رمان دونی

رمان”ســهم من از تو”پارت88

#فصل دوم

 

 

 

جلو میاد خیره من،

اما سمت من نمیاد میره سمت آرشام چاقو رو که توی س. ی. ن. ش نشونه میره جیغ میزنم:

– آرشاممممم؟

یکی توی گوشم میزنه…..

– گندم؟ دستتو تکون نده لامصب… خواب میبینی!

 

گیج چشم باز میکنم… آرشامو میبینم با ترس نفس نفس میزنم:

– کابوس بود. تموم شد… هیچی نیست!

– ليام، ليام داشت تورو میکشت.

 

سرمو توی س. ی. ن. ش میگیره. زار میزنم

– لعنت بهش..

– هیش آروم!

– ازش بیزارم.

موهامو نوازش میکنه:

– میدونم

آروم میشم… توی این آغوش نمیشه آروم نشد…؟؟ ؟؟

در باز میشه و پرستار نگران وارد میشه… آرشام جلو میره و واسش توضیح میده. پرستار توی سرم آرامبخش میزنه و بیرون که میره آرشام میگه:

– نترس بخواب آروم… من اینجام.

لبخند میزنم. چشمامو میبندم. دستشو اما رها نمیکنم!

*

 

امروز از بیمارستان مرخص شدم. آرشام منو تا خونه و اتاقم همراهیم کرد…

و تلخترین اتفاق اینکه من حتی کسیو ندارم ازم مراقبت کنه…

باهام سرسنگین و تلخ شده…. انگار توی خودش جنگ انگار با خودش در جدال..

. منم دیگه در مورد علاقم حرفی نمیزنم:

– چیزی میخوری سفارش بدم؟

– نه فقط بی زحمت قرصامو بده بخورم درد دارم باز!

سمت عسلی کنار تخت میره پاکت دارو هامو دستم میده با همون اخم و جدیت

میگه:

– میرم آب بیارم

بیرون که میره به لباسای کثیف تنم فکر میکنم و اینکه چطور میتونم تنهایی عوضشون کنم..

. وقتی میاد لیوانو ازش میگیرم و داروهامو میخورم….

_‌تو برو دوش بگیر بعدم بخواب خیلی خسته ای

– لباسات کدوم کمد؟

با خجالت میگم:

– نه دیگه مزاحمت نمیشم… خودم یه جوری…

– امروز حموم نرو… فردا اون کاورو ببنده دستت یه دوش کوتاه بگیر… کدوم کمد؟

– چرا این قدر بداخلاقی؟

کلافه نگام میکنه… به کمد پشت سرش اشاره میکنم برمیگرده و بازش میکنه…

شلوار صورتی و پیرهن آستین کوتاهو که دم دست ترینه بیرون میکشه…

عادی و بی تفاوت میگه:

– لباس زیرم میخوای؟

انگار نه انگار یه بار با این مرد ر. ا. ب. ط. ه داشتم. از خجالت یخ میزنم:

– نه مرسی

کنارم رو تخت میشینه… میخواد لباسمو در بیاره که میگم:

– آرشام؟ از من ناراحتی؟

– نه خستم

لباس مو که در میاره دوست دارم بمیرم…

چشمامو میبندم…

– آره خب، توهم خجالتی ،بمیرم واست!

کمک میکنه لباسمو تنم کنم. شلوارمم در میاره… اون قدر نسبت به تنم و لمسم بی حسه

که حس میکنم حتما منو نمیخواد شلوارمو خودم کمک میکنم و زود می پوشم..

. لباسامو توی حموم میندازه و میگه:

– استراحت کن… برم دوش بگیرم میام… کلید خونتم پیش خودمه!

– بابت همه چی ممنون..

– جبران میکنی حتما!

میخندم… وقتی میره خیلی زود دلتنگشم میشم… چشمامو میبندم و سعی میکنم یکم بخوابم.

 

 

«**دل ارام**»

 

حال خودمو زندگیم خوبه …

یه آرامش خاص

بدون ترس از نبود آرتان.

بدون ترس از بودن آرشام

بدون دلهره از شک و تردید بینمون

یه آرامشی که گاهی فکر میکنم خوابم و باورم نمیشه

اما ته دلم همیشه یکم ترس دارم

ترس اینکه باز همه چی بهم بریزه

با صدای آرتان از فکر بیرون میام :

– کجایی ده بار صدات زدم عزیزم ؟

 

 

– جانم؟

– بریم خرید ؟

میخندم:

– آرتان انقدر رفتی و اومدی خرید کردی دیگه اتاقش جا نداره ؛

کم کم داره حسودیم میشه ها تازگیا همش واسه امیر سام خرید میکنی فکر نکن حواسم نیست، هست خیلیم هست آقا..

کنارم رو تخت میشینه و منو تو بغلش میگیره :

– فدای خانوم حسودم بشم من،

شما جون بخواه دستور بده هر چی میخوای میخرم برات … بعدم هنوز چند تا از وسیله هاش مونده تا تکمیل شه …

با عشق نگاهش میکنم :

– باشه خر شدم بزار لباس بپوشم بریم.

– شما تاج سری …

دستمو رو شکمم که حالا برآمدگیش کامل پیداس میکشم و آروم لب میزنم :

– کاش شبیه بابات باشی مرده عاشق..

لباسامو میپوشم و از اتاق بیرون میرم که آرتان با ذوق میاد سمتم و با هم از خونه خارج میشیم.

تو کل مسیر با آهنگ شاد خودشو تکون میده و از ذوقش ذوق میکنم منم

…. با خندیدنش حس میکنم خوشبخت ترین آدم دنیام …

وارد پاساژی میشیم که پر از لوازم سیسمونی و لباس های بچه‌س ….

آرتان بدتر از من هر چی میبینه دوست داره بخره …

از پشت ویترین چشمم به لباسهای ست خانوادگی میخوره دست آرتانو میکشم و سمت مغازه میبرم …

آرتانم با دیدن لباسهای ست چشماش برق میزنه …

بعد از کلی کلنجار و دیدن انواع مدلها بالاخره یه ست که پیرهن و شلوار سفید با جلیقه ی مشکی که روش خورده رو می پسندیم جلیقه ی پسرونش با اون زنجیر کوچیک کنار جیبش محشره بعد از اینکه تن میزنیم و می خریم با خوشحالی رو به آرتان میکنم :

 

– بی صبرانه منتظر روزیم که این لباسها رو سه نفری باهم بپوشیم ….

دستمو تو دستای گرمش فشار میده .

– من بیشتر عزیزم …

 

 

«**ارتان**»

 

 

خریدارو تو ماشین میزارم و حرکت میکنم …

سعی میکنم الکی فکر و خیال نکنم تا حس خوب کنار دلارام بودن خراب نشه …

من آرشامو خوب میشناختم.

چشماش چیز دیگه میگفت …

اما میخوام فکر کنم ازدواجش راسته … فکر کنم دیگه دلارامی تو ذهنش نیست ….

حتی از فکر اینکه اسمی از دلارم تو ذهنش باشه بهم میریزم ….

کنار رستوران سنتی که دلارام عاشقشه نگه میدارم:

– بریم سه تایی ناهار بخوریم بعد بریم خونه …

لبخند میزنه و پیاده میشه.

دست دلارام رو میگیرم و سمت رستوران میریم .

وارد که میشیم یکم جلو تر سمت چپ وارد باغ کوچیک و سنتی کنار رستوران میشیم

پسری که اونجاست با دیدنمون بلند میشه :

– سلام خوش اومدید …

به آخر باغ که میرسیم خوشحال میشم که جای همیشگی که میشه:

– بیا بشین

میشینه و دستمو دور کمرش میندازم :

– عه نکن زشته کسی میبینه

– زنمی دوست دارم بغلت کنم بزار ببینن به کسی چه

اطرافو نگاه میکنه و سریع ل. ب. م. و ب. و. س میکنه و میره عقب.

 

بلند میخندم :

– ای شیطون …

_بیا یه چی سفارش بدیم تا از گشنگی تورو نخوردم.

چشمی میگه … با خنده مشغول انتخاب میشه…

بعد سفارش نگاهم میکنه میگم

– خیلی وقته اینجا نیومدیم .. چقدر خوب که همه ی اتفاقای بد تموم شد ….

 

– به گذشته فکر نکن مهم الانه .

– اگه باز چیزی بشه که تو تنهام بزاری و…

 

دستمو تو دستش میگیره و آروم نوازش میکنه :

– چقدر خوبه که دارمت .

 

«**گندم**»

 

 

نمیدونم چند ساعت می گذره که آرشام همراه با عمو فریدون به خونه میان عمو

کنارم میشینه و پیشونیمو م. ی. ب. و. س. ه:

– بهتری عموجان؟

 

_اگه شماو آرشام نبودید مرده بودم تا حالا..نمیدونم چجوری و چطوری ممنونتون باشم عمو جون..

 

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4 / 5. شمارش آرا 4

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان اوژن pdf از مهدیه شکری

    خلاصه رمان :       فرحان‌عاصف بعد از تصادفی مشکوک خودخواسته ویلچرنشین می‌شه و روح خودش رو به همراه جسمش به زنجیر می‌کشه. داستان از اونجایی تغییر می‌کنه که وقتی زندگی فرحان به انتقام گره می‌خوره‌ به طور اتفاقی یه دخترسرکش وارد زندگی اون میشه! جلوه‌ی‌ بهار یه دختر خاصه… یه آقازاده‌ی فراری و عصیانگر که دزدکی

جهت دانلود کلیک کنید
رمان تابو
رمان تابو

دانلود رمان تابو خلاصه : من نه اسم دارم نه خانواده، تنها کسی که دارم، پدرمه. یک پدر که برام همه کار کرده، مهربونه، دلرحمه، دوست داشتنیه، من این پدر رو دوست دارم، اون بهم اسم داد، بهم شخصیت داد، اون بهم حس انتقام داد. من این پدر رو می‌خوام بکشم، من پاییز عزیزنظامم که قصد قتل پدر کردم. این

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان ضماد

    خلاصه رمان:         نبات ملک زاده،دختر ۲۰ساله مهربونی که در روستایی قدیمی بزرگ شده و جز معدود آدم های روستاهست که برای ادامه تحصیل به شهر رفته است. خاقان ،فرزند ارشد مرحوم جهانگیر ایزدی. مردی بسیار جذاب و مغرور و تلخ! خاقان بعد از مرگ برادر و همسربرادرش، مجرم را به زندان انداخته و فرزند

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان دستان به صورت pdf کامل از فرشته تات شهدوست

    خلاصه رمان:   دستان سپه سالار آرایشگر جوانی است که اهل محل از روی اعتبار و خوشنامی پدر بزرگش او را نوه حاجی صدا میزنند دستان طی اتفاقاتی عاشق جانا، خواهرزاده ی بزرگترین دشمنش میشود چشم روی آبروی خود میبندد و جوانمردانه به پای عشق و احساسش می ایستد به ظاهر همه چیز با یک معامله شروع میشود.

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان بچه پروهای شهر از کیانا بهمن زاده

    خلاصه رمان :       خب خب خب…ما اینجا چی داریم؟…یه دختر زبون دراز با یه پسر زبون درازتر از خودش…یه محیط کلکلی با ماجراهای پیشبینی نشده و فان وایسا ببینم الان میخوایی نصف رمانو تحت عنوان “خلاصه رمان” لو بدم؟چرا خودت نمیخونی؟آره خودت بخون پشیمون نمیشی توی این رمان خنده هست تعجب هست گریه زاری فکر

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان نیلوفر آبی

    خلاصه رمان:     از اغوش یه هیولابه اغوش یه قاتل افتادم..قاتلی که فقط با خشونت اشناست وقتی الوده به دست های یه قاتل بشی،فقط بخوای تو دستای اون و توسط لب های اون لمس بشی،قاتل بی رحمی که جذابیت ازش منعکس بشه،زیبایی و قدرتش دهانت رو بدوزه و اون یا گردنت رو می شکنه یا تورو به

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest

95 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
شیدا
شیدا
1 سال قبل

ننه به دادم بررررررررس من چجوری تا صبح طاقت بیارممممم

شیدا
شیدا
1 سال قبل

آی ننه آی ننه جانوم آی ننه

هر کی با ریتم نخونه کچل بشه

به تو چه😐
به تو چه😐
1 سال قبل

ندایی یک سوال کی رمانای کامل میزاره
میشه لگید رمان پادشاه زمستان رو هم بزارن 🙏❤️

به تو چه😐
به تو چه😐
پاسخ به  neda
1 سال قبل

بهش میگی مگه فاطی رو میشه دید تا پیشش اسم یک پارت اضافه یا یک رمان کامل بذار اصلا دیگه تا چند روز نمیبینیش🤣🤣🤣🤣
بش بگووووو❤️❤️❤️❤️❤️

Asaadi
Asaadi
پاسخ به  neda
1 سال قبل

من زدم🤣ننه خیرات میدی شارژ🤣🤣

Asaadi
Asaadi
پاسخ به  neda
1 سال قبل

چرا میتونییی 🤣 🤣 🤣 🤣

Asaadi
Asaadi
پاسخ به  Asaadi
1 سال قبل

وای مرسی میگم ننه شمارتو بزار من رمزو زرم شارژ رفت برام برات برش گردونم یا بابام برام نت زد به صورت نت بزنم براتون  

Asaadi
Asaadi
پاسخ به  neda
1 سال قبل

خو پس چیکارکنم 🤣

،،،
،،،
پاسخ به  neda
1 سال قبل

ایول ننه به این میگن بدون چون چراشارژمیده حالااگه ننه های مابودبایدهفت خان رستموردمیکردیم😢😢😢

Asaadi
Asaadi
پاسخ به  ،،،
1 سال قبل

حققققفق 🤣 🤣

Asaadi
Asaadi
1 سال قبل

آره هستم ❤😂ننه راضی به زحمت نیستم

Asaadi
Asaadi
پاسخ به  neda
1 سال قبل

من هنوز تو شوکم واقعنی بود

Asaadi
Asaadi
پاسخ به  neda
1 سال قبل

من در اختیار شما❤🤣نه بخدا فک کردم شوخیه🤣🤣

Asaadi
Asaadi
پاسخ به  neda
1 سال قبل

واقعنیه؟😃🤣

Asaadi
Asaadi
پاسخ به  neda
1 سال قبل

نه ولی هنوز تو شوکم ۷ هزار تومان بود پشمتمم 🤣 🤣 قربونت برم دستت طلا ننه ❤ 😂

میگم الان چطوری پسش بدم؟؟💔😂

Asaadi
Asaadi
پاسخ به  neda
1 سال قبل

قربونت برم ننه جونم❤🤣

Asaadi
Asaadi
پاسخ به  neda
1 سال قبل

ایشالا دفله های بعدی❤🤣

Asaadi
Asaadi
پاسخ به  neda
1 سال قبل

ننه ایدی تلگرام یا روبیکا یا شادددتو بده منم جبرات کنم شارژ❤😂😂😂😂🤣🤣🤣🤣🤣

Asaadi
Asaadi
پاسخ به  neda
1 سال قبل

اره حتما اجازرو بگیر مثل خودتون دمپایی به دست نیاد 🤣 🤣

Asaadi
Asaadi
پاسخ به  neda
1 سال قبل

وای مرسی میگم ننه شمارتو بزار من رمزو زرم شارژ رفت برام برات برش گردونم یا بابام برام نت زد به صورت نت بزنم براتون 🤣 ❤

Asaadi
Asaadi
1 سال قبل

یکیییی نتتتتتتت برسونهههه

Asaadi
Asaadi
پاسخ به  neda
1 سال قبل

ایرانسلللل😃خواهش میکنم😂❤

Asaadi
Asaadi
پاسخ به  neda
1 سال قبل

جدا میفرستی؟😃😂

Asaadi
Asaadi
1 سال قبل

هعیییی من نتم تموم شددددههه((((برا فیلم و سریالا)))))برا اینکه بیام رمانو بخونم و این پارت از دست ندم نت یه ساعتی اظراری گرفتم💔😐😂😂

Asaadi
Asaadi
پاسخ به  neda
1 سال قبل

خدانکنه عشقم🤍

آخههه من عاشق شما این رمانمممم🥲

دیانا
دیانا
1 سال قبل

نه الان کلی فکر کردم رمان می خوانم ولی کامنت نمی گذارم تا فکر کنی خواننده کم شده تا دوباره روزی ۴تا بگذاری😁😁

بانو
بانو
پاسخ به  دیانا
1 سال قبل

آره منم همین راه انتخاب میکنم😂

دیانا
دیانا
1 سال قبل

نداجون یکی دیگه از خواننده رمان که من باشم پرید
قبل تر ها مهربون بودی تا روزی ۴ پارتم می گذاشتی الان همش ۲ پارت 😟 😟

رضا میر
رضا میر
پاسخ به  neda
1 سال قبل

من بودم ننه😄
هر بار اینو گفتم کلی دیس لایک گرفتم😥

رضا میر
رضا میر
پاسخ به  neda
1 سال قبل

بیا اومدم 😂

رضا میر
رضا میر
پاسخ به  neda
1 سال قبل

خب بکن😂

رضا میر
رضا میر
پاسخ به  neda
1 سال قبل

باشه اومدم ولی دستو پام بشکنه جواب ننه بابامو خودت بده😐

رضا میر
رضا میر
پاسخ به  neda
1 سال قبل

باشه هرچی ننه ندا بگه نمیخوام دمپایی بخورم😂

رضا میر
رضا میر
پاسخ به  neda
1 سال قبل

میگم ننه شما رو این 😂کراش دارید چون خیلی ازش استفاده میکنید😂

رضا میر
رضا میر
پاسخ به  neda
1 سال قبل

آره خیلی خوشگله😂

،،،
،،،
پاسخ به  neda
1 سال قبل

دست گلت دردنکنه ننجونم ناراحت نشوعشقم

،،،
،،،
پاسخ به  neda
1 سال قبل

میدونم قربونت ننه میگم فصل س روهم میزاری

به تو چه😐
به تو چه😐
پاسخ به  neda
1 سال قبل

همین که کلی پارت میده عالیه 🤣🤣🤣
از بقیه نویسنده ها جلو تره 😐🤣🤣🤣

به تو چه😐
به تو چه😐
پاسخ به  neda
1 سال قبل

منم فدات شم 🙂
یک ازمون داشتم دو هفته پیش قبول نشدم خیلیییی ناراحت شدم واسه همین زیاد نیستم🥺💔

Maman arya
Maman arya
پاسخ به  neda
1 سال قبل

نداجان شما ثابت شده ای عزیزم مرسی از زحماتت .همیشه بیست ترین کار دنیا رو هم تحویل بدی ی عده هستن ک چرت میگن شما که فقط این مدت انقدر برامون زحمت کشیدی رو من ببینم تک تک انگشتاتو میبوسم و ب نوبه خودم از نویسنده هم خیلی تشکر میکنم ک حداقل حداقلش بعد ۵۰ تا پارت رمانش رو ول نکرد حاجی حاجی مکه…. بازم از شما و نویسنده ممنونم عزیزم💋❤

،،،
،،،
پاسخ به  neda
1 سال قبل

واننه توکه خبیث نبودی

Asaadi
Asaadi
پاسخ به  neda
1 سال قبل

ننننههههه فصل سومممم اینو بزاریاااا🥺

Asaadi
Asaadi
پاسخ به  neda
1 سال قبل

چزااا اخههههههههههه🗡🗡🗡🗡🗡🗡✒✒🗡🗡🗡💉💉💉💉💉💉💉💉💉💉💉💉💉💉💉💉💉💉💉💉💉💉💉ننههههه

Asaadi
Asaadi
پاسخ به  neda
1 سال قبل

نههههههههه من نبودم دستم یود تقصیر آستینم بودد

پناههه یریددد دمپایی اومد

Maman arya
Maman arya
پاسخ به  neda
1 سال قبل

فدات بشم من عزیزی ننه ناز و مهربونم❤❤❤😘😘😘

هیوا
هیوا
1 سال قبل

باز این اوف…کاش بجای این به رمان حورا و طلوع رسیدگی میشد تا این خزعبل

هیوا
هیوا
پاسخ به  neda
1 سال قبل

نویسنده فوش ناموسی که بهت ندادم
صفحه صفحه نظره… نظر دادنه
اره خیلی انتقاد پذیری

به تو چه😐
به تو چه😐
پاسخ به  هیوا
1 سال قبل

چافو نزاشته بیخ گلوت که بیا رمانو بخون اگه خزعبل نخون و نیا الکی کامنت بزار
دوما ادمین طلوع و حورا یکی دیگست برو از اون بپرس نه یکی ادمین دیگه.
سوما وقتی یکی (امین/ندا جون)بهت احترام میزاره بهش احترام بزار

هیوا
هیوا
پاسخ به  به تو چه😐
1 سال قبل

تو برو دوغتو بنوش گلم
دخالت نکن

رضا میر
رضا میر
پاسخ به  هیوا
1 سال قبل

راه باز جاده دراز
دعوتنامه نفرستادن که کلمات غیر خزعبلت و بنویسی

هیوا
هیوا
پاسخ به  رضا میر
1 سال قبل

به تو ربطی نداره

نیوشا
نیوشا
پاسخ به  هیوا
1 سال قبل

(دختره گلم) یا دوست عزیز•• آدم که از هرچی خوشش نیاد که نباید توهین بکنه🙅 میشه با ملایمت هم حرف زد• مثلن اینکه؛ این داستان رمان اوایل تا اواسطش خوب بود اما الان دیگه باب سلیقه من نیست و داره بدجور اعصاب منو خورد میکنه••••😠😡
{این صحبت خوده من هم بود برای همین بزرگش کردم*) اما میام نظرات بچه ها، دوستان رو میخونم••
بازهم دست مدیر و ادمینهای همه این سایتها دردنکنه دارن زحمت میکشن••••••• خواهشن به رمانهای دیگر هم رسیدگی کنید*
باتشکر😘💓💗😇💕💞💝

هیوا
هیوا
پاسخ به  نیوشا
1 سال قبل

من فوش یا چیز بدی نگفتم نظر واقعی گفتم بجای چاپلوسی

نیوشا
نیوشا
پاسخ به  هیوا
1 سال قبل

پوزش میخوام•••• محترمانه صحبت کردن با چاپلوسی زمین تا آسمون فرق داره
😐

دسته‌ها
95
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x