رمان دونی

 

 

سرموبه نشونه ی تایید تکون دادم و گفتم:

_آره حس میکنم اگه خراب واسم بهتره.. ترجیح میدم تا اطلاع ثانوی همه چی خراب بمونه.. اینطوری ادامه پیدا کنه من سکته میکنم!

 

پشت بند حرفم همزمان که زدم زیر گریه باقدم های بلند خودمو به اتاقم رسوندم.. اومدم در رو ببندم که آرش فورا خودشو انداخت توی اتاق…

 

اومدم سرش داد بزنم و بندازمش بیرون که بهم فرصت هیچ کاری رو نداد و بایه حرکت چسبوندم به دیوار و باخشم خاص خودش شروع کرد به بوسیدن لب هام..

 

دلم نمیخواست خامش بشم.. دیگه نمیخواستم با بوسیدن خرم کنه.. شروع کردم به مقاومت کردن اما فایده نداشت چون یک میل هم تکون نخورد هیچ، وحشی ترهم شد!

 

باید با روش خودش بهش حالی میکردم.. نامردی نکردم چنان گازی از لبش گرفتم که صدای آخش بالا گرفت وازم جداشد.. دستش روی لبش گرفت و با درد نالید:

_وحشی!

 

_وحشی تویی! حتما باید اینجوری ازخودم جدات کنم؟

یه کم نگاهم کرد و یه دفعه سمتم خیز برداشت توهوا بلندم کرد و انداختم روی تخت و دوباره کارش رو تکرار کرد!

 

مقاومت فایده نداشت انگار هرچه بیشتر تلاش میکردم جری تر میشد و اینجوری خودم ناقص میشدم..

 

واسه همون خودمو ول کردم که اونم متوجه شد ازم جدا شد وبا نفس نفس گفت:

_چطوره؟ بازم میخوای مقاومت کنی؟ من پایه ام ها…

 

 

 

بادلخوری به چشمای قشنگش که حالا پراز نیاز شده بود نگاه کردم و بامکث گفتم:

_میشه بلندشی؟ داری لهم میکنی..!

 

_نمیشه! ببین با لبات چیکار کردم..! بچه تو مگه نمیدونی من در مقابل مقاومت کردنت دیونه میشم و عطشم بیشتر میشه؟

_آرش بلندشو لطفا.. این کارا چیزی رو عوض نمیکنه!

 

سرش رو توی گودی گردنم فرو برد و درحالی که نفس هاش گردنم رو قلقلک میداد گفت:

_من چطوری باید به تو بفهمونم که عاشقتم؟ لعنتی من حتی برای این قهر کردناتم دلم ضعف میره!

 

_فهمیدنش واقعا کار سختیه.. حق داری نتونی بهم حالی کنی چون هرکس دیگه هم جای من باورش نمیشد یکی ازعشق واسش بگه و همزمان با یکی دیگه تو رابطه باشه و ازبچه هاشون و آینده شون حرف بزنن!

 

ازم فاصله گرفت و روی تخت نشست و با لحن جدی گفت:

_من حرف نزدم سارا اون داشت حرف میزد اینو که دیگه میتونی بفهمی؟

 

_نه نمیفهمم.. آرش تو به من گفتی نسیم میدونه که منو میخوای.. گفتی اون خودشم خوب میدونه رابطه تون صوریه و میدونه که آینده ای در کار نیست..!

 

پس با این اوصاف حرف آینده وبچه چیه؟؟؟

_درکنارهمه ی این ها بهت گفته بودم که اون احمق زیر تموم قول وقرار ها زد وعاشقم شده مگه نه‌؟؟

 

فکرمیکنه با این چرندیات میتونه دلبری کنه و عاشقم کنه! من چیکارکنم که اون احمقه؟ گناه من چیه؟ جزاینکه وسط این ماجرا منه گاووو عاشق تو شدم گناهم چیه؟

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 3.7 / 5. شمارش آرا 6

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان آغوش آتش جلد اول

    خلاصه رمان :     یه پسر مرموزه، کُرده و غیرتی در عین حال شَرو شیطون، آهنگره یه شغل قدیمی و خاص، معلوم نیست چی میخواد، قصدش چیه و میخواد چی کار کنه اما ادعای عاشقی داره، چی تو سرشه؟! یه دختر خبرنگار فضول اومده تا دستشو واسه یه محله رو کنه، اما مدام به بنبست میخوره، چون

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان تبسم تلخ

    خلاصه رمان :       تبسم شش سال بعد از ازدواجش با حسام، متوجه خیانت حسام می شه. همسر جدید حسام بارداره و به زودی حسام قراره پدر بشه، در حالی که پزشکا آب پاکی رو رو دست تبسم ریختن و اون از بچه دار شدن کاملا نا امید شده. تبسم با فهمیدن این موضوع از حسام

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان کابوس نامشروع ارباب pdf از مسیحه زاد خو

  خلاصه رمان :     کابوس ارباب همون خیانت زن اربابه ارباب خیلی عاشقانه زنشو دوس داره و میره خواستگاری.. ولی زنش دوسش نداره و به اجبار خانواده ش بله رو میده و به شوهرش خیانت میکنه … ارباب اینو نمیفهمه تا بعد از شش سال زندگی مشترک، پسربچه‌شون دچار یه بیماری سخت میشه و تو ازمایش خون بیمارستان

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان حبس ابد pdf از دل آرا دشت بهشت و مهسا رمضانی

  خلاصه رمان:     یادگار دختر پونزده ساله و عزیزدردونه‌ی بابا ناخواسته پاش به عمارت عطاخان باز شد اما نه به عنوان عروس. به عنوان خون‌بس… اما سرنوشت جوری به دلش راه اومد که شد عزیز اون خونه. یادگار برای همه دوست شد و دوست بود به جز توحید… همسر شرعی و قانونیش که حالا بعد از ده سال

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان همین که کنارت نفس میکشم pdf از رها امیری

  خلاصه رمان:       فرمان را چرخاندم و بوق زدم چند لحظه بعد مرد کت شلواری در را باز میکرد میدانستم مرا می شناسد سرش را به علامت احترام تکان داد ماشین را از روی سنگ فرش ها به سمت پارکینگ سرباز هدایت کردم. بی ام دابلیو مشکی رنگ اولین چیزی بود که توجه ام را جلب کرد

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان رقصنده با تاریکی

    خلاصه رمان :     کیارش شمس مرد خوش چهره، محبوب و ثروتمندیه که مورد احترام همه ست… اما زندگی کیارش نیمه پنهان و سیاهی داره که هیچکس از اون خبر نداره… به جز شراره… دختری باهوش و بااستعداد که به صورت اتفاقی سر از زندگی تاریک کیارش درمی یاره و حالا نمی دونه که این نزدیکی کیارش

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest

9 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
Fatima
Fatima
1 سال قبل

کی پارت جدید میزاری؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
لطفا یکم زودتر بزارین  😞  🤒 

sanaz
sanaz
1 سال قبل

پارت جدید رو نمیزاری؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ 🙁

sanaz
sanaz
پاسخ به  𝑭𝒂𝒕𝒆𝒎𝒆𝒉
1 سال قبل

اعی بابا 💔🤦‍♀️

همتا
همتا
پاسخ به  𝑭𝒂𝒕𝒆𝒎𝒆𝒉
1 سال قبل

ببخشید این رمان دیگه نمیاد مابقیش؟ خیلی خوب داشت پیش میرفت همه چیزش خوب بود مخصوصا شروع رمان چرا یهو اینطوری شد

فردخت
فردخت
پاسخ به  𝑭𝒂𝒕𝒆𝒎𝒆𝒉
1 سال قبل

هنوز نداده؟

yegane
yegane
1 سال قبل

گناهت اینه ک دلیل بودنت با نسیم رو با سارا نمیگی ک بتونه درکت کنه

فردخت
فردخت
1 سال قبل

ممنون که پارت جدید گذاشتی

دسته‌ها
9
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x