همانجا روی صندلیهای آزمایشگاه آوار شدم، چه میکردم با این زندگی؟
خدا کو؟ وجود دارد؟ میبیند من را؟ باورش داشته باشم؟ چقدر؟ تا کی؟
قرار است همینگونه مشکلات و گرفتاریها بر سرم آوار شود و باز هم دم از خدای مهربان و رئوف و بخشنده بزنم؟ میشود اصلا؟
بغضم در آستانهی ترکیدن بود، این بچه را چه میکردم؟ میخواستمش اصلا؟ اگر سقط میکردم چه میشد؟ ممکن بود دیگر نشود بچهدار شوم؟
حالا که شدهام اگر…اگر از بین ببرمش، یعنی…یعنی همان کفر نعمت؟ اینکه، خدا بالاخره داده و قدرش را نداشته و این حرفها؟
گیجتر از اینها بودم که به این چیزها هم اهمیت دهم، خسته و آویزانتر از هر زمانی، بیرون رفته به سمت خانه راه افتادم.
فردا هم نوبت سونوگرافیام بود، میخواستم چکاپ شوم و حالا باردارم…
همین، فقط قرار بود وضعیت رحم و کیستم را چک کنیم، نه بیشتر!
اما انگاری میبایست وضعیت کودک را چک کرد!
اصلا در این یک ماهگیاش چیزی مشخص میشد در سونوگرافی؟ نمیدانم…
در خانه را بستم و همانطور بی حس و حال، کسل و پر از غم، کفشهایم را کندم و مستقیم به سمت پلهها رفتم، صدایشان از پذیرایی میآمد، کافی بود کمی سر بچرخانم تا ببینمشان اما دلم نمیخواست!
_ عا عا، حوراجون اومدی؟ بیا پیشمون!
ناچار از حرکت ایستادم، نیم نگاهی نثارشان کرده لب زدم:
_ خوش باشید، من خستهم میرم استراحت کنم!
_ وا، عزیزم رفتی خوش گذرونی و تفریح دیگه، خستهی چی هستی؟ مگه جز درس خوندن هم کاری میکنی؟
_ چیکارش داری لاله؟ بیاد باز بحث میشه حال و حوصلهشو ندارم، همون بهتر بچپه تو اون اتاق نبینم ریختشو!
قباد هم بود که اینگونه حرف میزدند؟ اصلا چه اهمیتی داشت باشد یا نه؟ به درک…
به این رمان امتیاز بدهید
روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!
میانگین امتیاز 4.2 / 5. شمارش آرا 253
تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.
رمانا زمین تا آسمون با زندگی واقعی آدم متفاوتن
خودم خیانت دیدم ، عاشقش بودم .. اونم مثلا تا قبل خیانتش دوسم داشت! ولی وقتی خیانتشو چشیدم باورتون نمیشه یجوری ازش زده شدم که خودمم هنوز که هنوزه باورم نمیشه.. خواستم بگم که وقتی دست به قلم میشین یچیزیبنویسین که آموزنده باشه.. نه یه چیزی که به مخاطب القا کنه تو همچین شرایطی بمونن کنار یه آدم خیانتکار :)))
پارت جدید بدید لطفا
خیلی کوتاه بود واقعا
میای بخونی تموم شده
تو چیکار به خیانت لاله داری؟تو فکر خودت باش کفر نعمت چیه خداوکیلی؟بچه مردی ک فقط برا خوابیدن میخواستت و نخوای میشه نا شکری؟اصن ثابت هم کردی قباد برگشت سمتت ک چی؟اینهمه کم محلی و توهین رو تحمل میکنی اسمشو میذاری عشق؟ریدم تو این عشق:////
کاش این تخم سگ بیفته چقد عین زن قدیمیاس حورا😐
اینم بجای فک کردن ب بدختی هاش خودش دنبال اینه ک چجوری ثابت کنه بچه لاله از قباد نیست. بد بخت بیچاره تو ب فکر خودت باش دست لاله رو خدا خودش رو میکنه. حالا گیرم اصن قباد فهمید بچه لاله حرومیه و لاله خیانت کرده چیش ب تو میرسه فک کردی حلواحلوات میکنن میزارنت رو سر؟ اصن گیرم ک ابراز پشیمونی کردن و مث شاهزاده ها باهات رفتار کردن (ک با اون ننه سلیطه قباد این احتمال محاله) به چ دردت میخوره بعد این همه تحقیر و توهین؟ بعد از این ک شوهرت با کسی دیگه خوابیده؟ پس اهداف و آرزوهات چی دیوانه؟
نویسنده مثل ابچکونه قطره قطره می نویسه😂
خدای من باورم نمیشه چیزی که انتظارش میکشیدیم بچه حورا ولی الان حورا نمیخوادش
چقدر یه آدم میتونه پَست باشه یکی رو که میبینه اینقدر وجه بگیره که با زنش اینطوری برخورد کنه خدا نصیب هیچکس از این شوهرا نکنه قباد دیوانه ای بیش نیست
خیل ابکیه
مگه میشه دکتر زنان احتمال کیست رو برای حامله شدن در نظر نگیره اونم وقتی چند سال دنبالش بودی
😂😂
چقدر قباد آشغاله عوضی حالم ازش بهم میخوره کثافت تو یه روز دوستش داشتی مرتیکه حرف بزنی نمیمیری تف بهت که حورا عاشقت
بود
حیح..!
حالا مثلن قباد در ب درم باشه تو خودت باید برینی بشون