باگریه سرم رو پایین انداختم وگفتم:
_من حسودم آرش.. نمیتونم.. دست خودم نیست.. تونمیتونی درکم کنی.. نمیخوام تورو با کسی شریک باشم..
کشیدم توی بغلش و سرم رو به سینه اش تکیه داد و روی موهامو بوسه زد..
_میشه گریه نکنی عشقم؟ من اینجوری نابود میشم… اصلا میخوای بزنم زیر همه چی؟
بخدا که اگه توبخوای قید همه چی رو میزنم.. بذار هرغلطی که دلش میخواد بکنه.. فوقش یه برهه سخت که باید خیلی قبل تراز اینها تجربه میکردیم رو پشت سر میذاریم..
ازش جدا شدم و با ترس توچشماش زل زدم وگفتم:
_مگه چیکار کردی که اینقدر از این زن حساب میبری آرش؟
لبخند بامزه ای زد و همزمان که موهامو نوازش میکرد گفت:
_من کاری نکردم عشقم.. من فقط قربانی اشتباهات بابام شدم.. با قصد ونیت خیر جلو رفتم که کمکش کرده باشم، بی خبر از اینکه بدونم خودمم یه طعمه ام..!
_چرا نمیگی بابات چیکار کرده؟ پس کی میخواد وقتش برسه که تو سکوتت رو بشکنی؟ نکنه قضیه جنایی و قتل و آدم کشیه؟ آرش تو که دستت به خون کسی آلوده نیست؟ هست؟
با این حرفم باصدای بلند زد خنده و دوباره گودی گردنم رو بوسه زد و باهمون خنده گفت:
_توچرا اینقدر با مزه ای آخه خاله قزی؟
قتل کدومه؟ دیونه شدی؟ معلومه که همچین چیزی نیست من که همش دارم میگم بیگناه افتادم وسط یه ماجرا کینه ی قدیمی!
شونه ای بالا انداختم و غمزده گفتم:
_خب واسم تعریف کن منم بفهمم چی شده!
_میگم بهت عشقم.. نسیم رو که از کشور خارج کنم دیگه همه چی تمومه..
دیگه نمیتونه پاشو بذاره توی ایران.. اونوقت همه چی رو واست تعریف میکنم.. یه کم دیگه صبوری کنی کافیه!
_آره دیگه کافیه.. وقتی خوب جونمو به لبم رسوندی دیکه تمومه!
دوباره خندید و با نگاه بامزه ای که توش عشق رو میشد حس کرد توچشمام زل زد وگفت:
_خدانکنه خاله قزی.. جون ما به جون شما بنده خانوم!!!
صدای معده ام که ازشدت خالی بودن به غر زدن افتاده بود بلندشد و از گوش آرش دور نموند..
_ببین اونقدر چیزی نخوردی معده ات به غر غر افتاده.. اینجوری لاغرمیشی من زن لاغر نمیخواما!
بادستم صورتشو هول دادم واز خودم دور کردم وگفتم:
_همینه که هست.. خیلی هم دلت بخواد.. مگه الان چاقم که لاغر بشم؟
_دلم که میخواد.. توهرچی باشی من دلم فقط تورو میخواد چشماشو شیطون کرد وباشیطنت ادامه داد؛
_ولی اینجوری بیشتر میخوامت.. میدونی؟ تو منو دیونه ام میکنی لعنتی!
داشت کاربه جاهای باریک وحرفای باریک تر کشیده میشد واسه همون ازجام بلندشدم و گفتم:
_خیلی خب خرم کردی حالا پاشو برو سراغ زندگیت منم برم یه چیزی بخورم تا پس نیوفتادم!
به این رمان امتیاز بدهید
روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!
میانگین امتیاز 3.9 / 5. شمارش آرا 8
تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.
ووو بله خلاصه بعده چند سال ی پارت جدید اما کم 🤨