💕📚
حس میکنم از وجودم آتیش زبونه میکشه،
فکرم سمت هر اتفاقی میره ،
فکرم میره و منو می کشه.
آرشام جلو میاد نگرانی چشماش مصنوعی نیست دست مامانو می گیرم.
و گور بابای آرشام که میدونم از این حال خرابم واسه ارتان عصبی میشه
– مامان چیشده میگم، دارم سکته میکنم
بابا جلو میاد و بازوم کو عصبی میکشه
زل میزنه توی چشمام
زل میزنم توی چشماش
بی خجالت… گناهی ندارم طلب ولی خیلی دارم ازش،
– تو نگران ارتانی و زن داداشش شدی؟
مامان نگران میگه:
-جهان بسه
آرشام جلو میاد
_یکی بگه چه خبره محض رضای خدا
مامان میون گریه میگه:
– بعد از اینکه از محضر برگشتین همه رفتیم خونشون مامان و بابات حال خوبی نداشتن بیشتر نگران ارتان بودن یکم که نشستیم ارتان اومد،
مثل مرده ها بودرفت اتاقش ساکشو جمع کرد و گفت میخواد یه مدت بره شمال پیش رفیقش بمونه.
گریه امونش نمیده …
ارشام موهاش و چنگ میزنه و من با ترس و گریه میگم:
-بابا میگم چیشده؟
داد میزنم
_یکی حرف بزنه؟
آرشام جلو میاد بازوهام و میگیره و جدی و پر اخم میگه:
– آروم بگیر !
بابا دستی دور دهنش میکشه و میگه
_خیلی سعی کردیم جلوشوبگیریم ولی نشد فکر کردیم یکم تنها باشه بهتره تا اینکه چند ساعت بعد از بیمارستان با گوشیش تماس گرفتن.. توی راه شمال تصادف بدی کرده بود!
پاهام بی حس میشه
روی زمین زانو میزنم
زمین روی دورم تند می چرخه
زندگیو بالا میارم
آرشام مقابلم میشینه
– دل ارام؟
با مشت میزنم توی سینش
-تقصير توعه تقصير منه !
سرم و میگیره توی سینش:
– هيششش آروم
همون طور که سرم و توی سینش گرفته با صدای گرفته و نگران رو به بابا میگه:
_الان چطوره؟
– توی کماست
صدای گریم بلند تر میشه جیغ میزنم صدای ارشام و میشنوم
– یا خدا!
مامان جلو میاد ارشام منو از خودش جدا میکنه
– دل ارام مامان جان اروم باش !
آرشام بلند میشه آدرس بیمارستان و از بابا می پرسه منو روی دستاش بلند میکنه و سمت ماشین میره.
سوار ماشین میشیم و حرکت میکنه…
اما هق هق من تمومی نداره.
_دل ارام بسه
– اگه بمیره می کشمت خودم می کشمت هردومونو می کشم… دنیارو میرسونم بهد آخرش.
_ببند دهنتو.. حالم بهم میخوره از این عشق مزخرفت بهش!!
جلوی خونه که ترمز میکنه داد میزنم:
_من میخوام برم بیمارستان
_تو غلط کردی گم میشی تو خونه، خودم میرم نترس بی خبرت نمیزارم .
جیغ می کشم:
_حسود بدبخت حتی اگه منو زندونی کنی توی قلبم چیزی عوض نمیشه
_ به درک که نمیشه
پیاده میشه و سمتم میاد
دستم و می کشه
با گریه میگم:
_من میخوام ببینمش تورو قرآن کم زجر بده منو .
بی رحمه خیلی بی رحمه
– من نمیخوام ببينيش
– چرا مگه چی میشه؟
سمت خونه می برتم..
هر چی تلاش میکنم بی فایدست
دنبالش کشیده میشم.
_ نمیخوام باز شاهد باشم بری تو بغلش
در خونه رو باز میکنه و هولم میده.
_صدات در نیاد دلی!
_ اشغال کثافت پست فطرت
_ تو نرو رو مخم، به حد کافی نگرانم برو یکم بخواب تا بیام.
میخواد در و ببنده که زار میزنم
_جون من تورو خدا دارم دق میکنم ارشام!!
در و می کوبه صدای قفل شدنش و میشنوم… می کوبم به در…
داد میزنم
_ لعنت بهت .. لعنت بهت ارشام
نمیدونم چند ساعت خونه رو قدم میزنم اشک می ریزم
به در و دیوار می کوبم.
مثل پرنده ی توی قفس
مثل ماهی بیرون از آب گوشیمو برمیدارم و شماره ی عمو رو می گیرم. هق میزنم
صدای گرفته و بی حالش بغضم و سنگین تر میکنه:
_عمو؟
مکت میکنه دلخوره متنفره؟ منو مقصر میدونه؟ چرا؟ چی کار کردم مگه؟
_عمو بگو ارتان خوبه..
صدای گریه ی دردناک زن عمو می پیچه توی گوشم
بی طاقت روی دیوار سر می خورم.
_ خوب نیست مثل یه تیکه ی گوشت افتاده روی تخت
اخ خدا اخ خدا کجای زندگی گمت کردم؟ کجا ولم کردی؟
– دکترش چی میگه؟
_ حتى ارزش نداشت بیای ببینیش؟
صدای بابا گفتن ارشامو میشنوم
دستم و جلوی دهنم می گیرم…
_ واسش دعا کن.!
گوشیو قطع میکنه با سر درد گوشیو روی زمین می ندازم و سرم و روی پاهام میزارم می بارم می بارم و نه چشمام خالی میشه نه دلم، یک ساعت می گذره که صدای کلید انداختن ارشام و میشنوم.. بلند میشم و سمتش میدوم، داغون،
به معنای واقعی کلمه داغون مقابلش می ایستم..
_ارشام چیشد؟ چش شده؟
نگام میکنه عصبی خسته!
_ داری دق میکنی آره؟
_پسر عموم که هست نامرد بی وجدان
نیشخند میزنه سمت اتاق میره همراهش میرم کتش و میندازه روی تخت و دراز میکشه.
_توی کماست دکتر گفت باید دعاکنیم علائم حیاتیش برگرده
_دیدیش؟
_آره دست و سرش شکسته سوال دیگه نداری من بکپم؟
کنارش میشینم کاش میشد جلوی این اشکارو گرفت.
– خوب میشه نه؟
نگام میکنه میدونم حساسه میدونم غیرتش درد می گیره:
_خدام یا دکتر؟
دلخور و پر بغض بلند میشم و بیرون میرم در و که می بندم نگام به در ورودی می افته با تموم ترس و دلهره ام مبارزه میکنم کیف و گوشیمو از روی
زمین چنگ میزنم و آروم و بی سر و صدا از خونه بیرون میرم تموم کوچه رو مثل فراریا میدوم تاکسی میگیرم و خودم و به بیمارستان می رسونم..
میدونم اگه بفهمه روزگارم از این سیاه تر میشه اما ندیدنش منو می کشه زودتر از سَم… از شلیک گلوله از تیزی از ارتفاع…
***
عمو رو که می بینم زیر بغل زن عمو رو گرفته سمتشون میدوم زن عمو با دیدنم گریش شدت می گیرد.
_ چی کار کردی با بچم دل ارام چیکار کردی با جوونم؟
سرم و زیر می ندازم و اشکام میریزه
عمو کمک میکنه تا زن عمو روی صندلی بشینه
نگاش میکنم
– میخوام ببینمش عمو؟
_وقت ملاقات تموم شده ارشام که گفت حال نداری
_فقط چند لحظه می بینمش
چقدر سخت که خودش یکی از دکترهای همین بیمارستان و نمیتونه واسه پسرش کاری بکنه کلافه میگه:
_ برو طبقه ی بالا راهرو سمت چپ زود برگرد دل ارام بگو از طرف من اومدی بهت گیر ندن زن عموت خوب نیست باید بیرمش
فقط میگم چشم و پله ها رو میدوم نمیتونم فضای بسته ی اسانسور و تحمل کنم به ای
سی یو که میرسم پرستار جلو میاد:
_ اینجا چی کار داری شما؟
فقط زل زدم به شیشه ی بزرگ اشک می ریزم
– عروس دکتر کاویانیما
دستش و روی بازوم میکشه
_ عزیز دلم نامزد آقا ارتانی؟ بیا ببرمت بیبینش ولی کوتاه، گریه نکن !
مثل عروسک کوکی همراهش میرم لباس و کفش مخصوص می پوشم.. تموم تنم می لرزه قلبم یکی در میون میزنه میشه این لحظه رو مرد. من
خیلی پوست کلفتم!
پرستار که بیرون میره سمت تخت میرم… هزار تا دستگاه بهش وصله.. پاهام می لرزه قدرت ندارم اروم خوابیده خیلی اروم ساکت مظلوم.. اخ مظلوم.. هق میزنم لبه ی تختشو چنگ میزنم خم میشم و سرم و روی سینش میزارم… چرا دستاش بالا نمیاد؟ چرا بغلم نمیکنه؟ چرا نمیگه اشک
نریز قربون گریه هات چرا نمیگه مگه من مردم تو غصه ی این زندگی کوفتی و بخوری؟ بلند میشم و به باند سرش نگاه میکنم غم مثل خوره به جونم میفته.
کی فکرشو میکرد اینجوری تموم شه؟
همه ی آرزوهام این قدر ساده حروم شه؟
کی فکرشو میکرد یکی از ما آخرش تنها بمونه؟؟
صداش میزنم از ته دل میسوزم… با تموم وجود.
از دست دادیم همدیگرو دنیا تنهامون گذاشت
عشق بین من و تو پایان خوبی نداشت
تنهای تنها شدیم چشمامون بارونیه
قلبم اینجا بعد تو تو خلوت زندونیه
دستش و میگیرم می بوسم عمیق… پشت هم… با گریه با هق هق.
اما تکون نمیخوره
واسه جبران گذشته پلی پشت سرمون نیست.
میسوزیم و انگار هیچکی نگرون نیست.
ما بهم قول داده بودیم که تا آخرش کنار هم می مونیم…
یخ زدم سردم… مثل ادم برفی مقابل خورشید دارم قطره قطره آب میشم… زل میزنم به
چشمای بستش
التماس میکنم:
_ارتان؟
بغضم بازم می ترکه:
_ غلط کردم… پاشو تو روخدا تو رو به همه ی لحظه های خوبمون قسم چشمات و باز کن…
(بزن رو لینک 👇🏻دلارامو ببین 😥💔)
https://uupload.ir/view/inshot_20230717_225220227_5yhx.mp4/
به این رمان امتیاز بدهید
روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!
میانگین امتیاز 4.2 / 5. شمارش آرا 6
تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.
آخ قلبم 😭😭😭😭💔
وقت تلف نکن عزیزم ما به روزی سه پارت عادت کردیم😜
پس باید ببرمتون کمپ برا ترک 😂
دختر خوبی بودی که زود باش
پارت جدید چرا نمیاد
چرا لینک برای من باز نمیشه؟
بزن روش نگه دار، چن تا گزینه میاد بزن رو باز کردن باز میشه
واینک ننه بدجنس میشود🙂🙂🙂ننه ازصب دم خونتم بازنمیکنی🥺🥺🥺
خیلی خیلی خیلی تلخه این سرنوشت کاش یا همشون بمیرن یا آرتان و دلارام به هم برگردن واقعا خیلی ظلمه اینجوری زندگی کردن.
خیلی غم انگیز بود مخصوصا اون فیلمی که فرستاده بودید آدم وقتی آهنگش رو گوش میداد ناخواسته گریش میگرفت و تصویر دلارام با خنده و گریه بدترش میکرد
اما بابت قلمتون بهتون تبریک میگم خیلی خوب احساسات رو به آدم القا میکنه
پارت بعدی و کی میزاری نداا🥲
فردا عزیزم
اما من الان میخوام🥲
نمیشه فردا صبح بخون 😂
کی میخواد این ذهن کنجکاو من و درمان کنه واقعا نمیتونم🥲🫠
آتش شیطان چیشدش؟
منتظرم ببینم طرفداراش سراغ پارت میگیرن بذارم 😂
برو ببین کامنتا رو با من فقط سه نفر گفتن پارت بده
ندا کامنت پارت قبلیتو دیدم عاشقم شدی رفت
😂 😂 😂
چ کنم دله دیگه 😂
اوه اوه موندن در این سایت دیگه جایز نیست😂
عه وا 😂 چرا ؟
چون تو دوس داری بمونم میمونم عشخم😂
لطف میکنی ب بنده، 😂
چ کنم دل عاشقو بشکونم میرم ته ته جهنم
آفرین ،با همین فرمون برو جلو 😂
باشه بابا باشه چیکار کنم ک مظلومم
بچه ها بزنین رو لینک نگه دارین، گزینه باز کردنو بزنین براتون باز میشه،
میگم چرا چشماش اشکی بود ولی میخندید
ببینم دختری یا پسر؟ 😂
ی جا زده یسنا یجا رضا؟ 😂
اگه یسنای ک هیچ
اگه رضای حرف عاشقی رو پس میگیرم 😂 😂
ن یسنام راحت باش اون اشتباه شد😂
عه،پس خیالم راحت شد 😂
گفتم ب شوهرم خیانت نشه ی وقت خدای نکرده 😂😂😂
چشاش اشکیه ولی حفظ ظاهر میخنده 😥
بین خنده از پیامای قبل بغضم گرفت
😥 🤧
مرسیییییی
😍 😉
جغدای شب کجان پس؟ پارت میخاستین…
ممنون گلم💖
خاهش خوشگل 💙