رمان دونی

 

 

مطمئنم صدام وحشتناک گرفته.

تک سرفه‌ای می‌زنم تا صدام باز شه.

با صدایی آروم جواب می‌دم:

 

– حرف می‌زنیم باهم… تو خوبی؟

 

پوزخند می‌زنه.

خب دمش هم گرم که نکشید زیر گوشم.

جلوی کافه نگه می‌دارم و از ماشین پیاده می‌شم.

پریسا هم پشت سرم میاد.

صاحب کافه ما رو می‌شناسه بس همیشه اینجا پلاس بودیم.

با خوش رویی سمت میز همیشگیمون هدایتمون می‌کنه.

 

– از این طرف بفرمایید زوج افسانه‌ای…

 

من فقط سرمو بیشتر پایین می‌ندازم و پریسا بلندتر نیشخند می‌زنه.

 

پشت میز می‌شینم و پریسا هم روبه‌روم می‌شینه‌.

 

– نمی‌خوای روزه سکوتت رو بشکنی امیر؟

 

نگاهم رو می‌دزدم و با منوی روی میز بازی می کنم.

چرخی به چشماش می‌ده و دستم رو می‌گیره.

از موضع قدرتش کناره می‌گیره.

اینبار ملایم تر و با گلایه می گه:

 

– نمی‌خوای بگی چی شده که یه دفعه از پشت تلفن زنگ می زنی می‌گی همچی تمومه؟ من کاری کردم؟

 

مردمک چشم لرزونم رو بهش می دوزم.

دوست دارم مثل بچه ها بغلش کنم و زار بزنم بزنم.

آب دهنمو صدادار قورت می‌دم.

 

 

 

دهنمو مثل ماهی بیرون افتاده از آب چندبار باز و بسته می‌کنم.

سرش رو توی صورتم خم می‌کنه و چشمای منتظرش رو بهم می‌دوزه.

 

– نمی‌خوای جوابمو بدی؟

 

چشممو می‌بندم و ب نفس عمیقی، یه ضرب می‌گم:

 

– من ازدواج کردم!

 

دستش که روی دستمه، به دو ثانیه نمی‌کشه یخ می‌کنه.

وا رفته به صندلیش تکیه می‌ده‌.

ناباور تک خنده‌ای می‌زنه.

 

– اصلا شوخی قشنگی نیست امیر…

 

لب خشکمو با زبون تر می‌کنم.

 

– کاش شوخی بود…

 

اشکاش شروع به باریدن می‌کنه.

دستمو سمت صورتش دراز می‌کنم.

هنوز سخته واسم اشکاشو ببینم.

اما نرسیده‌ی صورتش، دستم خشک می‌شه.

نمی‌تونم…

نمی‌شه…

 

دستمو تو هوا مشت می‌کنم و سرم رو پایین می‌ندازم‌.

با صدای لروزن می‌گه:

 

– اصلاً معنی می‌ده؟ کی عروسی کردی من نفهمیدم؟

 

 

 

سرم رو بلند می‌کنم و به چشمای عسل اشکیش نگاه می‌کنم.

 

– یهویی شد… ماهم نمی‌خواستیم. خانواده ها اصرار کردن. بعد… خانواده ما سنتین. گفته بودم بهت!

 

ناامید می‌پرسه:

 

– دوستش داری؟

 

بی فکر سرمو به نشونه منفی تکون می‌دم.

 

– نه من اونو دوست دارم، نه اون منو..‌. یه سال فقط باهم همخونه ایم. بعدش طلاق می‌گیریم.

 

سرش رو پایین می‌‌ندازه.

اشکاش بیشتر می‌شه.

 

– اگه… اگه فقط یه ساله… من منتظرت می‌مونم.

 

سریع می‌گم:

 

– پریس من هیچ رابطه‌ای با دیارا ندارم، اما تو این یه سال که اسمش به عنوان زن من تو شناسنامه‌م هست نمی‌تونم با تو هم در ارتباط باشم. این لاشـ*ـی بازیا تو قاموس من نیست!

 

سعی می‌کنه بغضشو کنترل کنه.

سرش رو پایین می‌ندازه و با نفس عمیقی می‌گه:

 

– اوکی… یه سال فکر می‌کنم رفتی خارج از کشور. اصلاً نمی‌بینمت… هر از گاهی فقط به عنوان دوست باهام حرف بزن خب؟

 

 

 

می‌خوام جوابش رو بدم که سنگینی نگاهی رو حس می‌کنم.

سرم رو متعجب می‌چرخونم که با یه جفت چشم آشنای غرق خون چشم تو چشم می‌شم.

 

لیوان آب روی میز رو یه نفس سر می‌کشم.

یادم می‌ره به پریسا چیزی بگم.

فقط مبهوت پامی‌شم و می‌رم سر میزی که دیارا نشسته؛ می‌شینم.

 

– اینجا چیکار ‌می‌کنی؟

 

نگاه خیره‌ش رو از من برمی‌داره و به پریسا می‌دوزه.

با لبخند حرص‌درآرش، واسه پریسا دست تکون می‌ده.

 

با لحن بیخیالی که فقط من می‌دونم پشتش داره تو ذهنش قیمه قیمه‌م می‌کنه؛ می‌گه:

 

– دوست دخترته؟

 

اصلاً دلم نمی‌خواد وسط کافی‌شاپی که یه عمر آزگار اومدم و رئیسش منو میشناسه اون رگ سلیطه‌ش گل کنه.

 

دستشو می‌کشم.

 

– این داستان داره… بیا بریم واست توضیح می‌دم.

 

اصلاً انگار نه انگار با این دختره وزه هستم.

با همون لبخند رو مخش، بلند می‌شه و یه صندلی کنار میز پریسا می‌ذاره.

پریسا هم فقط با دهن باز نگاهش می‌کنه.

 

سریع پشت سرش می‌رم قبل از اینکه آبروریزی‌ای دربیاره…

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 3 / 5. شمارش آرا 2

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان تو فقط بمان جلد اول pdf از پریا

  خلاصه رمان :     داستان در مورد شاهین و نفس هستش که دختر عمو و پسر عمو اند. شاهین توی ساواک کار می کنه و دیوانه وار عاشق نفسه ولی نفس دوسش نداره و دلش گیر کس دیگست.. داستان روایت عاشقی کردن و پس زدن نفسه.. و طبق معمول شاهینی که کوتاه نمیاد.     به این رمان

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان بن بست pdf از منا معیری

    خلاصه رمان :     دم های دنیا خاکستری اند… نه سفید نه سیاه… خوب هایی که زیر پوستشون خوب نیست و آدمهایی که همه بد میبیننشون و اما درونشون آینه است . بن بست… بن بست نیست… یه راهه به جایی که سرنوشت تو رو میبره… یه مسیر پر از سنگلاخ… بن بست یه کوچه نیست… ته

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان آتش و جنون pdf از ریحانه نیاکام

  خلاصه رمان:       آتش رادفر به تازگی زن پا به ماهش و از دست داده و بچه ای که نارس به دنیا میاد ولی این بچه مادر میخواد و چه کسی بهتر و مهمتر از باده ای که هم خاله پسرشه هم عشق کهنه و قدیمی که چندین ساله تو قلبش حکمفرمایی می کنه… به این رمان

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان مرا به جرم عاشقی حد مرگ زدند pdf از صدیقه بهروان فر

  خلاصه رمان :       داستانی متفاوت از عشقی آتشین. عاشقانه‌ای که با شلاق خوردن داماد و بدنامی عروس شروع میشه. سید امیرعباس‌ فرخی، پسر جوون و به شدت مذهبیه که به خاطر حمایت از زینب، دختر حاج محمد مهدویان، محکوم به تحمل هشتاد ضربه شلاق و عقد زینب می شه. این اتفاق تاثیر منفی زیادی روی زندگی

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان بانوی قصه pdf از الناز پاکپور

  خلاصه رمان :                 همراز خواهری داشته که بخاطر خیانت شوهر خواهرش و جبروت خانواده شوهر میمیره .. حالا سالها از اون زمان گذشته و همراز در تلاش تا بچه های خواهرش را از جبروت اون خانواده رها کنه .. در این راه عموی بچه ها مقابلش قرار میگیره . دو نفر

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان سکوت سایه ها pdf از بهاره شریفی

  خلاصه رمان :       رمان حاضر در دو زمان حال و گذشته داستان زندگی و سرگذشت و سرنوشت دختری آرام، مهربان و ترسو به نام عارفه و پسری مغرور و یکدنده به نام علی را روایت می کند. داستان با گروهی از دانشجویان که مجمعی سیاسی- اجتماعی و….، به اسم گروه آفتاب به سرپرستی سید علی، در

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest

1 دیدگاه
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
مهناز
مهناز
1 سال قبل

عالی فقط زود تر بزارید

دسته‌ها
1
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x