خاطرات یک دانش آموز پارت۲ - رمان دونی

خاطرات یک دانش آموز پارت۲

از نوشته های استاد عباس(ف.عباس زاده)
کتابه« روزی ک با کهیر آشنا شدم»

هر چی از این بشر بگم کم گفتم، ذهن ماشاالله خلاق، ایده ک همیشه میترکونه، روحیه بسیار بالا و تا دلت بخواد چیزای خوب خوب . خدایا امیدوارم هیچکس این روز رو نبینه ک ماها دیدیم، با وقار و سنگینی وارد کلاس شد ، همیشه خدا هم اون لبخند شیطانی رو لباش بود مثل مادر شوهری ک میخواد عروسشو نفله کنه. همین ک نشست ک ای کاش نمی نشست گفت: بچه ها اینو میدونستین… ، همین ک اینو گفت گفتم : عباس خودتو کنترل کن ، کاری نمی خواد کنه فقط میخواد فاز برداره و کلاس بزاره، ادامه داد: اینو میدونستین ک من میتونم بفهمم شما تقلبی کردین بدون اینکه موقع امتحان بالا سرتون باشم؟ .من دیگ هنگ کردم، اوه مای جیسز ، نکنه یه وقت جادوگری چیزی باشی؟ ، ادامه داد: یه بار هم ک نه ، چندبار مچ دانش آموزامو گرفتم، شده بوده ک فاصلمون زیاد بوده مثلا من برازجون بودم اون شیراز ولی وقتی برگشو دیدم تو همون ثانیه اول فهمیدم ک تقلبی کرده و بعدش هم یه لبخند کج زد،الان این دقیقا منظورش با ماهاس؟ د لامصب نکنه پیامبری چیزی هستی ما نمیدونیم!؟ خب معلومه ، تو معلمشی میدونی ک درس ضعیفه یا نه! دیگ نیازی به اینهمه کلاس و فیس و افاده نیست زنیکه باریک. خدایی هیچی نداره، کاملا صافه انگار ک موقعی ک بچه بوده با خط کش تنظیمش کردن بیناموسو.دیوونه وقتیم ک روزایی ک امتحان داریم لباس قهوه‌ای شو میپوشه، خود نالوتیش می‌دونه ک ما برگمون کلا قهوه ای میشه ک صادر کننده های کود انسانی میتونن ازش استفاده کنن و صادرش کنن. دیگ هیچ، وقتی هم ک امتحان میگیره امتحان نیست ک ، انگار داری وصیت نامتو تنظیم میکنی ،توش میگی چجوری بمیرم. ای دلم میخواد بگم بیا خودت بدون اینکه چیزی بلد باشی بشین امتحان خودتو بده ، چرا درک نمی کنی کهیر، بفهم ماها مخمون شفته اس ، نمی‌کشه مث ماشینیه ک تو باکش بجای بنزین بیای جیش کنی توش. خب حالا امتحان سخت میگیری درست ولی چرا دیگ میای میگی من امتحاناتم غیر استاندارده؟ وقتی اینو میگی آدم میگرخه، بخدا تو دانشگاه آکسفورد و تهران و کمبریج و صنعتی شریف اینکارو با دانشجوهاشون نمیکنن ک تو می‌کنی ، والا دیگ داره مخم میزاعه.
یه روز بهش ثابت میکنم ک سوالاتت و درس دادنت داغونه، مثل جیش نوزاد تو پوشکشه ، نه راحت شده نه دیگ میشه مث قبلش کرد، ماهاهم چیزی یاد نمیگیریم چون مغزمون تر میزنه….

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 0 / 5. شمارش آرا 0

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان عشق محال او pdf از شقایق دهقان پور

    خلاصه رمان :         آوا دختری است که برای ازدواج نکردن با پسر عموی خود با او و خانواده خود لجبازی میکند و وارد یک بازی میشود که سرنوشت او را رقم میزند و او با….پایان خوش. به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید! ارسال رتبه میانگین

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان دنیا دار مکافات pdf از نرگس عبدی

  خلاصه رمان :     روایت یه دلدادگی شیرین از نوع دخترعمو و پسرعمو. راهی پر از فراز و نشیب برای وصال دو عاشق. چشمانم دو دو می‌زند.. این همان وفایِ من است که چنبره زده است دور علی‌ِ من؟ وفایی که از او‌ انتظار وفا داشته‌ام، حالا شده است مگسی گرد شیرینی‌ام… او که می‌دانست گذران شب و

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان همیشگی pdf از ستایش راد

  خلاصه رمان :       در خیالم درد کشیدم و درد را تا جان و تنم چشیدم؛ درد خیانت، درد تنهایی، درد نبودنت. مرغ خیالم را به روزهای خوش فرستادم؛ آنجا که دختری جوان بودم؛ پر از ناز و پر از احساس. آنجایی که با هم عشق را تجربه کردیم و قول ماندن دادیم. من خیالم؛ دختری که

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان اتانازی به صورت pdf کامل از هانی زند

  خلاصه رمان:   تو چند سالته دخترجون؟ خیلی کم سن و سال میزنی. نگاهم به تسبیحی ک روی میز پرت میکند خیره مانده است و زبانم را پیدا نمیکنم. کتش را آرام از تنش بیرون میکشد. _ لالی بچه؟ با توام… تند و کوتاه جواب میدهم: _ نه! نه آقا؟! و برای آن که لال شدنم را توجیه کرده

جهت دانلود کلیک کنید
رمان غمزه های کشنده‌ی رنگ ها دقایقی قبل از مرگ
دانلود رمان غمزه های کشنده‌ی رنگ ها دقایقی قبل از مرگ به صورت pdf کامل از گلناز فرخ نیا

  خلاصه رمان غمزه های کشنده‌ی رنگ ها دقایقی قبل از مرگ : من سفید بودم، یک سفیدِ محضِ خالص که چشمم مانده بود به دنباله‌ی رنگین کمان… و فکر می‌کردم چه هیجانی دارد تجربه‌ی ناب رنگ‌های تند و زنده… اما تو سیاه قلم وجودت را چنان عمیق بر صفحه‌ی جانم حک‌ کردی، که دیگر جادوی هیچ رنگی در من

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان تبسم تلخ

    خلاصه رمان :       تبسم شش سال بعد از ازدواجش با حسام، متوجه خیانت حسام می شه. همسر جدید حسام بارداره و به زودی حسام قراره پدر بشه، در حالی که پزشکا آب پاکی رو رو دست تبسم ریختن و اون از بچه دار شدن کاملا نا امید شده. تبسم با فهمیدن این موضوع از حسام

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
4 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
لعیا
لعیا
3 سال قبل

برازجونی هستی دختر ؟

دلارا
دلارا
4 سال قبل

وااااای عالی بود قسمتای طنزش خیلی خوب بود من که حسابی خندیدم دستت درد نکنه:*

ayliin
ayliin
4 سال قبل

اها الان درست شد

Fatemeh
Fatemeh
4 سال قبل
پاسخ به  ayliin

ایلین چی درست شد الان؟؟؟؟
😐😐😐

دسته‌ها
4
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x