) بهتر باشه به ماعم بیشتر کیف میده و یکمم مبهم جمله هات نمی دونم شاید متوجه نشدی که بعضی وقتا جمله هات ناتمومه یا ی جوریه ک باید چند بار بخونی بفهمی و بین جمله توضیح نده راوی و نیار وسط بزار خودشون باشن و بعدم اینکه رمانت خیلی قشنگه و عالیه منم علاقه دارم به خون آشاما نمی خوام با حرفام ناراحت یا نا امیدت کنما می گم که درستش کنی موفق باشی رمانتو دنبال می کنم یکمم عشق بازویو نمکشو زیاد کن راه دوری نمیره 🤣😅

پ ا
پ ا
پاسخ به  Yalda. post
2 سال قبل

اوک

لادن
لادن
پاسخ به  پ ا
2 سال قبل

منم موافقم اگه کاملا گفتاری بشه قشنگ تر میشه

مهسا
2 سال قبل

راستی نویسنده جون تو کلاس چندمی ؟
من کلاس هشتمم

مهسا
پاسخ به  Yalda. post
2 سال قبل

😁😁😁

Zeinab
Zeinab
پاسخ به  Yalda. post
2 سال قبل

پس هم سنیم

لادن
لادن
پاسخ به  Yalda. post
2 سال قبل

منم میرم دهم 😁🤗

مهسا
2 سال قبل

این جاش دیگه از قسمت حساس هم رد شده 😂

مهسا
پاسخ به  Yalda. post
2 سال قبل

اره خیلییییییییی بهترین رمانیه که تو عمرم خوندم💝❤😍

گز پسته ای
گز پسته ای
پاسخ به  Yalda. post
2 سال قبل

عالییییی👏‌👌

دسته‌ها
31
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x