رمان دونی

 

صدای تالاپ تلوپ و قلبم و سنگینی نگاه های مامان و ژینوس تاب و توانمو ازم گرفت.
نه!
دیگه نمیشد از این نگاه ها فرار کرد. نمیشد حقیقت رو کتمان کرد.
سرم رو با شرمندگی پایین انداختم و لبهامو روهم فشردم.
آخه باید چی جواب میدادم !؟
ژینوس یا پوزخند گفت:

-هه! چیه !؟ زبونت لال شد آره! باید هم لال بشه.
خانم خوب موقعه ای افتاد تو چاله..دستت واسه همه رو شد!

مامان آه عمیقی کشید و آهسته پرسید:

-شیوا…حقیقت داره !؟

سرم رو بالا گرفتم و بهش خیره شدم.
زل زدم تو چشمهاش و چون دیگه چاره ای جر بیان حقیقت نداشتم گفتم:

-آره…داره!

چشمهاش درشت شد و لبهاش نیمه باز.
پر واضح بود جوابی که تحویلش دادم رو باورش نشده.
سرش و رو تکون داد و گفت:

-امکان نداره!

ژینوس حین ور رفتن با تلفن همراهش گفت:

-امکان داره! چون من هزارتا عکس از دختر عزیزتون و نامردم دارم!

اینو گفت و تلفن همراهش رو سمت مامان گرفت.
چشمهامو بستم و یه نفس عمیق آه مانند کشیدم.
رسما بدبخت شده بودم.
یه آدم بی دفاع با جرم محرز!
عکسهارو یکی یکی تماشا کرد و بعد سرش رو بالا گفت و با نگاه به صورتم گفت؛

-باورم نمیشه شیوا! باورم نمیشه!

ژینوس دستشو پس کشید و گفت:

-بهتره باورت بشه مستااااانه جون! البته…امشب باید همه چیز برای همه روشن بشه.
عمو رهام باید بفهمه مار تو آستین داشته!

اینو گفت و بعد از اینکه پشت چشمی نازک کرد از بین من و مامان رد شد و رفت داخل…

به محض رفتن ژینوس دست مامان بالا رفت و با ضرب روی صورتم فرود اومد.
آب دهنش رو انداخت رو زمین و گفت:

-تف! تف تو ذاتت شیوا…کمربستی به نابودی زندگی من هااان !؟ دختره ی کثافت!
اون دوست پسرت که هی از من مخفی نگهش میداشتی شهراااام بود !؟
تو به ذاتت شیوااااا…

لبهام لرزیدن و نی نی چشمهام درخشید.
دستمو رو صورتم گذاشتم و سرم رو پایین انداختم.
دوسه تا سیلی دیگه به صورتم زد و پشت سرهم گفت:

-کثافت کثافت کثافت…منو خار کردی.
منو جلوی یه احمق بدترکیب سکه ی یه پول کردی!
حالا چه جوری تو روی رهام نگاه کنم !؟
وای وای وای…
وای شیوا چیکار کردی با من!؟
چیکار کردی!؟

بغضمو فورد خوردم و همچنان بی دفاع و ساکت سرجام موندم.
موبایلم بازم رنگ خورد.
مونا بود.
رد تماس دادم و براش نوشتم:

” مونا برو…ژینوس اومد و منو دید.همچی رفت روهوا…برو”

پیام رو ارسال کردم و دماغمو بالا کشیدم.
مامان جفت دستهاشو لا به لای موهاش فرو برر و با گزیدن لبش ادامه داد:

-خدایا…چیکار کنم حالا !؟ چه خاکی تو سرم بریزم ؟
چه جوری میتونم بعد از این تو چشمهای رهام نگاه کنم

سرمو بالا گرفتم و با بغض وصدای لرزون گفتم:

-یه جوری میگی انگار من آدم کشتم…

با پشت دست زد تو دهنمو گفت:

-خفه شو…خفه شو کثافت! خفه شو مایه ی ننگ…
تو زندگی منو برباد دادی شیوا…زندگی منو برباد دادی!
آخه لعنتی اینهمه آدم چرا شهراااام !؟
چرااااا….

فرصت نشد چیزی بگم چون همون موقع آقا رهام در حالی که تو قاب در ایستاده بود و به نظر می رسید بی نهایت بهم ریخته و عصبیه گفت:

-مستاااااانه! بیا داخل…همین حالا! با دخترت…

مامان آب دهنشو قورت داد و زیر لب زمزمه کرد:

” واااای…فهمید….”

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4.2 / 5. شمارش آرا 6

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان تبسم تلخ

    خلاصه رمان :       تبسم شش سال بعد از ازدواجش با حسام، متوجه خیانت حسام می شه. همسر جدید حسام بارداره و به زودی حسام قراره پدر بشه، در حالی که پزشکا آب پاکی رو رو دست تبسم ریختن و اون از بچه دار شدن کاملا نا امید شده. تبسم با فهمیدن این موضوع از حسام

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان زخم روزمره به صورت pdf کامل از صبا معصومی

        خلاصه رمان : این رمان راجب زندگی دختری به نام ثناهست ک باازدست دادن خواهردوقلوش(صنم) واردبخشی برزخ گونه اززندگی میشه.صنم بااینکه ازلحاظ جسمی حضورنداره امادربخش بخش زندگی ثنادخیل هست.ثناشدیدا تحت تاثیر این اتفاق هست وتاحدودی منزوی وناراحت هست وتمام درهای زندگی روبسته میبینه امانقش پررنگ صنم دراحساسات وگذشته ی اوسبب ساز اتفاقاتی میشه و….    

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان آغوش آتش جلد دوم

    خلاصه رمان :         آهیر با سن کَمِش بزرگه محله است.. در شب عروسیش، عروسش مرجان رو میدزدن و توی پارک روبروی خونه اش، جلوی چشم آهیر میکشنش.. آهیر توی محل میمونه تا دلیل کشته شدن مرجان و قاتل اونو پیدا کنه.. آهیر که یه اسم کُردیه به معنای آتش، در ظاهر آهنگری میکنه ولی

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان همین که کنارت نفس میکشم pdf از رها امیری

  خلاصه رمان:       فرمان را چرخاندم و بوق زدم چند لحظه بعد مرد کت شلواری در را باز میکرد میدانستم مرا می شناسد سرش را به علامت احترام تکان داد ماشین را از روی سنگ فرش ها به سمت پارکینگ سرباز هدایت کردم. بی ام دابلیو مشکی رنگ اولین چیزی بود که توجه ام را جلب کرد

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان عزرایل pdf از مرضیه اخوان نژاد

  خلاصه رمان :   {جلد دوم}{جلد اول ارتعاش}     سه سال از پرونده ارتعاش میگذرد و آیسان همراه حامی (آرکا) و هستی در روستایی مخفیانه زندگی میکنند، تا اینکه طی یک تماسی از طرف مافوق حامی، حامی ناچار به ترک روستا و راهی تهران میشود. به امید دستگیری داریا دامون ( عفریت). غافل از اینکه تمامی این جریانات

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان با هم در پاریس

  خلاصه رمان:     داستانی رنگی. اما نه آبی و صورتی و… قصه ای سراسر از سیاهی وسفیدی. پسری که اسم و رسمش مخفیه و لقبش رباته. داستانی که از بوی خونی که در گذشته اتفاق افتاده؛ سر چشمه می گیره. پسری که اومده تا عاشق کنه.اومده تا پیروز شه و ببره. دختری که سر گرم دنیای عجیب خودشه.

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest

8 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
☆☆☆
☆☆☆
2 سال قبل

واییییییی نویسنده جونننن توروخدا پارتا رو طولانی کننن الان داستان داره جنایی میشه😂😂

دخمل بلوچ _زیبا
دخمل بلوچ _زیبا
2 سال قبل

بوفففففففف
.
یعنی میخوام بدونم این نویسنده خودش خسته نشده از این همه کشش
.

جانان
جانان
2 سال قبل

از لحاظ روحی احتیاج دارم دونه به دونه موهای اون ژینوس بد ترکیب رو از جاش بکنم
و کلی حرف بار اون مستانه هرزه کنم که نتیجه آوارگی دخترش میشه هرزه شدن مثل خودش که هر کی از راه رسید خوار و خفیفش کرد
خیلی دلم برا شیوا میسوزه که رو دیوار کی یادگاری نوشته

عاطفه
عاطفه
2 سال قبل

😅😅😅ایول

سولماز
2 سال قبل

کم کم داره هیجانی میشه

سمیه
سمیه
پاسخ به  سولماز
2 سال قبل

کجاش دقیقا داره هیجانی میشه؟!نمی فهمم واقعا الان دوباره همون روال قبلی همه از شیوا نا امید میشن طرفش میکنن…دوباره شیوا میره دوباره دوباره اصلا شاید بخوان به زور شوهرش بدن که خدا کنه بدن رمان زودتر تموم شه اون شیدا هم یه ماشین بهش بزنه داستانش پایان پیدا کنه چون نه عرضه طلاق گرفتن داره و نه می تونه خودشو با شرایط وفق بده …فقط بلده گند بزنه و گریه کنه و فکرکنم که چقدر بدبخته

جواد
جواد
2 سال قبل

وایییییییییی من تا فردا میمیرم 😵

فاطمه
فاطمه
2 سال قبل

لطفا زودتر تمومش کنین دیگ، پارتا خیلی کوتاه شدن، خسته شدیم دیگ ۲۰۰پارت شده

دسته‌ها
8
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x