رمان"ســهم من از تو"پارت83 - رمان دونی

رمان”ســهم من از تو”پارت83

#فصل دوم

 

– اره ولی…. امیدوارم تموم شه این کینه و ناراحتیا…

دیروز بعد مدت ها دلم میخواست بغلش کنم و بگم مبارکه داداش…. ولی……

 

دستامو گردنش میندازم:

– من بمیرم واسه دل مهربونت عزیزم !ناراحت نباش

– خدا نکنه عشقم،

تو واسه من فقط زندگی کن با همین لبخندای خوشگلت… تلخیارو بریز دور! بذار بعد این همه سختی

بفهمیم زندگی چیه…

 

– چشم !

بلند میشه و دستی به موهاش جلوی آیینه میکشه و میگه:

– من برم ببینم کاری ندارن، تو هم یکم بخواب استراحت کن خانمی .

 

– باشه

– چیزی میخوری بیارم؟

دراز میکشم و میگم:

– نه عزیزم!

 

– بخواب قربونت برم!

بیرون میره و درو میبنده…

و من فکر میکنم فاصله ی خوشبختی و بدبختی خیلی کم و ناچیزه .. خیلی، اونقدری که تصورش سخته برا آدم!

اگه توی زندگی فقط با عقل خودمون جلو نریم… با غرور و خودخواهی فکر نکنیم بهترین تصمیمارو میگیریم،با فکر اینکه بهتر از این تصمیم وجود نداره جلو نریم… نخوایم تنهایی یه سریا مشکلات که احتیاج به همراهی داره رو حل کنیم… کمتر حماقت کنیم… دروغ بگیم…. و به اسم عشق پنهون کاری کنیم

… قطعا خوشبختی مون موندگارتره…

کاش زمان میشد به عقب برگشت تا جلوی خیلی اتفاقا رو گرفت،

گذشته ها میگذره ولی هیچ کس نمیفهمه چه چیزها که میگذره بهمون.

انقدر فکر میکنم که نمیدونم  کی چشام سنگین میشه و خوابم میبره ….

با حس نوازش  دستی روی موهام بیدار میشم اما چشمام رو باز نمیکنم … دلم میخواد نوازشاش

ادامه داشته باشه، دلم میخاد اوغده ای این چند وقت رو خالی کنم،

دستشو تو موهام میکشه

و دلم ضعف میره براش ،

دستشو میبره  پایینتر و رو کمرم میکشه …

نفساش که به صورتم میخوره

به سختی خودمو کنترل میکنم که پلکام باز نشن ….

دستشو میاره دورم و انگشتاش رو روی شکمم حرکت میده که قلقلکم میاد و

نمیتونم بیشتر خودمو کنترل کنم

لبام کش میاد که بیشتر تو بغلش فشارم میده :

– بیداری و صدات در نمیاد؟

چیزی نمیگم چشامو باز میکنم و فقط نگاهش میکنم:

با شیطونی چشمک میزنه و میگه :

 

– عه اینجوریاس؟

به ل.ب.ا.ش زل میزنم و لب میزنم :

– دوستت دارم ….

با حس ل.ب.ا.ش رو ل.ب.ا.م دستمو تو موهاش میبرم و همراهیش میکنم ..

بعد از مدتها به آرامش میرسم

چقدر حس خوبیه … کاش دیگه همه چی خوب بمونه. کاش روزای رفته مون برنگرده

.

با حس تکون خوردن بچه دست از همراهیش میکشم و آرتانم انگار متوجه شده با لبخند نگاهم میکنه لب، میزنه :

 

– باباش قربونش بره… چه وقت شناسه!

با خنده نگاهش میکنم که پایین میره و ل.ب.ا.ش.و روی شکمم میزاره :

– بابایی نمیبینی ما کار داریم الان وقت شیطونیه ؟

بلند میخندم و دستمو رو دستش میزارم :

– چقدر خوشبختم که دارمتون ….

– منم خوشبختم عزیزم منتها از همین الان باید این بچه رو ادبش کنم که وسط عملیاتم مزاحم  من نشه.

وگرنه کلاه مون بد میره توهم.

قهقه میزنم:

 

– ولی فکر کنم باید تو رو تربیت کنم که به بچه حسودی نکنی …

 

با اخم ساختگی نگاهم میکنه :

 

– راستی یادت باشه شیر خشکم بخریم

با تعجب نگاهش میکنم :

– شیر خشک چرا ؟ خودم هستم دیگه.

با همون اخم ادامه میده :

– نه دیگه متاسفم من سهممو با کسی تقسیم نمیکنم خانم .

گنگ نگاهش میکنم و با فهمیدن منظورش هینی میکشم و چشم غره ای نثارش

میکنم که بلند میخنده …

_چقدر دلم برای صدای خنده هاش تنگ شده بود دل دل من!

 

 

«**گندم**»

 

 

نمیدونم چمه… چه مرگم شده… اما اگه یه روز آرشامو نبینم… صداشو نشنوم… خنده هاش، چشمای خالی، و سردش.. ونبینم… کلافم…. بهم ریختم…

انگار یه چیزی گم کردم… و من تا به حال این حسارو تجربه نکردم… حتی کنار لیام… وقتی هستش یه حس خوبی دارم، حسی از جنس آرامش.

 

ظرفای بستنیو توی سینی میزارم و از خونه بیرون میرم… ساعت ۹ شب و تنهایی و سکوت شب و دلتنگی منو خسته کرده خسته تر از همیشه

 

زنگ خونه شو که میزنم با تاخیر درو باز میکنه…. موهاش آشفتس.. چشماش سرخ… تعادل نداره…

– بله؟.

حالتاش مثل لیام شده وقتی الکل میخورد…

 

نگران نگاش میکنم.

 

 

نگران نگاش میکنم:

– بستنی آوردم…. خوبی تو؟

بی حرف دستی به پیشونیش میکشه و عقب میره تلو می‌خوره به خوبی بوی الکلو تشیخص میدم،مست کرده

سینیو روی کانتر میزارم و درو میبندم روی کاناپه میشینه و چشماشو میبنده…

جلو میرم:

 

– آرشام؟

_آرشام؟ خوبی؟

چشاتو باز کن!

خ..م..ا..ر نگام میکنه:

– دل آرام مممممم

حالش خوب نیست

باز فکر گذشته و دل آرام درگیرش کرده تو حال خودش

نیست. عشقه که هرچقدم پس بزنن بازم میخایش

 

کنارش میشینم:

– برو یه دوش بگیر بهتر میشی واسه چی از این زهرمارا خوردی؟ پاشو  برو آرشام.

 

گوشاشو میگیره:

– صدای جیغاش نمیره! نمیره،نمیره…

بغض کرده نگاش میکنم

دستشو میگیرم:

– میخوای بخوابی؟

از داغی دستش جا میخورم نگران میگم:

– میخوای بریم بیمارستان؟ ها‌؟

– خوب میشم!

دستمو لای موهاش میکشم… چشم میبنده… نمیدونم چرا یه سری فکر چرت میاد سراغم… مثل خوره میفته به جونم.

 

فکر میکنم برای شکل گرفتن این ر.ا.ب.ط.ه،

اثبات علاقم و بهتر شدن آرشام و دل کندنش از دل ارام… بهترین کار اینه که حالا که توی م.س.ت.ی و پرتی بهش بگم چقدر دوسش دارم.

– آرشام؟

– هوم

– میخوام یه چیزی بهت بگم

کلافه میگه:

– گندم برو عقب حالم خوش نیست دست نزن به من برو بیرون

– من فکر کنم عاشقت شدم

چشماشو باز میکنه… مات نگام میکنه. و من میخندم:

– گفتنش خجالت نداره ولی چشمات همش حس بد میده!

– پاشو برو خونت

دستمو تا گردنش پیش میبرم. نچ کلافه ای میگه:

– نکن میگم

– من تنهام تو هم تنهایی پر فکرای ممنوعه و بی ربط… میشه بهم آرامش بدیم…

بخدا دوستت دارم.

– پشیمون میشی، گفتم پاشو برو!

محکم میگم:

– تا آخرش هستم. چیزی واسه از دست دادن ندارم. دلم میخواد امروز حالتو خوب کنم.

داد میزنه:

– من تو حال خودم نیستم میگم برو!

– دل ارام تموم شده آرشام…تمومه تموم

چرا نمیخوای به رابطه ی دیگه ای فکر کنی؟

– رابطه و دختره  دیگه ای واسم معنی نداره!

 

دستم روی س.ی.ن.ش سر میخوره.

– عشق نه… ولی دوست داشتنو امتحان کن نگام کن.

چشمای م.س.ت و خ.م.ا.ر.ش روی چشمام میشینه نگاش روی ل.ب.ا.م میمونه

میدونم تو حال خودش نیست که اگه بود مینداختم بیرون… قطعا.

دستامو میگیره

و من روی ت.ن.ش میکشه ضربان سرسام آور قلبمون تنها سمفونی خونس… ل.ب.ا.ش که روی ل.ب.ام میزاره میفهمم نتونسته با م.س.ت.ی که داشته به میل ج.ن.س.ی.ش غلبه کنه

چشم می بندم… و به جرات میگم اولین ر.ا.ب.ط..ه. ا.ی که با جون و دل میخوامش

واولین الکلی که بوش اذیتم نمیکنه.

موهامو چنگ میزنه. ل.ب.م.و گ.ا.ز میگیره…

آ.خ ضعیفی میگم و میفهمم حتی توی راب.ط.م خ.ش.نه . منم می ب.و.س.م.ش

شاید بعد از این م.س.ت.ی دیگه حتی نگام نکنه…

شاید همه ی اینا از سر

م.س.ت.ی و نفهمی باشه ولی حالا که ل.ب.ا.ش روی ل.ب.ا.م.ه میفهمم من واقعا  عاشق

این مرد مغرورو محکم شدم… گردنمو گ.ا.ز میگیره…..

دکمه های لباسمو که باز میکنم لبخند میزنم

نگام خیره ب بستنیا که حالا آب شده میمونه و خودمو به دستش می سپارم.

 

..*امروز یه عالمه کار دارم شاید نرسم🤦🏻‍♀️ براتون پارت بذارم، پارت صبحی رو زودتر گذاشتم براتون  عزیزان.

 

 

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4 / 5. شمارش آرا 4

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان شاهکار pdf از نیلوفر لاری

    خلاصه رمان :       همه چیز از یک تصادف شروع شد، روزی که لحظات تلخی و به همراه خود آورد ولی می ارزید به آرزویی که سالها دنبالش باشی و بهش نرسی، به یک نمایشگاه تابلوهای نقاشی می ارزید، به یک شاهکار می ارزید، به یک عشق می ارزید، به یک زندگی عالی می ارزید، به

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان سقوط برای پرواز pdf از افسانه سماوات

  خلاصه رمان:   حنانه که حاصل صیغه ی مریم با عطا است تا بیست و چند سال از داشتن پدر محروم بوده و پدرش را مقصر این دوری می داند. او به خاطر مشکل مالی، مجبور به اجاره رحم خود به نازنین دخترخوانده عطا و کیامرد میشود. این در حالی است که کیامرد از این ماجرا و دختر عطا

جهت دانلود کلیک کنید
رمان فرار دردسر ساز
رمان فرار دردسر ساز

  دانلود رمان فرار دردسر ساز   خلاصه : در مورد دختری که پدرش اونو مجبور به ازدواج با پسر عموش میکنه و دختر داستان ما هم که تحمل شنیدن حرف زور نداره و از پسر عموشم متنفره ,فرار میکنه. اونم کی !!؟؟؟ درست شب عروسیش ! و به خونه ای پناه میاره که…   به این رمان امتیاز بدهید

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان تو فقط بمان جلد دوم pdf از پریا

  خلاصه رمان :   شیرین دختر سرهنگ سرلک،در ازای آزادی برادر رئیس یک باند خلافکار گروگان گرفته میشه. درست لحظه ای که باید شیرین پس داده بشه،بیگ رئیس باند اون رو پس نمیده و پیش خودش نگه می داره. چی پیش میاد اگر بیگ عاشق شیرین بشه و اون رو از نامزدش دور نگه داره؟       به

جهت دانلود کلیک کنید
رمان اوج لذت
دانلود رمان اوج لذت به صورت pdf کامل از ملیسا حبیبی

  خلاصه: پروا دختری که در بچگی توسط خانوادش به فرزندی گرفته شده و حالا بزرگ شده و یه دختر ۱۹ ساله بسیار زیباست ، حامد برادر ناتنی و پسر واقعی خانواده پروا که ۳۰ سالشه پسر سربه زیر و کاری هست ، دقیقا شب تولد ۳۰ سالگیش اتفاقی میوفته که نباید ، اتفاقی که زندگی پروا رو زیر رو

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان کلبه های طوفان زده به صورت pdf کامل از زینب عامل

      خلاصه رمان:   افسون با تماس خواهر بزرگش که ساکن تهرانه و کلی حرف پشت خودش و زندگی مرموز و مبهمش هست از همدان به تهران میاد و با یک نوزاد نارس که فوت شده مواجه می‌شه. نوزادی که بچه‌ی خواهرشه در حالیکه خواهرش مجرده و هرگز ازدواج نکرده. همین اتفاق پای افسون رو به جریانات و

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
45 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
دیانا
دیانا
1 سال قبل

ندااااااااااااااا کجایییییییی صدام تا عقب ها میاد
اگه صدام شنیدی بیا بگو کجای نگران شدیم

زلال
زلال
1 سال قبل

آی نداجونممم کجایی من شب نتونستم بخوابم از صب زودم میگم الان میذاره پس کوشییییی😭😭از این بعد کارداشتی پارتارو بده بعد برو😂امروزم ۵؛۶تا پارت میدی ها ماله دیروزم بده بیاد ما دق کردیم.فک کنم معتادا برا مواد اینجوری نمیکنن😐🤧🤣

آدم معمولی
آدم معمولی
1 سال قبل

عیب نداره عزیزم فردا پارت بیشتری میدی بجاش 😂

ایسان
ایسان
1 سال قبل

نداجون الان ساعت ۱شبه ومن همچنان منتظر

هیچکس
هیچکس
1 سال قبل

انگار فقط من آرزومه که گندم و آرشام باهم باشن😂
کلا مغز این این ارورو داده که
آرشام عاشق گندم بشه و باهم ا.ز.د.و.ا.ج کنن و یه دختر داشته باشن
بعد پسر آرتان ع.ا.ش.ق دختره بشه اما دختره هیچ اهمیتی بهش نده🤣🤣

نمد
نمد
1 سال قبل
پاسخ به  هیچکس

نه داداش تنها نیستی منم هستم … من تازه میگم پری و پرهام هم میرن باهم 🚶‍♀️

مینا
مینا
1 سال قبل
پاسخ به  نمد

آقا پرهام ازدواج کرده زن داررررره😂😂😂

میشا
میشا
1 سال قبل
پاسخ به  هیچکس

نه من از همون اولشم میگم با گندم بره بابا.

پروانه
پروانه
1 سال قبل

پارتتت میخاممم ..ادمین کجایییی

Asaadi
Asaadi
1 سال قبل

سلامم ننههه جونممم چطولییی!؟

نننهههه با یه حال توپ بیا دو تا پارت مهمونمونننن کنهههه 💋 ♥️ 😂 😂

دیانا
دیانا
1 سال قبل

اصلا امروز ندا نیست چرا؟؟؟

بانو
بانو
1 سال قبل

ننه امیدوارم اونقدر حالت خوب بشه که بیایی پارت بارون بکنی سایت😂

ایسان
ایسان
1 سال قبل

ندا جان ترو خدا نزار ارشام کاری بکنه من از شخصیت گندم بدم میاد دخترهی پروی لوس .بزار به پری برسه و با پری وارد یه رابطه بشه تا ماهم کیف کنیم اخه گندم که خودش شوهر داشته فایده نداره.😝😝😜

لیلی
لیلی
1 سال قبل
پاسخ به  ایسان

با مطلقه بودنش کاری ندارم، کلا دخترای دور و بر آرشام دخترای سنگین و قوی‌ای نیستن چون احساس میکنم اون دسته از دخترا نمیتونن با خُلقیات آرشام و مخصوصا اینکه آرشام میخواد همیشه حرف حرف خودش باشه کنار بیان، برای همین دخترای مهربون تر، اروم‌تر و یه نَمه بخوام صادقانه بگم لوس‌تر گیرش میاد، اگر رمان زهرچشم رو خونده باشید راحتتر متوجه میشید منظورم از دخترای‌ قوی چیه

لیلی
لیلی
1 سال قبل
پاسخ به  ایسان

ولی من کلا این طرز تفکر گندم و بهتره بگم تصمیم کاملا احساسی گندم رو که فکر میکنه با رابطه‌ی جنسی میتونه آرشام رو اسیر و عاشق خودش بکنه از بیخ و بن رد میکنم، اولا انسان‌ باید برای خودش و بدنش ارزش قائل باشه دوما اینکه هیچکس با رابطه‌ی جنسی عاشق و دلباخته نشده.
اگر گندم با همون فرمونِ “خودم رو توی همه چیز بهش می‌چسبونم” پیش می‌رفت، امکان اینکه آرشام عاشقش بشه وجود می‌داشت ولی الان آرشام دیگه ازش دور میشه

ایسان
ایسان
1 سال قبل
پاسخ به  لیلی

عزیزم نخوندم رمان زهرچشمو

ایسان
ایسان
1 سال قبل
پاسخ به  لیلی

میفهمم منظورتو گلم

هیچکس
هیچکس
1 سال قبل
پاسخ به  لیلی

اینطوری که گفتی انگار گندم میخواد به آرشام معجون عشق بده(پاتر هدا میدونن چیه😂✌🏻)

Maman arya
Maman arya
1 سال قبل
پاسخ به  ایسان

گلی خانوم نویسنده ش ندا نیست ک آخه🤦‍♀️

ایسان
ایسان
1 سال قبل
پاسخ به  Maman arya

اخه من توی فکر پری هستم دلم نمیخاد ارشام نابودش کنه و خیلی از گندم بدم میاد .

ایسان
ایسان
1 سال قبل

ندا جان ادرس بده من بیام کاراتو انجام بدم برات تو فقط پارت بزار 💜

لیلی
لیلی
1 سال قبل

نمیدونم چرا حس میکنم بعد از این رابطه قراره آرشام با گندم فوق‌العاده سرد بشه

بی اعصابمو سگ اخلاق ! در نیوفت بام
بی اعصابمو سگ اخلاق ! در نیوفت بام
1 سال قبل
پاسخ به  لیلی

چون میشع 😐

بی اعصابمو سگ اخلاق ! در نیوفت بام
بی اعصابمو سگ اخلاق ! در نیوفت بام
1 سال قبل
پاسخ به  لیلی

چون میشع 😐
معلومه از مقاومته اولش

ایسان
ایسان
1 سال قبل
پاسخ به  لیلی

ای کاشه 🤲🤲🤲🤲🤲🤲

نیوشا
نیوشا
1 سال قبل

دووستان🙅 سریع نوشتم اشتباه چاپی شد ببخشید😐😕

نیوشا
نیوشا
1 سال قبل

خوب دیگه عزیزان(بچه ها و دستان) جای پریا خانم خالی 😬🤒🤕😔💔😳😵😨😱😖😢😭 که خودش از یکجایی پرت بکنه پایین•• من فکرکنم دیگه این داستان رو نخونم اما بعدن اگر پریا خودکشی چیزی کرد•••• لطفن به من اطلاع بدید ممنون میشم•••••••

Asaadi
Asaadi
1 سال قبل
پاسخ به  نیوشا

شمارتو زیر نویس کن🤣🤣هر وخ اینطوری شد عدد ۴رو اس میزنیم برات🤣🤣

ایسان
ایسان
1 سال قبل

ادامش نده نداجون .بابا لامصب من قصد ازدواج با ارشامودارم .شکستم نده اه

بی اعصابمو سگ اخلاق ! در نیوفت بام
بی اعصابمو سگ اخلاق ! در نیوفت بام
1 سال قبل
پاسخ به  ایسان

ع ع 🤨😂ارشام برا منه

ایسان
ایسان
1 سال قبل

حالاک دیگه به درد نمیخوره میدمش به تو خخخخ ۲تا زن گرفته دیگه

نیوشا
نیوشا
1 سال قبل
پاسخ به  ایسان

ببخشی( دختره گلم) دوست عزیز من برای پریا شکست عشقی خوردم😬🤒🤕😔😟😓💔😳😵😨😱😖😢😭
دیگه احتمالن داستان ادامش نخونم اما فکرنکنم بتونم دل از نظرات اینجا بکنم😐😁

ایسان
ایسان
1 سال قبل
پاسخ به  نیوشا

منم بخاطر پری دلم گرفته

ساناز
ساناز
1 سال قبل

چه لحظه ی بدی هم نمیتونی پارت بزاری 🤦

رویا😑😐
رویا😑😐
1 سال قبل

بد جایی تمومششششش کردییییییی لا مصب 😫😫😫😫😫😫😫😫😫😫😫😫😫😫😫 تروخدا زودتر پارت بعدیوبده ☹️

زهرا
زهرا
1 سال قبل

چرا جای حساسش تموم شد،🥲🥲🥲🥲🤦🏼‍♀️

کاربر
کاربر
1 سال قبل

😂😂 گندم ع هول

همتا
همتا
1 سال قبل

آخرم گندم دست به کار شد

لیلی
لیلی
1 سال قبل
پاسخ به  همتا

آرشام بی بخاری‌هاش برای همه‌ی دخترا به جز دلارامه، خودت باید وارد کار بشی وگرنه بخاری ازش بلند نمیشه

دسته‌ها
45
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x