رمان"ســهم من از تو"پارت86 - رمان دونی

رمان”ســهم من از تو”پارت86

فصل دوم

 

سر بلند میکنم و با چشمای اشکی نگاش میکنم:

– هست که همیشه پشت من بودی هست که زندگی دلیو درست کردی

… به بچش رحم کردی، تو ذاتت خوبه بخدا ، چرا میخای به زور بگی بدی … تو اگه یه روز یه کاری کردی چون راه دیگه نداشتی… چشماتو عشق کور کرده بود!

– فعلا که تو کور شدی به لطف خدا!

میخندم:

– از مردونگیت خوشم میاد… محکمی مثل کوه، هیچ جوره فرو نمیریزی… استواری..

– مخلصیم!

 

«**آرشام**»

 

خیره نگاش میکنم… میخنده:

– میشه همینجا ازت بله بگیرم؟ چی میشه ؟

– خل شدی گندم؟

– نمیگم عاشقم شو  ….. همین دوست داشتن معمولی بسه….وقتی تو باشی و بمونی من به هرچیزی راضیم آرشام .

میخندم:

– حالا کی گفت من دوسِت دارم خودتو تحویل میگیری؟

– دوستم داری که بخاطرم خطر کردی اومدی!

 

کلافه میگم:

– هر کسی بود می اومدم… چرند نگو!

– باشه ولی کاری میکنم خودت اعتراف کنی!

میخندم:

– اره حتما تلاشتو بکن ایشالا به نتیجه میرسی..

در باز میشه و لیام با اسلحه‌ی توی دستش میاد… گندم بیشتر از ترس خودشو بهم

می چسبونه…. لیام میخنده:

– خب انتخاب کردید؟ چاقو، اسلحه، زهر، گاز چه طوری؟کدومو بیشتر دوس دارین

پر از نفرت نگاش میکنم:

– مردن ما چیزی از حقیر بودنت کم نمیکنه آشغال پست .

گندم التماس میکنه:

– عصبیش نکن توروخدا!

جلو میاد… مقابلم رو پاهاش میشینه:

– خیلی دوسش داری هوم؟

– به تو ذره ای ارتباط نداره..

_ نه دیگه میخوام بفهمی من چرند نمیگم اینو میخوای که اینجایی..

اسلحه رو روی بازوی گندم میزاره:

– دوسش داری یا نه؟

– اون اسلحه رو بکش بی ش.ر.ف.

– جواب بده ..وگرنه میزنم؟

 

گندم خیره و نفس نفس زنان نگام میکنه

اشک توی چشماش میجوشه… مات و کلافه نگاش میکنم… حسمو نمیفهمم … لیام میگه:

– خیلی خوب… اگه علاقه ای نیست که میزنم تو هم اصلا انگار نه انگار!

– تو واقعا مریضی! یه مریض متوهم

ماشه رو میکشه… بلند میشه اسلحه رو سمت دست راستش میگیره:

– اول دست راست بعد دست چپ همینطوری جلو میرم..

گندم چشم میبنده هق میزنه لیام میخواد شلیک کنه که بی اختیار داد میزنم:

– دوسش دارم بکش دست کثیفتو.

گندم مات نگام میکنه. لیام پر خشم شلیک میکنه گندم جیغ میزنه و گلوله کتفشو خراش میده:

– حیوو، بی همه چیز، آشغالللل

گندم از درد به خودش می پیچه

و لیام دست دیگشو نشونه میره… بلند میشم و با پا تو شکمش میزنم… در باز میشه و دو تا از محافظا بازوهامو میگیرن… عقب میبرن… لیام

با درد صاف می ایسته و میگه:

– التماس کن نزنمش زود باش…

– این پلیسا پس کجان؟

بیا منو بزن مردی بیا جلو!به گندم کاری نداشته باش

_ نشد… گفتم التماس کن.

یکی از محافظا پشت زانوم میزنه با زانو زمین میخورم… داد میزنم:

– نزن نزنش

سخت میگم:

– خواهش میکنم دیگه نزن لیام

میخنده… با لذت…

دیدن درد کشیدن گندم قلبمو درد میاره… نمیدونم چمه… لیام میخنده:

– نه خوشم اومد… التماسم میکنی سرش!

 

 

سمت گندم برمیگرده:

– دیدی میگم میخوادت…. باور کردی؟باور کردی این تورو ازم گرفت

 

«**آرشام**»

 

جلو میاد…. اسلحه رو روی پیشونیم میزاره… چشمامو میبندم:

– خب گندم خانوم… حالا تو ثابت کن بهش حس نداری!

گندم جیغ میزنه:

– تورو هر چی میپرستی لیام… ولش کن… اون بی گناهه… بخدا اون نگفت ازت جدا شم… بخدا اون دوسم نداشت…. وقتی زنت بودم هیچی بین ما نبود… قبل اومدن آرشام من میگفتم طلاق

اسلحه رو بیشتر فشار میده:

– آره… ولی نه با جدیت.

.. از سر عصبانیت… اینو میزنم و تو اگه هیچی نگی یعنی حسی نداری…

– گوربابای حس من…. اون آدمه میفهمی؟ چه گناهی کرده که بمیره؟

عصبی میگم:

– گندم… ولش کن!

گندم خودشو جلو میکشه… از دستش خون میره… پای لیامو میگیره:

– آره من عاشقش شدم… خیالت راحت شد؟

گیج نگاش میکنم زار میزنه:

– ولی به روح گرشا بعد از طلاق بود این حس… من خیانت نکردم… بیا خودمو بزن. بکش. فقط کاری به اون نداشته باش.

نفس توی س. ی. ن. م حبس شده… باور نمیکنم این گندم که اینطور به خاطر من التماس میکنه..

.. لیام میخواد ماشه رو بکشه که در باز میشه و پلیسا میریزن توی اتاقک اسلحه رو سمت لیام نشونه میرن

دو تا از مامورا دو تا دست لیام و پشت سرش میبره و اسلحه از دستش می افته.

.. وقتی بیرون میبرنش نفسمو فوت میکنم….

دایی که نگران و ترسیده نگامون میکنه… سمتمون میاد… دستای گندمو باز میکنه…. یکی از مامورا آمبولانس خبر میکنه… دایی دستامو باز میکنه و میگه:

– فقط دنبال دردسری تو!

بلند میشم و سمت گندم میرم… سرشو روی دستم میزارم:

– آروم آروم نفس بکش تا آمبولانس بیاد خب؟

– تشنمه..

مامورا ليام و محافظا رو میبرن..

. خون کنار لبشو پاک میکنم:

– تحمل کن…. باشه؟

– واقعا دوسم داری؟

میخندم:

– از آب گل آلود هی نهنگ بگیر بچه پررو

با درد میخنده… دایی میاد کنارمون و میگه:

– گندم بابا نخواب تا امبولانس بیاد

گندم آروم لب میزنه:

– گوشتو بیار

سرمو پایین میبرم… توی گوشم پچ میزنه:

– اونجا که داد زدی دوسش دارم… بیشتر عاشقت شدم… میشه مال من شی؟

خیره و بی پلک زدن نگاش میکنم…

اون قدر گیجم که حتی دردشو نمیتونم بفهمم…. هزار تا حس متفاوت ریخته توی وجودم…

موهاشو کنار میزنم… سرشو توی س. ی. ن. م پنهون میکنه

– خوابم میاد!

لبخند میزنم… یه لبخند پر درد…

حسرت یه بار خوابیدن با آرامش و بدون زور دل آرام موند به دلم،

حسرت یبار دوست دارم شنیدن موند به دلم

،با این حسرتا میتونم کسی رو کنارم داشته باشم؟

– نخواب گندم… نگام کن!

نگام میکنه…

مژه های بلند تاب دارش دلمو میلرزونه. دلم میخواد بتونم دوسش داشته باشم…

دلم میخواد یه ر. ا. ب. ط. ه ی دو طرفه رو تجربه کنم…. بسه زور…

بسه دست و پا و زدن… بسه عشق یه طرفه ی بی نتیجه..

. بسه خواستن و خواسته نشدن… منم دلم میخواد یه بار توی زندگیم یه دختر منو از ته دل بخواد و منم بخوامش.. شاید دیگه نتونم هیچ وقت اون عشقو تجربه کنم… ولی دوست داشتنو شاید…..

– اگه بمیرم حسرت به دل میمونیا نگفتی بهم مال من میشیا!

– نمیمونم خیالت راحت!

– یخمک

میخندم… موهاشو نوازش میکنم… اشکش میچکه:

 

– ببخشید بخاطر امروز و اتفاقاش…. دردسراش… باشه؟

– بهت گفته بودم زیادی خوشگلی؟

متعجب و مات نگام میکنه… میخنده… از درد آی ضعیفی میگه… دایی سمتمون میاد :

– آمبولانس رسید!

سری تکون میدم …

برانکاردو که میارن میخوان بلندش کنن که یقه مو چنگ میزنه:

– میای باهام؟

– میام!

 

 

 

 

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4.3 / 5. شمارش آرا 6

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان باید عاشق شد pdf از صدای بی صدا

  خلاصه رمان :       پگاه دختر خجالتی و با استعدادی که به خواست پدرش با مبین ازدواج میکنه و یکسال بعد از ازدواجش، بهترین دوستش با همسرش به او خیانت می‌کنن و باهم فرار میکنن. بعد از اینکه خاله اش و پدر و مادر مبین ،پگاه رو مقصر میدونن، پدرش طلاقشو غیابی از مبین میگیره، حالا بعد

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان دژ آشوب pdf از مریم ایلخانی

  خلاصه رمان:     داستان خاندانی معتبر در یک عمارت در محله دزاشیب عمارتی به نام دژآشوب که ابستن یک دنیا ماجراست… ماجرای یک قتل مادری جوانمرگ پدری گمشده   دختری تنها، گندم دختری مهربان و سرشار از محبت و عشقی وافر به جهاندار خان معین شهسواری پیرمردی چشم به راه فرزند سفر کرده… کامرانی که به جرم قتل

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان یلدای بی پایان pdf از زکیه اکبری

  خلاصه رمان :       یلدا درست در شب عروسی اش متوجه خیلی چیزها می شود و با حادثه ای رو به رو می شود که خنجر می شود در قلبش. در این میان شاید عشق معجزه کند و او باز شخصیت گمشده اش را بیابد … پایان غیرقابل تصور !..   به این رمان امتیاز بدهید روی

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان ریسک به صورت pdf کامل از اکرم حسین زاده

    خلاصه رمان: نگاهش با دقت بیشتری روی کارت‌های در دستش سیر کرد. دور آخر بود و سرنوشت بازی مشخص می‌شد. صدای بلند موزیک فضا را پر کرده بود و هیاهو و سروصدا بیداد می‌کرد. با وجود فضای نیمه‌تاریک آنجا و نورچراغ‌هایی که مدام رنگ عوض می‌کردند، لامپ بالای میز، نور نسبتاً ثابتی برای افراد دور میز فراهم کرده

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان بی قرارم کن

    خلاصه رمان:       #شایان یه وکیل و استاد دانشگاهه و خیلی #جدی و #سختگیر #نبات یه دختر زبل و جسور که #حریف شایان خان برشی از متن: تمام وجودش چشم شد و خیابان شلوغ را از نظر گذراند … چطور می توانست یک جای پارک خالی پیدا کند … خیابان زیادی شلوغ بود . نگاهش روی

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان کوئوکا pdf از رویا قاسمی

  خلاصه رمان:   یه دختر شیطون همیشه خندون که تو خانواده پر خلافی زندگی می کنه که سر و کارشون با موادمخدره ولی خودش یه دانشجوی درسخونه که داره تلاش می‌کنه کسی از ماهیت خانواده اش خبردار نشه.. غافل از اینکه برادر دوست صمیمیش که یه آدم خشک و متعصبه خیلی وقته پیگیرشه و وقتی باهاش آشنا می‌شه صهبا

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
62 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
𝑭𝒂𝒕𝒆𝒎𝒆𝒉
مدیر
پاسخ به  neda

سلام ندا چطوری؟ چه خبر

𝑭𝒂𝒕𝒆𝒎𝒆𝒉
مدیر
پاسخ به  neda

کییییییی؟

𝑭𝒂𝒕𝒆𝒎𝒆𝒉
مدیر
پاسخ به  neda

برا چن روز پیشو چن بار خوندم😂
ولی امروزو نه

𝑭𝒂𝒕𝒆𝒎𝒆𝒉
مدیر
پاسخ به  neda

تو برو بساط پذیرایی رو آماده کن تا بیام😂

𝑭𝒂𝒕𝒆𝒎𝒆𝒉
مدیر
پاسخ به  neda

یا خدا 😂

𝑭𝒂𝒕𝒆𝒎𝒆𝒉
مدیر
پاسخ به  neda

ندا جان عمت عکس بزار برا رمانا
الان برم بزارم تا فردا تو سایتم این چن رو کلا نیومدم⁦🤦🏼‍♀️⁩😂

𝑭𝒂𝒕𝒆𝒎𝒆𝒉
مدیر
پاسخ به  neda

آره میدونم همش تقصیر قادره
بزار بهش بگم

𝑭𝒂𝒕𝒆𝒎𝒆𝒉
مدیر
پاسخ به  neda

یس یس

دیانا
دیانا
1 سال قبل

بچه ها ندا قبل ترها مهربون تر نبود؟؟؟

شیدا
شیدا
1 سال قبل

الن حس بچه ای رو دارم که دوسالشه و مامانش داره کم کم از شیر خوردنش کم میکنه فکر کن ساعت۹ صبح فقط شیر خوردی و یِ ۹شب چقدر سخته

مینا
مینا
1 سال قبل
پاسخ به  neda

سلام ندا جون خوبی خدایی خیلی باحال بود به منم این حس دست داد🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣

مینا
مینا
1 سال قبل
پاسخ به  شیدا

نترکی 🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣

Asaadi
Asaadi
1 سال قبل

الان یه ماه شد اینا عاشف هم شدن ینییییی

شانسوووو🗡💔😂😂
حالا پریا روووو

Asaadi
Asaadi
1 سال قبل

عاقااااا عشق چه زودددددد اتفاق میفته

....
....
1 سال قبل

یعنی انی آرشام عاشق همه شد غیر از پریا
با نازگلم بود ی مدت ک با پریا نبود

مینا
مینا
1 سال قبل
پاسخ به  ....

بخاطر دوستش یعنی برادر پریا هست که دوری میکنه

نیوشا
نیوشا
1 سال قبل
پاسخ به  ....

دقیقن؛ قلب من هم شکست••••••• 🤒🤕😔💔😳😵😨😱😖😢😭

Haniyeh
Haniyeh
1 سال قبل

هعی روزگار

Asaadi
Asaadi
1 سال قبل
پاسخ به  Haniyeh

دل انگیز🤣

Haniyeh
Haniyeh
1 سال قبل
پاسخ به  Asaadi

😂

هوی
هوی
1 سال قبل

چقدر رمان چرت شده چقدرررر

نیوشا
نیوشا
1 سال قبل
پاسخ به  neda

من با دوست گل هوی موافقم 😐😕
من هم یک مدت کوتاه فکرکنم بعد پارت ۸۳یا۸۴ فقط میام نظرات این داستان•••• میخونم•

هوی
هوی
1 سال قبل
پاسخ به  neda

نویسنده داشم بعد از حورا و ملورین و اینا
این سوسکم نیست در برابرشون

کاربر
کاربر
1 سال قبل

خب یه پارت دیگه طلب داری به ما دیروز اصن نزاشتی

مینا
مینا
1 سال قبل
پاسخ به  neda

نااااچچچچچچچچ😝😝😝

آدم معمولی
آدم معمولی
1 سال قبل

ندا جون نویسنده گل خودم امشب یه پارت دیگه بزار به نون شبم برسم😂😍

مینا
مینا
1 سال قبل
پاسخ به  neda

حیفه فصل سومم بزار بی آرشام میشیم😂😂😂😂

دیانا
دیانا
1 سال قبل

ننه یک پارت دیگه تروخدا😚😚😚

لی لی
لی لی
1 سال قبل

جلد سه شم برامون میذاری ادمین؟:”)

ساناز
ساناز
1 سال قبل
پاسخ به  لی لی

سه هم داره 😐😐

لی لی
لی لی
1 سال قبل
پاسخ به  neda

میدونم منظورم بعد از اینکه فصل دو تموم شد=)

آنه شرلی
آنه شرلی
1 سال قبل

خدا روشکر بچمم یکی رو پیدا کرد ک دوستش داشته باشه

مینا
مینا
1 سال قبل
پاسخ به  آنه شرلی

بچت که کلی عاشق سینه چاک داره چشمش نمیگیره🤣🤣🤣🤣🤣🤣

ساناز
ساناز
1 سال قبل

خببب گندم خانوم موندنی شدددد هوورااااا
بالاخره یکی تونست یخِ آرشامو آب کنه
حالا ایشالله به شوهر خوووووبیییی هم گیر پریا کون میاد 😂😂😬

ساناز
ساناز
1 سال قبل
پاسخ به  ساناز

پریا جون
خاک به سرم نشد ویرایشش کنم

زلال
زلال
1 سال قبل
پاسخ به  neda

نداجون بازم مث قبل۳پارت میدی؟

کاربر
کاربر
1 سال قبل
پاسخ به  neda

ندا کجایی

مینا
مینا
1 سال قبل
پاسخ به  ساناز

خدایی هنگ کردم من🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣

دیانا
دیانا
1 سال قبل
پاسخ به  ساناز

وای بخدا کلی خندیدم خیلی باحال بود
😂 😂 😂 😂 😂 😂 😂 😂 😂 😂 😂 😂

بانو
بانو
1 سال قبل
پاسخ به  ساناز

🤣 🤣 🤣 🤣 🤣 🤣 🤣 خدا نکشتت دختر مردم از خنده

زلال
زلال
1 سال قبل

وایییی قلبمممم.واقعا حقشونه رابطه و عشق دوطرفه و آرامش. داستانه اینا از آرتان و دلی باحال تره واقعا آرشام مردتر از آرتانه بقولی آرشام اونموقع چاره و راه دیگه نداشته تا دلی رو بدست بیاره.بعضیا میگن چرا گندم پریا خوبه ولی پری لوس بود و تلاشی نکرد بجز گریه کردن گندم مثله آرشامه همم لجوج دیدین چطوری دلشو برد.ی مرد و تکیه گاهی بشه برا گندم بیا و ببین

بانو
بانو
1 سال قبل

عزیزم🥲
آرشام بچم اگه عشق و دوست داشتن دو طرفه رو تجربه کنه مثل ی جنتلمن واقعی عاشقی میکنه😍

از الان معلومه چه بلایی 😄😄

،،،
،،،
1 سال قبل
پاسخ به  neda

دستت دردنکنه ننجونم

دسته‌ها
62
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x