رمان رسپینا پارت 84

0
(0)

 

_من ؟ نه اصلا ، شاید تو خسته شی اما من نه
_منم باور کردم
بلند شدم و ادامه دادم
_اتاقو بچینیم کافیه چیزی نیاز نیست دیگه
بلند شد که نگاهم به سر و وضعش افتاد و دوباره زدم زیر خنده ، با اون لباسا و قسمتایی از صورتش که کفی بود و موهایی که ژولیده شده بودن ، وضع خودم بدتر بود ، کثیفی موهامو کامل احساس میکردم.
تخت و کمد دیواری و فرش و میز آرایش گذاشته شد و موند پرده و چهارپایه ای نبود
_پرده هم بعدا وصل میکنیم .
به زور رادان رو راهی کردم و رفت
شروع کردم چیدن لباسام و بعد از اون نوبت قاب عکسا بود و مجسمه ها ….
هرکدومشون یادآور یه خاطره بودن، خاطره هایی که دلتنگی و حسرت گذشته رو برام یادآور میشد.
قدیما طبق طرز تفکر مردم از سیاه پوستا بدم میومد و به نوعی نژاد پرست بودم ، درسته که اصلاح شد این رفتارم اما یادمه شاهین یه مجسمه خرید برام سیاه پوست و میگفت وقتی دیدمش یاد تو افتادم از بس شبیه ات بود و خریدمش و جیغمو در میورد ، دستی روی مجسمه کشیدم، همین باعث شد یه دلیل که نژاد پرست نباشم ، شاهین چیزایی داخل رفتار من به وجود اورد و تغییرم داد که هرکس نیاز داشت این تغییرو ، اینکه تنهایی بد نیست … رنگ پوست معیار درستی واسه خوب بودن و بد بودن نیست ، مستقل بودن ، روی پای خودت وایسادن .
تک تک مجسمه هارو چیدم یه سری عکسارو از خونه شاهین آورده بودم ، لمسشون کردم، دلم تنگ شده بود براش ، تو هر ثانیه نبودش حس میشد ، شاهین خواست منو مستقل کنه اما اشتباهش اینجا بود که منو وابسته کرد به خودش ، جوری که الان نبودش باعث شده بود حس کنم یه چیزی کمه
کلافه هوفی کشیدم و عکسارو گذاشتم کنار چمدونم ، تا فردا قاب بگیرم ، حولمو برداشتم برم دوش بگیرم اما مردد سرجام وایسادم و نگاهمو دور خونه چرخوندم ، میترسیدم برم ، درسته امنیتش تضمیم شده بود ، حتی رادان امشب تو همین ساختمون بود اما این ترس تو جونم ریخته شده بود ، وارد حموم شدم اما در رو نبستم ، و ترسیده کمی جفتش کردم ، میترسیدم ببندمش .
انقدر سریع دوش گرفتم و اومدم که حتی میشه گفت گربه شور هم نکردم و از ترس ترجیح دادم زود بیام بیرون ،
اینجور فایده ای نداشت باید پیش یه روان پزشک میرفتم یا شاید روانشناس و روانکار ، هرچیزی که بتونه ترسم رو بریزه و آرامشمو برگردونه با حوله روی تخت دراز کشیدم ، فردا باید میرفتم بهزیستی ، برای بخشیدن اموال شاهین ، من توانایی کار کردن و پول درآوردن رو داشتم و درست ترین کار بخشیدن اون اموال بود

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 0 / 5. شمارش آرا 0

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
IMG 20240424 143258 649

دانلود رمان زخم روزمره به صورت pdf کامل از صبا معصومی 5 (1)

بدون دیدگاه
        خلاصه رمان : این رمان راجب زندگی دختری به نام ثناهست ک باازدست دادن خواهردوقلوش(صنم) واردبخشی برزخ گونه اززندگی میشه.صنم بااینکه ازلحاظ جسمی حضورنداره امادربخش بخش زندگی ثنادخیل هست.ثناشدیدا تحت تاثیر این اتفاق هست وتاحدودی منزوی وناراحت هست وتمام درهای زندگی روبسته میبینه امانقش پررنگ صنم…
IMG 20240424 143525 898

دانلود رمان هوادار حوا به صورت pdf کامل از فاطمه زارعی 4.2 (5)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان:   درباره دختری نا زپروده است ‌ک نقاش ماهری هم هست و کارگاه خودش رو داره و بعد مدتی تصمیم گرفته واسه اولین‌بار نمایشگاه برپا کنه و تابلوهاشو بفروشه ک تو نمایشگاه سر یک تابلو بین دو مرد گیر میکنه و ….      
IMG ۲۰۲۴۰۴۲۰ ۲۰۲۵۳۵

دانلود رمان نیل به صورت pdf کامل از فاطمه خاوریان ( سایه ) 2.7 (3)

1 دیدگاه
    خلاصه رمان:     بهرام نامی در حالی که داره برای آخرین نفساش با سرطان میجنگه به دنبال حلالیت دانیار مشرقی میگرده دانیاری که با ندونم کاری بهرام نامی پدر نیلا عشق و همسر آینده اش پدر و مادرشو از دست داده و بعد نیلا رو هم رونده…
IMG ۲۰۲۳۱۱۲۱ ۱۵۳۱۴۲

دانلود رمان کوچه عطرآگین خیالت به صورت pdf کامل از رویا احمدیان 5 (4)

بدون دیدگاه
      خلاصه رمان : صورتش غرقِ عرق شده و نفسهای دخترک که به لاله‌ی گوشش می‌خورد، موجب شد با ترس لب بزند. – برگشتی! دستهای یخ زده و کوچکِ آیه گردن خاویر را گرفت. از گردنِ مرد خودش را آویزانش کرد. – برگشتم… برگشتم چون دلم برات تنگ…
رمان شولای برفی به صورت pdf کامل از لیلا مرادی

رمان شولای برفی به صورت pdf کامل از لیلا مرادی 4.1 (9)

7 دیدگاه
خلاصه رمان شولای برفی : سرد شد، شبیه به جسم یخ زده‌‌ که وسط چله‌ی زمستان هیچ آتشی گرمش نمی‌کرد. رفتن آن مرد مثل آخرین برگ پاییزی بود که از درخت جدا شد و او را و عریان در میان باد و بوران فصل خزان تنها گذاشت. شولای برفی، روایت‌گر…

آخرین دیدگاه‌ها

اشتراک در
اطلاع از
guest

6 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
Tara
Tara
1 سال قبل

میگم رشته رسپینا چیه‌؟

برف
برف
پاسخ به  Tara
1 سال قبل

دندونپزشکی

یکی ...
یکی ...
1 سال قبل

ولی من به جای رسپینا بودم خونه رو نمی بخشیدم ،اجاره میدادم تا یکم پولش کمکم کنه درسته میتونم کار کنم و مستقل باشم ولی خب کمک خرج خوبی بود

سوگل
سوگل
پاسخ به  یکی ...
1 سال قبل

👌👍
اره اینطوری لازمم نبود انقدر کار کنه وقت بیشتریم داشت برا درس و دانشگاه و کلاساش

wicked girl
wicked girl
پاسخ به  سوگل
1 سال قبل

رسپینا علاقه ای به درسش نداره فقط برای رفع مسولیت می‌ره دانشگاه به خاطر خانوادش

wicked girl
wicked girl
پاسخ به  یکی ...
1 سال قبل

من مخالفم به نظرم رسپینا کار درستی انجام میده و من کاملا با عقاید و کار های رسپینا موافقم

دسته‌ها

6
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x