رمان آرزوی عروسک پارت 158 - رمان دونی

 

 

سرموبه نشونه ی تایید تکون دادم و گفتم:

_آره حس میکنم اگه خراب واسم بهتره.. ترجیح میدم تا اطلاع ثانوی همه چی خراب بمونه.. اینطوری ادامه پیدا کنه من سکته میکنم!

 

پشت بند حرفم همزمان که زدم زیر گریه باقدم های بلند خودمو به اتاقم رسوندم.. اومدم در رو ببندم که آرش فورا خودشو انداخت توی اتاق…

 

اومدم سرش داد بزنم و بندازمش بیرون که بهم فرصت هیچ کاری رو نداد و بایه حرکت چسبوندم به دیوار و باخشم خاص خودش شروع کرد به بوسیدن لب هام..

 

دلم نمیخواست خامش بشم.. دیگه نمیخواستم با بوسیدن خرم کنه.. شروع کردم به مقاومت کردن اما فایده نداشت چون یک میل هم تکون نخورد هیچ، وحشی ترهم شد!

 

باید با روش خودش بهش حالی میکردم.. نامردی نکردم چنان گازی از لبش گرفتم که صدای آخش بالا گرفت وازم جداشد.. دستش روی لبش گرفت و با درد نالید:

_وحشی!

 

_وحشی تویی! حتما باید اینجوری ازخودم جدات کنم؟

یه کم نگاهم کرد و یه دفعه سمتم خیز برداشت توهوا بلندم کرد و انداختم روی تخت و دوباره کارش رو تکرار کرد!

 

مقاومت فایده نداشت انگار هرچه بیشتر تلاش میکردم جری تر میشد و اینجوری خودم ناقص میشدم..

 

واسه همون خودمو ول کردم که اونم متوجه شد ازم جدا شد وبا نفس نفس گفت:

_چطوره؟ بازم میخوای مقاومت کنی؟ من پایه ام ها…

 

 

 

بادلخوری به چشمای قشنگش که حالا پراز نیاز شده بود نگاه کردم و بامکث گفتم:

_میشه بلندشی؟ داری لهم میکنی..!

 

_نمیشه! ببین با لبات چیکار کردم..! بچه تو مگه نمیدونی من در مقابل مقاومت کردنت دیونه میشم و عطشم بیشتر میشه؟

_آرش بلندشو لطفا.. این کارا چیزی رو عوض نمیکنه!

 

سرش رو توی گودی گردنم فرو برد و درحالی که نفس هاش گردنم رو قلقلک میداد گفت:

_من چطوری باید به تو بفهمونم که عاشقتم؟ لعنتی من حتی برای این قهر کردناتم دلم ضعف میره!

 

_فهمیدنش واقعا کار سختیه.. حق داری نتونی بهم حالی کنی چون هرکس دیگه هم جای من باورش نمیشد یکی ازعشق واسش بگه و همزمان با یکی دیگه تو رابطه باشه و ازبچه هاشون و آینده شون حرف بزنن!

 

ازم فاصله گرفت و روی تخت نشست و با لحن جدی گفت:

_من حرف نزدم سارا اون داشت حرف میزد اینو که دیگه میتونی بفهمی؟

 

_نه نمیفهمم.. آرش تو به من گفتی نسیم میدونه که منو میخوای.. گفتی اون خودشم خوب میدونه رابطه تون صوریه و میدونه که آینده ای در کار نیست..!

 

پس با این اوصاف حرف آینده وبچه چیه؟؟؟

_درکنارهمه ی این ها بهت گفته بودم که اون احمق زیر تموم قول وقرار ها زد وعاشقم شده مگه نه‌؟؟

 

فکرمیکنه با این چرندیات میتونه دلبری کنه و عاشقم کنه! من چیکارکنم که اون احمقه؟ گناه من چیه؟ جزاینکه وسط این ماجرا منه گاووو عاشق تو شدم گناهم چیه؟

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 3.9 / 5. شمارش آرا 7

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان گل سرخ
دانلود رمان گل سرخ به صورت pdf کامل از زیبا سلیمانی

    خلاصه رمان گل سرخ :   ـ گلی!! صدایش مثل همیشه نبود. صدایش با من قهر بود و من مگر چند نفر بودم که ببینم و بشنوم و باز بمانم؟ شنیده‌ها را شنیده و دیده‌ها را دیده بودم؛ وقت رفتن بود. در را باز کردم و با اولین قدمم صدایش اینبار از زیر دندان‌های قفل شده‌اش به گوشم

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان دارکوب به صورت pdf کامل از پاییز

    خلاصه رمان:   رامین مهندس قابل و باسواد که به سوزان دخترهمسایه علاقه منده. با گرفتن پیشنهاد کاری از شرکتی در استرالیا، با سوزان ازدواج می کنه، و عازم غربت میشن. ولی زندگی همیشه طبق محاسبات اولیه، پیش نمیره و….     نویسنده رمان #ستی و #شاه_خشت     به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان ضماد

    خلاصه رمان:         نبات ملک زاده،دختر ۲۰ساله مهربونی که در روستایی قدیمی بزرگ شده و جز معدود آدم های روستاهست که برای ادامه تحصیل به شهر رفته است. خاقان ،فرزند ارشد مرحوم جهانگیر ایزدی. مردی بسیار جذاب و مغرور و تلخ! خاقان بعد از مرگ برادر و همسربرادرش، مجرم را به زندان انداخته و فرزند

جهت دانلود کلیک کنید
رمان کی گفته من شیطونم

  دانلود رمان کی گفته من شیطونم خلاصه : من دیـوانه ی آن لـــحظه ای هستم که تو دلتنگم شوی و محکم در آغوشم بگیــری … و شیطنت وار ببوسیم و من نگذارم.عشق من با لـجبازی، بیشتر می چسبــد!همون طور که از اسمش معلومه درباره یک دختره خیلی شیطونه که عاشق بسرعموش میشه که استاد یکی از درسای دانشگاشه و…

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان کوچه عطرآگین خیالت به صورت pdf کامل از رویا احمدیان

      خلاصه رمان : صورتش غرقِ عرق شده و نفسهای دخترک که به لاله‌ی گوشش می‌خورد، موجب شد با ترس لب بزند. – برگشتی! دستهای یخ زده و کوچکِ آیه گردن خاویر را گرفت. از گردنِ مرد خودش را آویزانش کرد. – برگشتم… برگشتم چون دلم برات تنگ شده بود. مرد تلخ و گزنده پوزخند زده و کمرِ

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان قتل کیارش pdf از مژگان زارع

  خلاصه رمان :       در یک میهمانی خانوادگی کیارش دولتشاه به قتل می رسد. تمام مدارک نشان می دهند قاتل، دختر نگهبان خانه است اما واقعیت چیز دیگریست… پایان خوش به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید! ارسال رتبه میانگین امتیاز 0 / 5. شمارش آرا 0 تا الان

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
9 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
Fatima
Fatima
2 سال قبل

کی پارت جدید میزاری؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
لطفا یکم زودتر بزارین  😞  🤒 

sanaz
sanaz
2 سال قبل

پارت جدید رو نمیزاری؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ 🙁

sanaz
sanaz
2 سال قبل

اعی بابا 💔🤦‍♀️

همتا
همتا
1 سال قبل

ببخشید این رمان دیگه نمیاد مابقیش؟ خیلی خوب داشت پیش میرفت همه چیزش خوب بود مخصوصا شروع رمان چرا یهو اینطوری شد

فردخت
فردخت
1 سال قبل

هنوز نداده؟

yegane
yegane
2 سال قبل

گناهت اینه ک دلیل بودنت با نسیم رو با سارا نمیگی ک بتونه درکت کنه

فردخت
فردخت
2 سال قبل

ممنون که پارت جدید گذاشتی

دسته‌ها
9
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x