رمان دونی

+عجیب ترین و یا خنده دار ترین اتفاقی که

تو عروسی یا ختم کسی دیدین ؟؟؟؟بگین برامون؟؟👇🏻✍🏻

 

 

 

(خنده دارین یا باحال ترین اتفاقا رو بگید،👀👏🏻)

 

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4.5 / 5. شمارش آرا 11

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان ستاره های نیمه شب

    خلاصه رمان:   مهتاب دختر خودساخته ای که با مادر و برادر معلولش زندگی می کنه. دل به آرین، وارث هولدینگ بزرگ بازیار می دهد. ولی قرار نیست همه چیز آسان پیش برود آن هم وقتی که پسر عموی سمج مهتاب با ادعای عاشقی پا به میدان می گذارد.       به این رمان امتیاز بدهید روی

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان آدم و حوا pdf از گیسوی پاییز

  خلاصه رمان :   نمی دانی که لبخندت خلاصه ای از بهشت است و نگاه به بند کشیده ات ، شریف ترین فرش پهن شده برای استقبال از دلم ، که هوایی حوا بودن شده …. باور نمی کنی که من از ملکوت نگاه تو به عرش رسیدم …. حرف های تو بارانی بود که زمین لم یزرع دلم

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان نشسته در نظر pdf از آزیتا خیری

  خلاصه رمان :     همه چیز از سفره امام حسن حاج‌خانم شروع شد! نذر دامادی پسر بزرگه بود و تزئین سبز سفره امیدوارش می‌کرد که همه چیز به قاعده و مرتبه. چه می‌دونست خانم‌جلسه‌ایِ مداح نرسیده، نوه عموی حاجی‌درخشان زنگ می‌زنه و خبر می‌ده که عزادار شدن! اونم عزای کی؟ خود حاجی و پسر وسطیش، صابر و تازه

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان باید عاشق شد pdf از صدای بی صدا

  خلاصه رمان :       پگاه دختر خجالتی و با استعدادی که به خواست پدرش با مبین ازدواج میکنه و یکسال بعد از ازدواجش، بهترین دوستش با همسرش به او خیانت می‌کنن و باهم فرار میکنن. بعد از اینکه خاله اش و پدر و مادر مبین ،پگاه رو مقصر میدونن، پدرش طلاقشو غیابی از مبین میگیره، حالا بعد

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان افسون سردار pdf از مهری هاشمی

خلاصه رمان :     خلاصه :افسون دختر تنها و خود ساخته ایِ که به خاطر کمک به دوستش سر قراری می‌ره که ربطی به اون نداره و با یه سوءتفاهم پاش به عمارت مردی به نام سردار حاتم که یه خلافکار بی رحم باز می‌شه و زندگیش به کل تغییر می‌کنه. مدام آزار و اذیت می‌شه و مجبوره به

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان آخرین این ماه به صورت pdf کامل از مهر سار

          خلاصه رمان :   گاهی زندگی بنا به توقعی که ما ازش داریم پیش نمیره… اما مثلا همین خود تو شاید قرار بود تنها دلیل آرامشم باشی که بعد از همه حرفا،قدم تو راهی گذاشتم که نامعلوم بود.الان ما باهم به این نقطه از زندگی رسیدیم، به اینجایی که حقمون بود.   پدر ثمین ناخواسته

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest

49 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
مریم
مریم
6 ماه قبل

سلام‌ .یکی از اقوام پدرشون فوت شد.واسش ختم نگرفتن.هیچ مراسمی براش نگرفتن.
فقط زمان دفنش رو اعلام کردن و همه رفتن سر خاک متوفی همین.
واقعا برام خیلی خیلی عجیب بود

آخرین ویرایش 6 ماه قبل توسط مریم اسماعیلی
admin
مدیر
پاسخ به  مریم
6 ماه قبل

بهترین کارو کردن کاش این مراسم های بیخودی جم بشه فقط جیب تالار و غذا خوری ها پر میشه

مریم
مریم
پاسخ به  admin
6 ماه قبل

عزیزم من کار به تالار ندارم چون خودم هم مخالفش هستم ولی کاش یه مراسم ختم ساده داخل مسجد میگرفتن،یه قرآن برای مرده اشون ختم میکردن.
حتی با یک استکان چای و دانه ای خرما.
جریانِ نه به اون شوری شور نه به این بی نمکی هست

𝑭𝒂𝒕𝒆𝒎𝒆𝒉
پاسخ به  مریم
6 ماه قبل

چه کار خوبی کردن

مریم
مریم
پاسخ به  𝑭𝒂𝒕𝒆𝒎𝒆𝒉
6 ماه قبل

منظورم مراسم تجملاتی نبود.میتونستن یه ختم داخل مسجد بگیرن.خیلی ساده.

نازنین
نازنین
6 ماه قبل

مامان بزرگم به رحمت خدا رفته بود بعد دیدیم پسر کوچیکه خالم که هفت سالشه خودشو انداخته روزمین وهای های گریه می‌کنه خلاصه همه دورش جمع شدیم وگریه میکردیم می‌خواستیم آرومش کنیم وقتی سرشو بلند کرد دیدیم داره ازخنده بیهوش میشه داییم یکی زد پشت گردنش گفت پاشو پدرسوخته مارو عنتر خودش کرده خلاصه همه وسط گریه زدن زیر خنده

𝑭𝒂𝒕𝒆𝒎𝒆𝒉
پاسخ به  نازنین
6 ماه قبل

😂😂😂

بانو
بانو
6 ماه قبل

سلام بزارین منم بگم😊
پدربزرگم فوت شده بود بعد خاکسپاری خانوما میومدن تو خونه برا تسلیت،، بعد یکی از دخترعمه هام وایساده بود جلو در ملت بدرقه کنه…موقع خداحافظی مردم میگفتن خدا رحمتش کنه این بدبخت به یکی گفت خدا قسمت شماهم بکنه😂خودشم متوجه نشد ،هیچی دیگه ما ترکیدیم از خنده مجبور شدیم با بچه ها بریم بیاریمش توخونه😬😆

𝑭𝒂𝒕𝒆𝒎𝒆𝒉
پاسخ به  بانو
6 ماه قبل

😂😂😂😂😂😂

P:z
P:z
6 ماه قبل

من فیلم عروسی مامان بابامو کامل ندیدم به دلیل اینکه انگار طلسم شده
شاید باورتون نشه ولی هر وقت میرم ببینم یه اتفاقی میوفته نمیشهه😂😂
یه بار مهمون میاد یه بار لپ تاپ خراب میشه
آخرین بارم سی دیش کار نمیکرد باید بریم دوباره از روش بزنیم
شانس ندارم😂😂
ولی یه تیکه ش خیلی برام جالب و خنده دار بود

مامانم و بابام و مادربزرگ پدربزرگم داشتن تو یه اتاقی با هم خدافظی میکردن و همه گریه گریه بعد آهنگ فریدون آسرایی خدانگهدار هم روشه.. وقتی داشتم میدیدم همینطور اشک از چشام میومد.
بعد یهو فیلمبردار دوربینو گرفت اونطرف تر دیدم خاله م محکم به در چسپیده از مامانم پرسیدم چرا به در چسپیده گفت برای اینکه بچه ها نیان تو فیلمم خراب نشه😂😂
باور نمیکنین انقدرررر خندیدم که خدا میدونه
خیلی خیلی بد بودد😂😂😂

𝑭𝒂𝒕𝒆𝒎𝒆𝒉
پاسخ به  P:z
6 ماه قبل

😂😂😂😂😂

P:z
P:z
پاسخ به  neda
6 ماه قبل

بمیرم برا دلت ننه ندا😂😂

𝑭𝒂𝒕𝒆𝒎𝒆𝒉
پاسخ به  neda
6 ماه قبل

خااک😂😂

نازنین
نازنین
پاسخ به  neda
6 ماه قبل

وای خدا🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣

ماهی
ماهی
6 ماه قبل

یبار مداح ناشی بود
گفت سه ضرب بزن حالشو ببر

ماهی
ماهی
6 ماه قبل

عروسی…وسط عروسی عروس مادرش پدرش خواهرش
بغض گریه..غش…کلن فیلم هندی بود واقعن

توکای بدبخت
توکای بدبخت
6 ماه قبل

عروسی یکی از اقوام تیپ پسرونه زده بودم، چون قربون خدا برم کاملا صافم مشخص نبود واقعا جنسیتم چیه..😂دیدم یهو مامانم اومد گفت فلانی اومده گفته این پسره کیه؟ چندسالشه؟ کار و زندگی داره؟ تو نگو واسه دخترش پرسیده بوده‌.‌ خلاصه با مامانم رفتیم اونجا از نزدیک که دیدم گفت : اع وا ! مریم تویی؟‌😂😂
بعد از یسال هنوز تو شوکم.. لامصب بدجور تخریب کرد😂😂

𝑭𝒂𝒕𝒆𝒎𝒆𝒉
پاسخ به  توکای بدبخت
6 ماه قبل

😂😂😂😂😂😂😂

زن آینده علیرضا
زن آینده علیرضا
6 ماه قبل

نوح خون متن شو رو پاکت واجبی نوشته بود

𝑭𝒂𝒕𝒆𝒎𝒆𝒉
پاسخ به  زن آینده علیرضا
6 ماه قبل

الکی؟؟😂

𝑭𝒂𝒕𝒆𝒎𝒆𝒉
پاسخ به  neda
6 ماه قبل

دو سه بار بخون 😂

𝑭𝒂𝒕𝒆𝒎𝒆𝒉
پاسخ به  neda
6 ماه قبل

😂😂

Fsh
Fsh
پاسخ به  neda
6 ماه قبل

من نفهمیدم،چند بارم خوندمش

زن آینده علیرضا
زن آینده علیرضا
پاسخ به  Fsh
6 ماه قبل

کسی که نوحه میخوند روی پاکت تیز بر ( پودرای که میزنن به بدن تا موها کنده بشه ) متن شو نوشت بود

زن آینده علیرضا
زن آینده علیرضا
پاسخ به  𝑭𝒂𝒕𝒆𝒎𝒆𝒉
6 ماه قبل

والا ، نه فقط من بلکه مردم داشتن می پوکیدن از خنده به زور جلو خودشونو گرفته بودن

P:z
P:z
پاسخ به  زن آینده علیرضا
6 ماه قبل

مگه میشهههه😂😂😂

𝑭𝒂𝒕𝒆𝒎𝒆𝒉
پاسخ به  neda
6 ماه قبل

🤣🤣🤣

𝑭𝒂𝒕𝒆𝒎𝒆𝒉
پاسخ به  neda
6 ماه قبل

وای🤣🤣🤣
برا من یکی از چیزایی که زیاد یادم میوفته این بود که اون موقع ها عروس مثلاً دلش تنگ میشد که میخواد بره گریه می کرد،،بعد روز عروسیه ما همه گریه میکردن بجز من😐 هر چی زور زدم فایده نداشت حتی شوهرمم گریه میکرد😂😂

𝑭𝒂𝒕𝒆𝒎𝒆𝒉
پاسخ به  neda
6 ماه قبل

😂😂
حالا من خیلی آدم احساسیما ولی اون لحظه نمیومد

𝑭𝒂𝒕𝒆𝒎𝒆𝒉
پاسخ به  neda
6 ماه قبل

الان بغض کردم 😂

P:z
P:z
پاسخ به  neda
6 ماه قبل

😂 😂 😂 😂 😂 😂

𝑭𝒂𝒕𝒆𝒎𝒆𝒉
مدیر
6 ماه قبل

تا من یادم میاد خودت اولیشو بگو

دسته‌ها
49
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x