اینقدر دست پاچه شده بود که نفهمیدم چجوری از لبم خون اومده…
+اَه چجوری خون اومد؟!
کاش یکی بره درو باز کنه الان این عمارتو رو سرمون خراب میکنه…
+سارا برو درو باز کن آقا پشت دره!
سارا: ها؟! کی؟! آقا کیه؟!
+ سارااا! کوروش دیگه!
سارا: وای زودتر بگو دیگه چرا تو نرفتی؟!
+ من نمیتونم برم بازم کنم
سارا: باشه بابا وایسا خودم برم تو که قبض روح شدی...
سارا رفت که درو بازکنه
صدای احوال پرسیش میومد
خوبه امروز آرومه…
منم برم آشپز خونه کمک آنا
+ سلام بر مادر خودم
آنا از وقتی بچه بودم تو اون خونه کار میکرده بعد مرگ مامان و بابام اون منو بزرگ کرد هوامو داشت هم پدرم بود هم مادرم
همیشه میگه تو دخترمی…
با اینکه خواستگار داشت هیچ وقت ازدواج نکرد
دلیلشم نمیگه چرا؟!
آنا: سلام من به شاهدختم
ببینم دانشگاه کی میری ثبت نام کنی؟!
+ نمیدونم فردا که کلی کار داریم
ولش اینارو خودم بعداً حل میکنم
شام چی داریم بانو؟!
آنا: شکمت کارد نخوره دختر
نگاه چجوری بحثو عوض میکنی…
+ آخه آنا…
دیدم سارا با هول اومد داخل
سارا: مارال برو تورو داره صدا میکنه…
جا خوردم
+ منو؟! مطمئنی منو صدا کرده؟!
سارا: آره تورو صدا کرده
برو ببینم چیکارت داره؟!
+ من که کاری نکردم بخدا
همه کارارو سر وقت انجام دادم
آنا: دخترم برو ببینم چیکارت داره؛ نترس کاریت نداره
راست میگن من که کاری نکردم چرا بترسم؟!
آفرین دختر یه نفس عمیق بکش
عزممو جزم کردم که برم پیشش…
به این رمان امتیاز بدهید
روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!
میانگین امتیاز 4.7 / 5. شمارش آرا 3
تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.
یا خدا 😑
رمان قشنگی هسته ولی اگه همین جوری پارت هارو کم کنه از محبوبیتش کم میشه
عالی
لطفا پارت ها رو بیشتر کن.
سلام عزیزم خیلی عالیه رمانت فقط میشه پارت ها رو یکم بیشتر بزاری 👈 👉 😊
سلام عزیز دلم
چشم حتماً
عالی همینجوری ادامه بده❤
خب داره جالب میشه😁
سلام
من تازه آمدم و این اولین رمانیه که اینجا میخونم
بنظرم جالبه 😇 🌻
اما خیلی کوتاهه 🙁
چشم زیادش میکنم
اوه رمان دلارای رو ندیدی پس😂😂😂
ما 8 ماهه داریم رمان دلارای میخونیم لعنتی قطره چکونی بهمون پارت میده🤣
درود بر تو که از کمر آقات خارج شدی 😂
پیشنهاد میکنم دلارای و بخون😂😂
کم بود
واقعن؟!