انتقام یا عشق (خون آشام) پارت چهاردهم - رمان دونی

انتقام یا عشق (خون آشام) پارت چهاردهم

باید دور میشدم باید دور دور میشدم. میرفتم ازاین جنگل میرفتم میدونم ک سینره در کنار من کامل میدونم ک کنار من امنیت داره کنار من ارامش داره ولی نمیشه. باید دور شم اون نیمه هست و من کامل باید دور شم. درسته ک تمام این سال ها تنها دلیل وجودم اینجا اون بود ولی الان باید دور شم. میرم میرم و دوباره حکومت رو بدست میگیرم
حکومتی ک با وجود برادرم میدونم مشکلی ندارد اما اما باید برم شده ب خاطر حکومت خودم رو راضی کنم اما میروم
میترسم از حس و علاقه بینمون میترسم از اینکه زمانی حقیقت پدیدار شود، اگه بشهـ…… ولش کن بیام ب این فکر کنم وقتی ب خونه رسیدیم وسایلمو جمع کنم و با انیسا برم.
*سینره
چشمانم را ک باز کردم روی تختم بودم، کنار دستم مادربزرگم بود، خورشید از پنجره توی اتاق پیدا بود و کف اتاق پخش شده بود. مشخص بود ظهر هست. مادربزرگم روی صندلی کنارم خوابیده بود دستش زیر سرش بود و بافتنی اش روی زمین افتاده بود. بلند شدم و ارام در را باز کردم و ب پایین رفتم ب طرف اشپزخانه، لیوانی برداشتم در یخچال را باز کردم با دیدن نوشیدنی محبوبم خوشحال شدم ورداشتمش و درون لیوان ریختم در یخچاا را بستم. صندلی را عقب کشیدم و روی ان نشستم. جرعه جرعه نوشیدنی را نوشیدم. با یاد اوری ساندر لحظه ای ماتم زد من دره انیسا سنگ پرواز افتادن. باورم نمیشه الان ب راحتی تمام تو خونه نشستم و اون جونمو نجات داده باید ازش تشکر کنم. لیوان را میشورم
میخواهم مقداری کلوچه برایش ب عنوان هدیه درست کنم در فر را ک باز میکنم بادیدن انهمه کلوچع محبوب من شاد میشوم زحمت اینکار را مادربزرگم کشیده البته کمی عجیب است چون مقدار کلوچه زیاد است همینطور مقدار نوشیدنی داخل یخچال، سبدی بر میدارممقداری کلوچه و نوشیدنی درون ان میگذارم و با پارچه ای روی ان را میپوشانم. ارام ب طبقه بالا میروم مادربزرگم خواب است میدانم خوابش نسبتا سنگین است برای او نامه ای مینویسم ک تا شب ب خانه می ایم و برای جبران زحمات دوستم میروم. لباس دامنی زرد رنگی میپوشم با رنگ پوستم تضاد جالبی ایجاد میکند ب سمت در میروم و ب سمت کلبه راه می افتم. بعد از کمی راه رفتن ب کلبه میرسم دستم سنگین است و حسابی گرمم شده. جلوتر میروم و در میزنم. کسی در را باز نمیکند باز هم در میزنم بازهم بازهم بازهم خسته میشوم. شاید ب بیرون رفته اند پس من خوراکی ها را جلوی کلبه میگذارم تا انها بادیدنش خوشحال شوند اما همین ک قصد گذاشتن انها را جلوی درب دارم با صدای پای کسی برمیگردم و………

منتظر نظراتتون هستم!♡♡

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 0 / 5. شمارش آرا 0

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان تکتم 21 تهران به صورت pdf کامل از فاخته حسینی

    خلاصه رمان : _ تاب تاب عباسی… خدا منو نندازی… هولم میدهد. میروم بالا، پایین میآیم. میخندم، از ته دل. حرکت تاب که کند میشود، محکم تر هول میدهد. کیف میکنم. رعد و برق میزند، انگار قرار است باران ببارد. اما من نمیخواهم قید تاب بازی را بزنم، انگشتان کوچکم زنجیر زنگ زده تاب را میچسبد و پاهایم

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان شهر زیبا pdf از دریا دلنواز

  خلاصه رمان:       به قسمت اعتقاد دارید؟ من نداشتم… هیچوقت نداشتم …ولی شاید قسمت بود که با بزرگترین ترس زندگیم رو به رو بشم…ترس دوباره دیدن کسی که فراموشش کرده بودم …آره من سخت ترین کار دنیا رو انجام داده بودم… کسی رو فراموش کرده بودم که اسمش قسم راستم بود… کسی که خودش اومده بود تو

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان رویای انار
دانلود رمان رویای انار به صورت pdf کامل از فاطمه درخشانی

    خلاصه رمان رویای انار :   داستان سرگذشت زندگی یه دختر عمو و پسر عمو هست که خیلی همدیگه رو دوست دارن و با هم قول و قرار ازدواج گذاشتن اما حسادت بقیه مانع رسیدن اون ها بهم میشه ، دختر قصه که تنهاست به اجبار بقیه ، با یه افغانی ازدواج می کنه و به زور از

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان نا همتا به صورت pdf کامل از شقایق الف

  خلاصه رمان:         در مورد دختری هست که تنهایی جنگیده تا از پس زندگی بربیاد. جنگیده و مستقل شده و زمانی که حس می‌کرد خوشبخت‌ترین آدم دنیاست با ورود یه شی عجیب مسیر زندگی‌اش تغییر می‌کنه .. وارد دنیایی می‌شه که مثالش رو فقط تو خواب و رویا دیده!     به این رمان امتیاز بدهید

جهت دانلود کلیک کنید
رمان ازدواج اجباری

  دانلود رمان ازدواج اجباری   خلاصه : بهار یه روز که از مدرسه میاد خونه متوجه ماشین ناشناسی میشه که درخونشون پارکه که مسیر زندگیش و تغییر میده… پایان خوش   به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید! ارسال رتبه میانگین امتیاز 0 / 5. شمارش آرا 0 تا الان رای

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان نیل به صورت pdf کامل از فاطمه خاوریان ( سایه )

    خلاصه رمان:     بهرام نامی در حالی که داره برای آخرین نفساش با سرطان میجنگه به دنبال حلالیت دانیار مشرقی میگرده دانیاری که با ندونم کاری بهرام نامی پدر نیلا عشق و همسر آینده اش پدر و مادرشو از دست داده و بعد نیلا رو هم رونده نیلا که نمی‌خواست پدر و مادرش غم ترک شدن اون

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
17 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
ستایش
ستایش
2 سال قبل

پس پارت کو نویسنده جان؟

مهسا
2 سال قبل

سلام امروز پارت نمیزاری نویسنده جون؟

جولیتِ رومیوو
جولیتِ رومیوو
2 سال قبل

چرا ول نمی‌کنی بچهههه هی برو دم کلبه هی یه چیزیت بشه هی برا مادربزرگت نامه بنویس میزنمش آخر 😂😂خلاصه رمانت خوبه 🤜🏻♥️

مهسا
2 سال قبل

مثل همیشه بینظیری💎💖❤

Zeinab
Zeinab
2 سال قبل

چی میتونم بگم وقتی بهترینه ❤️💋

Zeinab
Zeinab
پاسخ به  Yalda. post
2 سال قبل

فداتم ❤️💋

سپیده
سپیده
2 سال قبل

رمانت عالیه موفق باشی
ولی پارت هاش کمن منم مجبور میشم چند روز نخونم بعد همه رو با هم بخونم ک تو خماری نمونم
بجز اینکه پارت هات کمن رمانت خیلی خوبه♥♥

سپیده
سپیده
پاسخ به  Yalda. post
2 سال قبل

کاش بقیه نویسنده ها هم از تو یاد بگیرن (مخصوصا نویسنده رمان دلارای)
💝💝💝

ستایش
ستایش
پاسخ به  سپیده
2 سال قبل

اخ اخ اخ افرین بخدا دلارای دیگه خسته کننده شده😒. از پارت ۱۲٠تا ۱۲۳منتظر هستیم اینا از ارایشگاه برسن به تالار که نمیرسن انگار تالارشون اون ور دنیاست😂😒

دسته‌ها
17
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x