گندم با شرارت نشسته در جانش ، لبخندش را عریض تر از قبل کرد و باز هم بی توجه به هشدار یزدان و نگاه های چپ چپ او ، گفت :

 

 

 

ـ هر وقت ، زمان خالی پیدا کردی کافیه یه ندا به من بدی تا تندی بیام پیشت ……………. یه چند تا سوال دارم که دلم می خواد جواباشون و بدونم .

 

 

 

یزدان دست گندم را خوانده بود . اصلاً مگر خواندن این دختر که حتی از آب چشمه ، زلال تر و صاف تر بود هم کاری داشت ؟؟؟

 

 

 

ـ گندم بهتره مشغول ناهارت که داره سرد میشه ، بشی .

 

 

 

گندم عاقبت نگاهش را سمت یزدان چرخاند و پشت چشمی برای او نازک کرد و جلال را بیشتر از قبل در شوک فرو برد .

 

 

 

در تمام این چند سالی که برای یزدان کار کرده بود و در خدمت او بود ، به یاد نداشت دختری این چنین یاغی گری نماید و یا حتی کار به پشت چشم نازک کردن ، آن هم برای یزدان خان بکشد .

 

 

 

ـ اگه گذاشتی من یه ذره با جلال جون اختلاط کنم …………. جوری با اون چشمات به آدم نگاه می کنی که آدم چیز می کنه تو خودش .

 

 

 

و خودش را به سمت یزدان کشید و ادامه داد :

 

 

 

ـ در ثانی ، این همه در طی روز تو با جلال حرف می زنی هیچ مشکلی نداره ، همین که من بخوام باهاش حرف بزنم ، عیبِ ؟ انقدر که تو با جلال حرف می زنی با منی که مثلا گیرل فرندتم ( دوست دختر) ، حرف نمی زنی .

 

 

 

یزدان اینبار با چشم غره ای جان کاه تر از قبل به گندم نگاه نمود :

 

 

 

ـ اگه غذات و شروع نکنی همینجا بهت نشون میدم گیرل فرند یعنی چی .

 

 

 

 

گندم بینی برای او چین داد و دست به سمت قاشق چنگال در ظرفش برد :

 

 

 

ـ یه وقت فکر نکنی ازت ترسیدما که می خوام غذام و بخورم ، فقط محض اطلاعت باید بگم که گشنمه .

 

 

 

جلال با تمام جدیتی که در خودش سراغ داشت ، به زور توانست مقابل لبخندی که هر لحظه در پی فرصتی برای ظاهر شدن بر روی لبانش بود ، مقاومت نماید و خودش را همچون همیشه جدی نشان دهد .

 

 

 

رویش را به سمت یزدان چرخاند و آرام پرسید :

 

 

 

ـ قرار شد کی به سمت زاهدان حرکت کنیم ؟

 

 

 

ـ احتمالاً فردا یا پس فردا . باید فرهاد اعلام آمادگی کنه .

 

 

 

گندم با شنیدن اسم زاهدان ، به سرعت گوش هایش تیز شد و دست از غذا کشید و نگاهش به سمت یزدان برگشت …………….. رفتن به زاهدان یعنی رفتن به دنبال برنامه هایی که فرهاد بر دوش یزدان انداخته بود .

 

 

 

حالش در صدم ثانیه ای به حال غریبی بدل شد ………….. حالی که در آن دیگر خبری از نگاه بشاش که هیچ ، حتی لبخند تصنعی هم نبود .

 

 

 

ـ می خوای بری ………… می خوای بری ………… زاهدان ؟

 

 

 

یزدان سری برای او تکان داد .

 

 

 

ـ آره .

 

 

 

گندم تکانی بر روی صندلی اش خورد و بی اختیار انگار که در موقعیت هشدار آمیزی قرار گرفته باشد ، از آن حالت لم داده خارج شد و سیخ سر جایش نشست . با نگاهی دو دو زده و وا رفته به یزدان نگاه نمود .

 

 

 

ـ اگه بری ، کی بر میگردی ؟

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 3.8 / 5. شمارش آرا 6

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
رمان تژگاه

  دانلود رمان تژگاه خلاصه : داستان زندگی دختری مستقل و مغرور است که برای خون خواهی و انتقام مرگ مادرش وارد شرکت تیموری میشود، برای نابود کردن اسکندر تیموری و برخلاف تصورش رییس آنجا یک مرد میانسال نیست، مرد جذاب و غیرتی داستانمان، معراج مسبب همه اتفاقات گذشته انجاست،پسر اسکندر تیموری،پسر قاتل مادر آرام.. به این رمان امتیاز بدهید

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان شوهر هیولا جلد دوم به صورت pdf کامل از کیانا بهمن زاد

    #گناهکاران_ابدی ( #جلداول) #شوهر_هیولا ( #جلددوم )       خلاصه  رمان:   من گناهکارم، تو گناهکاری، همه ما به نوبه خود در این گناه، گناهکاریم من بدم، تو بدی، همه ما بد بودیم تا گناهکار باشیم، تا گناهکار بمانیم، تا ابد ‌و کلمات ناقص میمانند چون من جفا دیدم تو کینه به دل گرفتی و او انتقام

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان تردستی pdf از الناز محمدی

  خلاصه رمان :   داستان راجع به دختری به نام مریم که به دنبال پس گرفتن آبروی از دست رفته ی پدرش اشتباهی قدم به زندگی محمد میذاره و دقیقا جایی که آرامش به زندگی مریم برمیگرده چیزایی رو میشه که طوفانش گرد و خاک بزرگتری توی زندگی محمد و مریم به راه میندازه… به این رمان امتیاز بدهید

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان عقاب بی پر pdf از دریا دلنواز

  خلاصه رمان:           عقاب داستان دختری به نام دلوینه که با مادر و برادر جوونش زندگی میکنه و با اخراج شدن از شرکتِ بیمه داییش ، با یک کارخانه لاستیک سازی آشنا میشه و تمام تلاشش رو میکنه که برای هندل کردنِ اوضاع سخت زندگیش در اون جا استخدام بشه و در این بین فرصت

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان نهلان pdf از زهرا ارجمند نیا

  خلاصه رمان :           نهلان روایت زندگی زنی به نام تابان میباشد که بعد از پشت سر گذاشتن دوره ای تاریک از زندگی خود ، در کنار پسر کوچکش روزهای آرامی را می‌گذراند و برای ساختن آینده ای روشن تلاش می‌کند ، تا این که ورود مردی به نام حنیف زندگی دو نفر آن ها

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان کافه آگات pdf از زهرا بهرامی

  خلاصه رمان : زندگی کیارش کامیاب به دنبال حرکت انتقام جویانه ی هومن، سرایدار ویلای پدرش با زندگی هانیه، خواهر هومن گره می خوره   «برای خوندن این رمان به کانال رمان من بپیوندید»   romanman_ir@ به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید! ارسال رتبه میانگین امتیاز 0 / 5. شمارش

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
2 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
الہہ افشاری
الہہ افشاری
1 سال قبل

فکر کنم این رمان رو بعد من نوه هام ادامه بدن هیچ اتفاق خاصی هم بینشون نیوفتاده تا الان

فریماه
فریماه
1 سال قبل

خیلی کم بود😢

دسته‌ها
2
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x