رمان آتش شیطان پارت 1 - رمان دونی

رمان آتش شیطان پارت 1

『آتـش‌شیطــٰان!』

༄❥︎┅┄┄┅✵♥️🔥✵┅┄┄┅❥︎༄

#پارت_1

خسته و بی حوصله بعد از یه روز کاری کلافه کننده، بالاخره به خونه رسیدم.

 

کلید رو توی قفل در انداخته و وارد شدم.

همونطور با برق خاموش خودم رو به کانتر آشپزخونه رسونده و گوشی و سوییچم رو روش پرت کردم.

 

تا دستم رو به سمت دکمه های مانتوم بردم که بازشون کنم، سایه ای روی دیوار رو به رو دیدم.

 

ترسیده “هینی” کشیدم که دستی محکم به جلو هولم داد که به دیوار برخورد کردم.

 

تا خواستم به عقب برگردم، جسمی مردونه بد*نم را به دیوار فشرد.

 

 

از شوک تکون محکمی خوردم و جیغ زدم:

_ داری چه غلطی میکنی مرتیک….

 

دستش رو محکم رو دهنم فشرد و زیر گوشم ” هیش ” کنان غرید.

 

عطر مردونش و سردی دستکش چرمی که دستش بود روی گیرنده های بدنم تاثیر مستقیم گذاشته بود.

 

لحظه ای مکث کردم و از حرکت ایستادم.

فکر کرد آروم شدم که کمی بین بد-ن هامون فاصله انداخت.

 

بلافاصله با آرنجم محکم توی شکمش کوبیدم و با پاشنه بلند کفشم، پاش رو لگد کردم.

 

نا*له ی آهسته ای کرد و کمی خم شد، اما دستش رو هنوز از روی دهنم برنداشته بود.

 

تو همین بین اینقدر خودم رو تکون دادم و به هر سمتی مشت و لگد زدم، که هردو به پشت روی پارکت های خونه، فرود اومدیم.

 

از صدای بلندی که تولید شد، لحظه ای ترسیدم، اما با فکر اینکه ممکنه از همسایه ها هم کسی سروصدا رو بشنوه و برای کمک بیاد، بیشتر از پیش تقلا کردم‌.

 

وقتی دید نمیتونه حریف من بشه، به زور دستام رو با یه دستش ضربدری قفل کرده و پاهای مردونه و بزرگش رو هم دور پاهام حلقه کرد.

 

حالا دیگه عملا از هر جهت تو چنگش بودم و نمیتونستم حرکت کنم!

 

دستش رو کمی جا به جا کرد که برق سرنگ رو توی تاریک و روشنی خونه دیدم.

 

میخواست راحت بیهوشم کنه و هر بلایی که میخواست سرم در بیاره؟؟؟

 

دیوونه شدم و با سرم از پشت محکم به دماغش کوبیدم که اینبار ” آخ ” بلندی گفت و وحشیانه با صورت روی زمین پرتم کرد.

 

روی کم*رم نشست و به زمین میخم کرد.

نا*لم از وزن زیاد و حرکات پر از خشونتش بلند شد بود، که تو یه لحظه سوزش سوزن رو توی گردنم حس کردم و دنیا جلو دیدم تار شد.

 

هر لحظه بدنم بیشتر رو به خاموشی میرفت که صدای آهستش رو شنیدم:

_ ” خودت مجبورم کردی”

༄❥︎┅┄┄┅✵♥️🔥✵┅┄┄┅❥︎༄

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4.5 / 5. شمارش آرا 4

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان آسمانی به سرم نیست به صورت pdf کامل از نسیم شبانگاه

    خلاصه رمان:   دقیقه های طولانی می گذشت؛ از زمانی که زنگ را زده بودم. از تو خبری نبود. و من کم کم داشتم فکر می کردم که منصرف شده ای و با این جا خالی دادن، داری پیشنهاد عجیب و غریبت را پس می گیری. کم کم داشتم به برگشتن فکر می کردم. تصمیم گرفتم بار دیگر

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان کافه ترنج
دانلود رمان کافه ترنج به صورت pdf کامل از مینا کاوند

    خلاصه رمان کافه ترنج :   بخاطر یه رسم و رسوم قدیمی میخواستن منو به عقد پسرعموم دربیارن، واسه همین مجبور شدم پیشنهاد ازدواج برادر دوست صمیمیم رو قبول کنم با اینکه میدونستم بخاطر شرط پدرش میخواد باهام ازدواج کنه ولی چاره ای جز قبول کردنش نداشتم، وقتی عاشق هم شدیم اتفاقایی افتاد که       به

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان ماه دل pdf از ریحانه رسولی

  خلاصه رمان :   مهرو دختری ۲۵ ساله که استاد دفاع شخصی است و رویای بالرین شدن را در سر می‌پروراند. در شرف نامزدی است اما به ناگهان درگیر ماجرای عشق ناممکن برادرش می‌شود و به دام دو افسر پلیس می‌افتد که یکی از آن‌ها به دنبال انتقام و خون خواهی و دیگری به دنبال نجات معشوقه‌اش است. آیهان

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان عقاب بی پر pdf از دریا دلنواز

  خلاصه رمان:           عقاب داستان دختری به نام دلوینه که با مادر و برادر جوونش زندگی میکنه و با اخراج شدن از شرکتِ بیمه داییش ، با یک کارخانه لاستیک سازی آشنا میشه و تمام تلاشش رو میکنه که برای هندل کردنِ اوضاع سخت زندگیش در اون جا استخدام بشه و در این بین فرصت

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان دارکوب به صورت pdf کامل از پاییز

    خلاصه رمان:   رامین مهندس قابل و باسواد که به سوزان دخترهمسایه علاقه منده. با گرفتن پیشنهاد کاری از شرکتی در استرالیا، با سوزان ازدواج می کنه، و عازم غربت میشن. ولی زندگی همیشه طبق محاسبات اولیه، پیش نمیره و….     نویسنده رمان #ستی و #شاه_خشت     به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان شاه بیت
دانلود رمان شاه بیت به صورت pdf کامل از عادله حسینی

    خلاصه رمان شاه بیت :   شاه بیت داستان غزلیه که در یک خانواده ی پرجمعیت و سنتی زندگی میکنه خانواده ای که پر از حس خوب و حس حمایتن غزل روانشناسی خونده ولی مدت هاست تو زندگی با همسرش به مشکل خورده ، مشکلی که قابل حله غزل هم سعی میکنه این موضوع رو بدون فهمیدن خانوادش

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
12 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
Haj.ali
Haj.ali
1 سال قبل

اگه قراره همین قدر چسو چسو مثل بقیه رمان ها بنویسی از نظرم به خودت زحمت ندی بهتره زمخت

Asaadi
Asaadi
1 سال قبل

وایی ننه ندا رمان خودته😻
خیلی قشنگ به نظر میادددد میشه پارت دومو هم بزاری😃

Asaadi
Asaadi
1 سال قبل
پاسخ به  neda

وایی خیلی جالب و قشنگ😱
گذاشتی که عه عه ننه دروغگو داشتیم؟نداشتیم🗡😂

نگار
نگار
1 سال قبل

خب مطمئنا پارت اول بایدطولانی تر از این باشه 😂
یکی دیگه بزار لطفا
و ژمان پارت گذاری رو هم بهمون بگو
موفق باشی

𝐻𝒶𝒹𝒾𝓈𝑒𝒽
عضو

بالاخره ندا جون رمان خودت و گذاشتی؟سوپرایزم کردی🥲

𝐻𝒶𝒹𝒾𝓈𝑒𝒽
عضو
پاسخ به  neda

این رمان خودت نیست؟
تف تو این شانس😢

دسته‌ها
12
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x