رمان آرزوی عروسک پارت 79 - رمان دونی

 

صبح بااسترس ودلشوره ی بدی از خواب بیدارشدم ..
یعنی اگه بگم تموم مدت درحال دیدن کابوس بودم دروغ نگفتم..
توی جام نشستم و زیرلب زمزمه کردم:

_حالا من با چه رویی تو چشم های آرش نگاه کنم ای خدا!
ساعت نزدیک به ۹ صبح بود وبیشتر از اون نمیتونستم توی اتاق بمونم!

اجبارا دستی به سر وروم کشیدم و آرایش کمرنگی کردم و ازاتاق رفتم بیرون!
زیرلب ذکر میگفتم و دعا میکردم آرش خونه نباشه اما هیچ موقعه شانس بامن یار نبود!

ارسلان رفته بود و آرش ومادرش هم توی پزایریی مشغول نوشتن چیزی بودن!
با خجالت سری افتاده سلام کردم و اولین کسی متوجهم شد آرش بود..

آمنه با خوش رویی جوابم رو داد و آرش هم با صدایی که بدون شک خودشم نشنیده باشه سلام کرد..
_معذرت میخوام من خواب موندم…
آمنه میون حرفم پرید وگفت:

_این حرفا چیه عزیز هنوز که کله صبحه! بیا، بیا اینجا توهم نظرتو بده واسه امشب!
درحالی که سعی میکردم آرش رو نادیده بگیرم رفتم کنارشون ایستادم و نگاهی به برگه ی روی میز انداختم وگفتم:

_خیرباشه آمنه جونم امشب خبریه؟
_خیره مادر.. امشب مهمونی داریم نوبت دوره ی من رسیده و میخوام همه چیز خوب به نظر برسه!
واسه شام سه نوع پلو و دو نوع کباب و یک نوع خورش درنظر گرفتم و….

با یادآوری مهمونی آه از نهادم بلند شد ودیگه هیچکدوم از حرف های آمنه رو نشنیدم!
خبرمرگم اومده بودم ازش مرخصی بگیرم ویه جوری خودمو ناپدید کنم!
با بشکنی که آرش جلوی چشمم زد به خودم اومدم وگیج نگاهش کردم!

چشمکی زد وگفت:
_حواست کجاست؟ اینجا نیستیا!
معذب به آمنه که با لبخند داشت نگاهم میکرد، نگاه کردم وگفتم:
_معذرت میخوام.. حواسم پرت شد!

آمنه که انگار حسابی کیفش کوک بود برعکس همیشه که میپرسید چی شده وچرا تو فکری و… گفت:
_داشتم میگفتم نظرت راجع به غذاها چیه؟ منوی خوبی انتخاب کردم؟

درحالی که حتی اسم غذاهارو نشنیده ومتوجه نشده بودم سرم رو به نشونه ی تایید تکون دادم وگفتم:
_عالیه آمنه جونم بهترین غذاهارو انتخاب کردید به نظر من هم خیلی خوب میشه!
صدای تک خنده ای آرش باعث شد باشک بهش نگاه کنم!

باخنده گفت:
_انگار واقعا توباغ نیست! مامان که هنوز غذایی انتخاب نکرده!
ای واییی سارا از این خنگ ترت کنه خب چی میشد قبل زر زدن سوال کنی!

اجبارا خندیدم وگفتم؛
_ وای ببخشید.. من که گفتم حواسم نبود.. چه غذاهایی انتخاب کردید آمنه جون؟
کاغذ رو از دست آرش کشید و گفت:

ببین اینارو بخون! من میگم این لیست باشه اما آرش میگه دارم شلوغش میکنم و ولخرجی میشه! راست میگه؟ یه وقت فکرنکنن دارم خودنمایی میکنم یا چیزی رو به رخ میکشم!

به لیست غذاها نگاهی کردم و روبه آرش گفتم:
_نظر شما چیه؟ شما دوست دارید چی باشه!؟!
شونه ای بالا انداخت و گفت:
_من که نیستم اما به نظرم این همه ریخت وپاش واسه کسانی که هر هفته همدیگه رو می بینن زیادیه!

آمنه با عصبانیت و پرخاش گفت:
_تو بیخود میکنی نباشی! دفعه های قبلم پیچوندی واین دفعه بخوای حتی برای یک ثانیه هم جیم بزنی آرش بدجوری قاطی میکنم آرششش!

آرش اما درمقابل پرخاش تند مادرش با آرامش جواب داد:
_مامانم من هزارتا مشکل و گرفتاری….
آمنه یه جوری صداشو بالا برد وحرف آرش رو قطع کرد که بجای آرش من غالب تهی کردم!

_هیچ بهونه ای قبول نمیکنم آرش یک کلام! حرفم عوض نمیشه و یه کاری نکن کلاهمون توی هم بره! امروز ازخونه تکون نمیخوری، پات از اون در بره بیرون قلم پاتو خورد کردم.. شیرفهم شد؟

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 3.6 / 5. شمارش آرا 7

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان سرمای دلچسب
دانلود رمان سرمای دلچسب به صورت pdf کامل از زینب احمدی

    خلاصه رمان سرمای دلچسب :   نیمه شب بود و هوای سرد زمستان و باد استخوان سوز نیمه شب طاقت فرسا بود و برای ونوس از کار افتادن ماشینش هم وضعیت و از اینی که بود بد تر کرده بود به اطراف نگاه کرد میترسید توی این ساعت از شب از ماشینش بیرون بره و اگه کاری انجام

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان ما دیوانه زاده می شویم pdf از یگانه اولادی

  خلاصه رمان :       داستان زندگی طلاست دختری که وقتی هنوز خیلی کوچیکه پدر و مادرش از هم جدا میشن و طلا میمونه و پدرش ، پدری که از عهده بزرگ کردن یه دختر کوچولو بر نمیاد پس طلا مجبوره تا تنهایی هاش رو تو خونه عموی بزرگش پر کنه خونه ای با یه دختر و دو

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان من به عشق و جزا محکومم pdf از ریحانه

    خلاصه رمان :       یلدا تو دوران دبیرستان تو اوج شادابی و طراوت عاشق یه مرده سیاه‌پوش میشه، دختری که حالا دیپلم گرفته و منتظر خواستگار زودتر از موعدشه، دم در ایستاده که متوجه‌ی مرد سیاه‌پوش وسط پذیرایی خونه‌شون میشه و… شروع هر زندگی شروع یه رمان تازه‌ست. یلدای ما با تمام خامی‌ها و بی‌تجربگی وارد

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان دو دلداده به صورت pdf کامل از پروانه محمدی

        خلاصه رمان:   نیمه شب بود، ماه میان ستاره گان خودنمایی میکرد در حالیکه چشمانش بسته بود، یاد شعر موالنا افتاد با خود زیر لب زمزمه کرد. به طبی بش چه حواله کنی ای آب حیات! از همان جا که رسد درد همانجاست دوا     به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان آخرین چهارشنبه سال pdf از م_عصایی

  خلاصه رمان :       دختری که با عشقی ممنوعه تا آستانه خودکشی هم پیش میرود ،خانواده ای آشفته و پدری که با اشتباهی در گذشته آینده بچه های خود را تحت تاثیر قرار داده ،مستانه با التماس مادرش از خودکشی منصرف میشود و پس از پشت سر گذاشتن ماجراهائی عجیب عشق واقعی خود را پیدا میکند ….

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان شوهر هیولا جلد دوم به صورت pdf کامل از کیانا بهمن زاد

    #گناهکاران_ابدی ( #جلداول) #شوهر_هیولا ( #جلددوم )       خلاصه  رمان:   من گناهکارم، تو گناهکاری، همه ما به نوبه خود در این گناه، گناهکاریم من بدم، تو بدی، همه ما بد بودیم تا گناهکار باشیم، تا گناهکار بمانیم، تا ابد ‌و کلمات ناقص میمانند چون من جفا دیدم تو کینه به دل گرفتی و او انتقام

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
4 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
پ ا
پ ا
2 سال قبل

یعنی چی واقعا ؟؟؟ من نمی فهمم ! چقدر دیگع قراره التماس کنیم
هر کسی که این رمان و میزاری روز به روز پارت هاشو (نویسنده یا هرکس) لطف کن به نویسنده عزیز هم بگو یا ننویس یا درست بنویس این چ وضع نوشتن هر پارتت کلا سر جم ۲۰ خط نمیشه اتفاقایی هم میوفته هیچی نیست یا پارت نده یا میدی بشین درست بنویس ملت علاف نیستن که پارت ۸۰ هم فردا میاد هنو هیچ اتفاقی نیوفتاده تکلیف و مشخص کن دیگه معلوم نیست این دختره پسر باز با کدومه😏 با این وضع پارت گذاری فک کنم نوه هام باید بیان سر قبرم بقیشو تعریف کنن

آخرین ویرایش 2 سال قبل توسط پ ا
دختری تنها
دختری تنها
2 سال قبل

این قسمت ختم شد به بیدار شدن سارا و انتخاب منو غذا برای مهمونی😒😒😒😒

مهتاب
مهتاب
2 سال قبل

قبلا باید از نویسنده رمان گلاویژ خواهش میکردیم پارت هارو طولانی کنه حالا باید از نویسنده این رمان خواهش کنیم پارت هارو طولانی کنه
خداااااااااا

مانلی
مانلی
2 سال قبل

هعیییی گلاویژ طولانی شد این یکی پارتاش کم شد خودااااااا

دسته‌ها
4
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x