” خدمتکار عمارت درد” پارت 17

4
(1)

 

سه تایی شاخ در آورد بودیم

کوروش میخواست باهامون بازی کنه…

 

کوروش: چرا خشک تون زده

چیز عجیبی ازتون خواستم؟!

 

سارا پیش قدم شد حرف بزنه

 

سارا: نه آقا ولی شما

 

کوروش: ولی شما چی سارا؟!

اگه دفتر و اینا ندارین من خودم برم بیارم

 

سارا: نه آقا داریم الان من میرم میارم

الهام توام برو چایی بیار…

 

با دست داشتم به سارا اشاره میکردم منم با خودش ببره

منو با این ببر بنگال تنها نزاره

 

سارا رفت سارای بی معرفت رفت

 

الان من با این چیکار کنم؟!

 

کوروش: چرا سوپ تو نخوردی؟!

 

ها؟! این با من بود دیگه؟!

 

+ سیرم آقا

 

اومد نزدیکتر رو به روم نشست

ظرف سوپ برداشت

یه قاشق از سوپ پر کرد آورد نزدیکم

 

کوروش: باز کن دهن تو…

 

یا خدا

بسم الله

پاشو مارال دختر خوابی

چشامو میبندم وا میکنم

میبینم خوابم

آره خوابه

 

کوروش: چرا چشماتو میبندی؟!

 

وای واقعیه

 

کوروش: مارال دستم خشک شد

بخور دیگه…

 

+ آقا بزارین زمین خودم میخورم

 

زیر لبش یه فش به آقا گفتنم داد

 

پوزخندمو دید

 

یه چینی به پیشونیش داد

 

کوروش: مارال گفتم دهن تو وا کن

تا خودم قاشق نکردم ته حلقت

 

بلند زدم زیر خنده

 

قاشق گذاشتم دهنم سوپ خوردم

 

کوروش: تو کلاً عقل تو اجاره دادی

 

همین طور فقط نگاش میکردم لبخند میزدم

 

یه برق خاصی تو نگاه کوروش بود

دلم نیومد بزنم زیر ذوقش…

 

یه قاشق دیگه برداشت

قاشق از دستش گرفتم

 

+ آقا بدین بقیه شو خودم میخورم

عقل مو که اجاره داده باشم دستامو که قطع نشدن

 

خوب نبود که کوروش بهم غذا بده برا همین خودم میخوردم بهتر بود

 

هیچ حرفی نگفت تیکه شو به مبل داد

 

منم تند تند هر چی تو ظرف بود گذاشتم بقول کوروش تو حلقم

 

حس کردم یه نگاهی رومه

بله

کوروش خان تمام مدت داشته نگام میکرده

وای خدا چه لبخند قشنگی…

صورتشو آورد نزدیکتر به صورتم

وای خدا…

هرم نفساش رو به صورتم حس میکردم

چشامو بستم

 

با یه چیزی داشت صورتمو پاک می‌کرد

دستمال می‌کشد رو صورتم

پاکش می‌کرد

دختر خاک تو سرت با این فانتزیات…

دیگه از خجالت نمیتونستم سرمو بالا کنم

 

کوروش: سرتو بالا کن مارال

یکم کنار لبت سوپ داشت پاکش کردم

برا این خجالت میکشی؟!

 

وای خوبه نفهمیده

مگر نه‌‌…

 

+ بله آقا

 

سارا و الهام همزمان اومدن

 

سارا: مارال چه عجب سوپ تو خوردی

 

اومد بغل گوشم

 

سارا: خوبه آدم یکی رو داشته ببینه اشتهاش وا بشه

 

+سارا

وای به حالت ساا…

 

سارا: برو بابا

 

چایی کوروش گذاشت کنارش

همه رفتن سرجاشون نشستن

 

کوروش: خوب بیایین بشینین بازی رو شروع کنیم

 

 

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4 / 5. شمارش آرا 1

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
IMG 20240508 142226 973 scaled

دانلود رمان میراث هوس به صورت pdf کامل از مهین عبدی 3.4 (5)

بدون دیدگاه
          خلاصه رمان:     تصمیمم را گرفته بودم! پشتش ایستادم و دستانم دور سینه‌های برجسته و عضلانیِ مردانه‌اش قلاب شد. انگشتانم سینه‌هایش را لمس کردند و یک طرف صورتم را میان دو کتفش گذاشتم! بازی را شروع کرده بودم! خیلی وقت پیش! از همان موقع…
IMG 20240425 105233 896 scaled

دانلود رمان سس خردل جلد دوم به صورت pdf کامل از فاطمه مهراد 3.7 (3)

بدون دیدگاه
        خلاصه رمان :   ناز دختر شر و شیطونی که با امیرحافط زند بزرگ ترین بوکسور جهان ازدواج میکنه اما با خیانتی که از امیرحافظ میبینه ، ازش جدا میشه . با نابود شدن زندگی ناز ، فکر انتقام توی وجود ناز شعله میکشه ، این…
IMG 20240503 011134 326

دانلود رمان در رویای دژاوو به صورت pdf کامل از آزاده دریکوندی 3.7 (3)

بدون دیدگاه
      خلاصه رمان: دژاوو یعنی آشنا پنداری! یعنی وقتایی که احساس می کنید یک اتفاقی رو قبلا تجربه کردید. وقتی برای اولین بار وارد مکانی میشید و احساس می کنید قبلا اونجا رفتید، چیزی رو برای اولین بار می شنوید و فکر می کنید قبلا شنیدید… فکر کنم…
IMG 20240425 105138 060

دانلود رمان عیان به صورت pdf کامل از آذر اول 2.3 (6)

بدون دیدگاه
            خلاصه رمان: -جلوی شوهر قبلیت هم غذای شور گذاشتی که در رفت!؟ بغضم را به سختی قورت می دهم. -ب..ببخشید، مگه شوره؟ ها‌تف در جواب قاشق را محکم روی میز میکوبد. نیشخند ریزی میزند. – نه شیرینه..من مرض دارم می گم شوره    
IMG 20240425 105152 454 scaled

دانلود رمان تکتم 21 تهران به صورت pdf کامل از فاخته حسینی 4.6 (5)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان : _ تاب تاب عباسی… خدا منو نندازی… هولم میدهد. میروم بالا، پایین میآیم. میخندم، از ته دل. حرکت تاب که کند میشود، محکم تر هول میدهد. کیف میکنم. رعد و برق میزند، انگار قرار است باران ببارد. اما من نمیخواهم قید تاب بازی را بزنم،…
IMG 20240424 143258 649

دانلود رمان زخم روزمره به صورت pdf کامل از صبا معصومی 5 (2)

بدون دیدگاه
        خلاصه رمان : این رمان راجب زندگی دختری به نام ثناهست ک باازدست دادن خواهردوقلوش(صنم) واردبخشی برزخ گونه اززندگی میشه.صنم بااینکه ازلحاظ جسمی حضورنداره امادربخش بخش زندگی ثنادخیل هست.ثناشدیدا تحت تاثیر این اتفاق هست وتاحدودی منزوی وناراحت هست وتمام درهای زندگی روبسته میبینه امانقش پررنگ صنم…

آخرین دیدگاه‌ها

اشتراک در
اطلاع از
guest

6 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
Mehrima
Mehrima
1 سال قبل

خب پارت ۱۹چی اونو کی میزاری روزی دو پارت بزلری چی میشه 😢

sanaz
sanaz
1 سال قبل

رمانت خیلی قشنگه❤
واسه پارت بعدی هیجان دارم🥲

Mehrima
Mehrima
1 سال قبل

خب خب پارت بعدی رو کی میزاری ؟دلم تنگیده بود

صغرا ۱۱
صغرا ۱۱
پاسخ به  fershteh mohmadi
1 سال قبل

کی میخوابی؟؟

دسته‌ها

6
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x