سرموبه نشونه ی تایید تکون دادم و گفتم:
_آره حس میکنم اگه خراب واسم بهتره.. ترجیح میدم تا اطلاع ثانوی همه چی خراب بمونه.. اینطوری ادامه پیدا کنه من سکته میکنم!
پشت بند حرفم همزمان که زدم زیر گریه باقدم های بلند خودمو به اتاقم رسوندم.. اومدم در رو ببندم که آرش فورا خودشو انداخت توی اتاق…
اومدم سرش داد بزنم و بندازمش بیرون که بهم فرصت هیچ کاری رو نداد و بایه حرکت چسبوندم به دیوار و باخشم خاص خودش شروع کرد به بوسیدن لب هام..
دلم نمیخواست خامش بشم.. دیگه نمیخواستم با بوسیدن خرم کنه.. شروع کردم به مقاومت کردن اما فایده نداشت چون یک میل هم تکون نخورد هیچ، وحشی ترهم شد!
باید با روش خودش بهش حالی میکردم.. نامردی نکردم چنان گازی از لبش گرفتم که صدای آخش بالا گرفت وازم جداشد.. دستش روی لبش گرفت و با درد نالید:
_وحشی!
_وحشی تویی! حتما باید اینجوری ازخودم جدات کنم؟
یه کم نگاهم کرد و یه دفعه سمتم خیز برداشت توهوا بلندم کرد و انداختم روی تخت و دوباره کارش رو تکرار کرد!
مقاومت فایده نداشت انگار هرچه بیشتر تلاش میکردم جری تر میشد و اینجوری خودم ناقص میشدم..
واسه همون خودمو ول کردم که اونم متوجه شد ازم جدا شد وبا نفس نفس گفت:
_چطوره؟ بازم میخوای مقاومت کنی؟ من پایه ام ها…
بادلخوری به چشمای قشنگش که حالا پراز نیاز شده بود نگاه کردم و بامکث گفتم:
_میشه بلندشی؟ داری لهم میکنی..!
_نمیشه! ببین با لبات چیکار کردم..! بچه تو مگه نمیدونی من در مقابل مقاومت کردنت دیونه میشم و عطشم بیشتر میشه؟
_آرش بلندشو لطفا.. این کارا چیزی رو عوض نمیکنه!
سرش رو توی گودی گردنم فرو برد و درحالی که نفس هاش گردنم رو قلقلک میداد گفت:
_من چطوری باید به تو بفهمونم که عاشقتم؟ لعنتی من حتی برای این قهر کردناتم دلم ضعف میره!
_فهمیدنش واقعا کار سختیه.. حق داری نتونی بهم حالی کنی چون هرکس دیگه هم جای من باورش نمیشد یکی ازعشق واسش بگه و همزمان با یکی دیگه تو رابطه باشه و ازبچه هاشون و آینده شون حرف بزنن!
ازم فاصله گرفت و روی تخت نشست و با لحن جدی گفت:
_من حرف نزدم سارا اون داشت حرف میزد اینو که دیگه میتونی بفهمی؟
_نه نمیفهمم.. آرش تو به من گفتی نسیم میدونه که منو میخوای.. گفتی اون خودشم خوب میدونه رابطه تون صوریه و میدونه که آینده ای در کار نیست..!
پس با این اوصاف حرف آینده وبچه چیه؟؟؟
_درکنارهمه ی این ها بهت گفته بودم که اون احمق زیر تموم قول وقرار ها زد وعاشقم شده مگه نه؟؟
فکرمیکنه با این چرندیات میتونه دلبری کنه و عاشقم کنه! من چیکارکنم که اون احمقه؟ گناه من چیه؟ جزاینکه وسط این ماجرا منه گاووو عاشق تو شدم گناهم چیه؟
به این رمان امتیاز بدهید
روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!
میانگین امتیاز 3.9 / 5. شمارش آرا 7
تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.
کی پارت جدید میزاری؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
لطفا یکم زودتر بزارین 😞 🤒
پارت جدید رو نمیزاری؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ 🙁
نداده فعلا
اعی بابا 💔🤦♀️
ببخشید این رمان دیگه نمیاد مابقیش؟ خیلی خوب داشت پیش میرفت همه چیزش خوب بود مخصوصا شروع رمان چرا یهو اینطوری شد
هنوز نداده؟
نه
گناهت اینه ک دلیل بودنت با نسیم رو با سارا نمیگی ک بتونه درکت کنه
ممنون که پارت جدید گذاشتی