رمان پروژه عشق پارت 26 - رمان دونی

رمان پروژه عشق پارت 26

(شیلا)

(استرس تموم وجودم رو بر گرفته بود مدام فکرم پی آرمین می‌رفت و آرایشگر کیلو به کیلو ارایشمو زیاتر میکرد قلنج انگشتامو گرفتم خخخخخ دستای سردمو بهم مالیدم )

اسرا:اهاااا مبارکه عروس، دوماد خوشتیپه، روی پشت بومه باغ میخونم

باران:نگفتم از موتوری نگیر بد انداخته بهت

روژین:خره مگه باغ پشت بوم داره

اسرا:همینی که هست دن دن دن آهنگ بعدی آهای فلک نرو تنهام نزار بدون شوهرم نزار ترشیدممم نزار…

_بعدی

اسرا:اون روزی سال تازه شه نوروزه ،اومدههه جشنی که…

باران:هرچی حسن زیرک بود فارسی کرد بعد پلی‌ش کرد

اسرا:خیلیم دلت بخواد چلغوز

_اقا بعدی

اسرا:یار خودشو زیبا کرده معلومه رو پشت بوم جوانا اومدن بیرون نگاش میکنن اومد پایین بیاد پایین زبونه چشم خمار….آها ساکشو برداشته میخواد بره شهر بانه

روژین:بانه چرا

اسرا:بخاطر چشات

روژین:اواتو بخون

(اسرا قهقهه کشید)

اسرا:یارم تا بزرگ میشه س..

_خدا بکشتت با خودتو اهنگت

اسرا:میخوای گلم نباتمو بخونم یا صدقه ی سرت

باران:خفه شو رو بخون

اسرا:آتش قشنگیش روی گونشهههه آها حالا خفه شو آها ساکشو برداشته میره شهر بانه شهر بعد اون خالیه ویرونه ،خفه شووووو خفه شو فقط باید برای خودم شی از دور یا از نزدیککک خفه شو خفه شو خدآیا چقد قشنگههه

روژین:بیا وسططط

_خدا منو بکشه بزارید این عفریته ها ینی خانم ها تجربه چندین سالشونو رو صورت شماها پیاده کنن بلکه رغبت نگاه کردن داشته باشید

اسرا:برو بابا من نمی‌دونم آرمین چجوری رغبت می‌کنه نگات کنه

روژین:عشق عزیزم عشق

باران:گوه نخور

روژین:ی دلیل بیار که باید تو رو بخورم

باران:خوشمزم

اسرا:بزار لبمو بزارم روش دنیا رنگی شه خانوم چشم خمارررررر

_مرض

+خانومی کارتون تموم شد ماشاال… عین ماه شدی خوشبخت شی الهی

(نگاهی به خودم انداختم )

_ممنونم خیلی زحمت کشیدید

باران:اون که صد در صد

روژین:لولو به هلو

اسرا:به خودم در آیینه نگریستم این من بودم منی که در میان سادگی زیباییی خاصی داشتم اما الان ماند حوری آرمین شده ام … حرفای شیلا تو دلش خخخخ

_نمککککک

روژین:بیا بریم لباستو بپوشیم

اسرا: الهیییی عروسی خودم

(همراه روژین لباس عروسیمو تن کردم چقد بی دغدغه شدم زن کسی که عاشقشم اینو از ته اعماق وجودم شکر گذاره خدا بودم )

روژین:هزاررر ماشالله چه هلویی شدی

باران:بیایید بیرون دیهه

اسرا:آقا دوماد تشریف فرما شدن دلی دلی لی

(نگاهمو روی خودم چرخوندم روژین درو باز کرد و با احتیاط بیرون رفتیم ….. وقتی چشمم بهش خورد تپشای قلبم بالا رفت نفسام تند و چشام خمار… بدون پلک خیرم شده بود … مثل اینکه مجذوبش شده بودم که پاهام بدون اختیار به سمتش می رفت به هم که رسیدیم دستای مردونشو روی کمرم گذاشت و یه فشار بهش وارد کرد)

اسرا:یه بچه دیگه نکارید …. روز بخیر

 

 

 

 

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 0 / 5. شمارش آرا 0

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان مهره اعتماد

    خلاصه رمان :     هدی همت کارش با همه دخترای این سرزمین فرق داره، اون یه نصاب داربست حرفه ایه که با پسر عموش یه شرکت ساختمانی دارن به نام داربست همت ! هدی تمام سعی‌اش رو داره میکنه تا از سایه نحس گذشته ای که مادر و پدرش رو ازش گرفته بیرون بیاد و به گذشته

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان ما دیوانه زاده می شویم pdf از یگانه اولادی

  خلاصه رمان :       داستان زندگی طلاست دختری که وقتی هنوز خیلی کوچیکه پدر و مادرش از هم جدا میشن و طلا میمونه و پدرش ، پدری که از عهده بزرگ کردن یه دختر کوچولو بر نمیاد پس طلا مجبوره تا تنهایی هاش رو تو خونه عموی بزرگش پر کنه خونه ای با یه دختر و دو

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان کوئوکا pdf از رویا قاسمی

  خلاصه رمان:   یه دختر شیطون همیشه خندون که تو خانواده پر خلافی زندگی می کنه که سر و کارشون با موادمخدره ولی خودش یه دانشجوی درسخونه که داره تلاش می‌کنه کسی از ماهیت خانواده اش خبردار نشه.. غافل از اینکه برادر دوست صمیمیش که یه آدم خشک و متعصبه خیلی وقته پیگیرشه و وقتی باهاش آشنا می‌شه صهبا

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان عزرایل pdf از مرضیه اخوان نژاد

  خلاصه رمان :   {جلد دوم}{جلد اول ارتعاش}     سه سال از پرونده ارتعاش میگذرد و آیسان همراه حامی (آرکا) و هستی در روستایی مخفیانه زندگی میکنند، تا اینکه طی یک تماسی از طرف مافوق حامی، حامی ناچار به ترک روستا و راهی تهران میشود. به امید دستگیری داریا دامون ( عفریت). غافل از اینکه تمامی این جریانات

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان من نامادری سیندرلا نیستم از بهاره موسوی

    خلاصه رمان :       سمانه زیبا ارام ومظلومم دل در گرو برادر دوستش دکتر علیرضای مغرور می‌دهد ولی علیرضا با همکلاسی اش ازدواج می‌کند تا اینکه همسرش فوت می‌کند و خانواده اش مجبورش می‌کنند تا با سمانه ازدواج کند. حالا سمانه مانده و آقای مغرور که علاقه ای به او ندارد و سه بچه تخس که

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان عاصی

    خلاصه رمان:         در انتهای خیابان نشسته ام … چتری از الیاف انتظار بر سر کشیده ام و … در شوق دیدنت … بسیار گریسته ام … به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید! ارسال رتبه میانگین امتیاز 0 / 5. شمارش آرا 0 تا الان رای

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
3 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
skala
skala
2 سال قبل

کچه تیوه پیسه د او پارته جدیده بنوسه اخه جرگم رش بو لیت بم

Shila
Shila
2 سال قبل

اره لیت برم پارتی جدیدت هر ننوسی دستتت ربی گوج بیه نازانم او دستانت بو چیه اگر نانوسی حح بینه بوت لیکنوه دی شیت بوم خو هیچ کارکیشت نیه اوی بنوسه دی

iman ghaderi
iman ghaderi
2 سال قبل

عالی ❤️ از این بهتر ندیدم ♥️🙂

دسته‌ها
3
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x