رمان آرزوی عروسک پارت 164 - رمان دونی

 

 

پس نسیم اومده بود.. بی اراده تپش قلب گرفتم.. حالا که فکرمیکنم آرش واسه اخراج کردن آشپزجدیدشون تصمیم گرفتی گرفته بود و از اینکه ازش دفاع کرده بودم پشیمون شدم!

 

اخم هامو توهم کشیدم و عصبی گفتم:

_آهان.. خبرنداشتم عروسشون اومده.. پس من میرم توی اتاقم یه کم بیشتر استراحت کنم.. حالا که عروس خانوم تشریف دارن نیازی به من ندارن!

 

_چای نمیخوری؟ میخواستم چای واست بریزم!

_ممنون.. لبخند حرصی زدم و ادامه دادم:

_اشتهام کورشد..

باقدم های بلند خودمو به اتاقم رسوندم و به آرش زنگ زدم!

 

بوق دوم جواب داد:

_عشقم بیدارشده؟

نمیدونم چرا از آرش عصبی بودم..

_سلام.. کجایی؟

_سلام عزیزدلم.. شرکت یه کم خرید داشت اومدم یه سر خرید هارو انجام بدم زودتر بگردم!

 

_خریدهای شرکت مهم تر ازاین بود که منو با نامزد دیونه ات تنها بذاری؟

_نامزدم؟ نسیم اونجاست؟

باحرص گفتم:

_خوبه خودتم قبول داری خانوم چه نسبتی باهات داره!

 

_عشقم باز دیونه شدی؟ چرا اینقدر عصبی هستی؟ نسبتش بخوره توسرم اصلا کِی اومد؟ قرار بود بعدازظهر بیاد من هم بی خبر بودم والان از زبون خودت شنیدم!

 

 

 

_بیخیال مهم نیست.. تا وقتی اینجا تشریف داره من ازاتاقم بیرون نمیرم!

باآرامش و شمرده شمرده گفت:

_عشقم.. من تا ده دقیقه دیگه برمیگردم خونه..

 

لطفا آرامش خودتو حفظ کن والا بخدا نسیم ارزش حرص هم خوردن هم نداره!

_واسه چی باید حرص بخورم؟ این یاروکیه که آرامش خودمو بخاطرش به هم بریزم؟

 

ضمنا خوشم نمیاد همش اسمش رو به زبون میاری!

_خیلی خب ببخشید عزیزم.. حالا میشه بامن دعوا نکنی؟

 

_دعوایی ندارم.. کاری نداری؟

_نه قربونت برم می بینمت! فعلا..

گوشی رو قطع کردم وبا عصبانیت روی تختم انداختمش..

کلافه چنگی به موهام زدم و گفتم:

 

_اینم از شروع شدن روزمن! خدایا شکرت!

نیم ساعت بعد تقه ای به دراتاقم خورد و پشت بندش صدای آرش رو شنیدم..

_ساراخانوم؟ اجازه هست!

 

بدون حرف رفتم در رو که قفل کرده بودم باز کردم..

_سلام…

_سلام به روی ماهت بداخلاق خانم.. میشه بیام تو!

 

_نسیم اینجاست حوصله گیس و گیس کشی ندارم آرش بذار….

میون حرفم پرید وگفت:

_واسم مهم نیست یه حرف رو هزار بار تکرار نمیکنن!

 

_خیلی خب بفرما بیاتو صداتو نبربالا واسه من!

اومد داخل اتاق و بوسه ای روی گونه ام زد وگفت:

_میشه اخماتو بازکنی عشقم؟

_میشه یه کاری کنی زودتر بره؟

 

 

 

نگاه کلافه ای بهم انداخت و با درمانگی گفت:

_عشقم من هنوز نسیم رو ندیدم اجازه بده اول ببینمش و بفهمم واسه چی کله صبح پاشده اومده اینجا.. بعدش چشم.. تلاشمو میکنم زودتر گورشو گم کنه خوبه؟

 

بدون اینکه عصبی بودن یا کلافه شدنش واسم مهم باشه سرمو با تایید تکون دادم و گفتم:

_اوهوم.. اینجوری خوبه!

_اصلا میخوای منم از اتاق بیرون نرم بمونم همینجا؟

 

_نه نمیخوام! اصلا دلم نمیخواد با اون زنیکه ی سلیطه دهن به دهن بشم!

_باشه.. پس میشه دیگه اخم هاتو باز کنی و کمتر واسم ناز کنی؟

‌نگاه چپ چپی بهش انداختم که خندید وگفت:

 

_نازتو که خودم میخرم.. اصلا شما تا آخردنیا واسه من نازکن و من باجون ودلم خریدارم..

باشنیدن صدای نسیم هول کرده ازجا پریدم و گفتم:

_وای.. یه وقت نیاد تو اتاق بفهمه…

 

نذاشت حرفموتموم کنم بایه حرکت چسبوندم به در خودشم بهم چسبید..

همزمان که در رو قفل میکرد آهسته کنار گوشم با پچ پچ گفت:

 

_هیس… نترس.. من اینجام.. و پشت بندش بوسه ی آرمی روی گردنم نشوند..

صدای نسیم هرلحظه نزدیک تر میشد و بااون صدای لوس و نکره اش آرش رو صدا میزد..

 

مثل گنجشک بارون زده ای که توی سرما زمستون گیر افتاده باشه میلرزیدم…

ترسیده سرموبالا گرفتم و بیصدا لب زدم:

_داره میاد تو اتاق من…

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4.3 / 5. شمارش آرا 7

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان مخمصه باران

    خلاصه رمان:     داستان زندگی باران دختری 18 ساله ای را روایت میکند که به دلیل بارداری اش از فردین و برای پاک کردن این بی آبرویی، قصد خودکشی دارد که توسط آیهان نجات پیدا میکند….. به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید! ارسال رتبه میانگین امتیاز 5 /

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان نا همتا به صورت pdf کامل از شقایق الف

  خلاصه رمان:         در مورد دختری هست که تنهایی جنگیده تا از پس زندگی بربیاد. جنگیده و مستقل شده و زمانی که حس می‌کرد خوشبخت‌ترین آدم دنیاست با ورود یه شی عجیب مسیر زندگی‌اش تغییر می‌کنه .. وارد دنیایی می‌شه که مثالش رو فقط تو خواب و رویا دیده!     به این رمان امتیاز بدهید

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان سس خردل جلد دوم به صورت pdf کامل از فاطمه مهراد

        خلاصه رمان :   ناز دختر شر و شیطونی که با امیرحافط زند بزرگ ترین بوکسور جهان ازدواج میکنه اما با خیانتی که از امیرحافظ میبینه ، ازش جدا میشه . با نابود شدن زندگی ناز ، فکر انتقام توی وجود ناز شعله میکشه ، این دفعه نوبت ناز بود که اومده بود انتقام بگیره و

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان نفرین خاموش جلد دوم

    خلاصه رمان :         دنیای گرگ ها دنیای عجیبیست پر از رمز و راز پر از تنهایی گرگ تنهایی را به اعتماد ترجیح میدهد در دنیای گرگ ها اعتماد مساویست با مرگ گرگ ها متفاوتند متفاوت تر از همه نه مثل سگ اسباب دست انسانند و نه مثل شیر رام می شوند گرگ، گرگ است

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان شوفر جذاب من
دانلود رمان شوفر جذاب من به صورت pdf کامل از الهه_ا

    خلاصه رمان شوفر جذاب من :   _ بابا من نیازی به بادیگارد ندارم! خواستم از خونه بیرون بزنم که بابا با صدای بلندی گفت: _ حق نداری تنها از این خونه بری بیرون… به عنوان راننده و بادیگارت توی این خونه اومده و قرار نیست که تو مخالفت کنی. هر جا که میری و میای باید با

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان ردپای آرامش به صورت pdf کامل از الهام صفری ( الف _ صاد )

  خلاصه رمان:     سوهان را آهسته و با دقت روی ناخن‌های نیکی حرکت داد و لاک سرمه‌ایش را پاک ‌کرد. نیکی مثل همیشه مشغول پرحرفی بود. موضوع صحبتش هم چیزی جز رابطه‌اش با بابک نبود. امروز از آن روزهایی بود که دلش حسابی پر بود. شاکی و پر اخم داشت غر می‌زد: “بعد از یه سال و خرده‌ای

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
10 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
♡ روا ♡
♡ روا ♡
1 سال قبل

میگم یه سوال مامان ندا من چند تا خواهر برادر دارم و اینکه برادرام چند تان 🥺❤️

♡ روا ♡
♡ روا ♡
1 سال قبل

سلام خوبین چت روم جدید رو تبریک میگم آجی ادا آجی مائده مامان ندا آجی فاطی سپیده جون آزاده جان ساحل جون تمنا جون غزل جان پریناز جون یاس جون خوبین

𝕾𝖚𝖌𝖆𝖗 𝕲𝖊𝖓𝖎𝖚𝖘
𝕾𝖚𝖌𝖆𝖗 𝕲𝖊𝖓𝖎𝖚𝖘
1 سال قبل

فاطی خودتو خسته نکن نویسنده سالی یه بار پارت میده به چه دردمون میخوره!؟:|

Anya
Anya
1 سال قبل

کوره نویسنده شرمنده مان کردی من این رمانه پارسال میخواندم اینقد پارت ندادی یادم رفت موضوعش چه بود خودتو رمانت به سلامت🙋

🙃...یاس
🙃...یاس
1 سال قبل

حمایت از رمانهای خاله فاطی😎
#هشتک_حمایت_❤

Ebrahim Talbi
Ebrahim Talbi
1 سال قبل
پاسخ به  🙃...یاس

#بابا # 🙃

🙃...یاس
🙃...یاس
1 سال قبل
پاسخ به  Ebrahim Talbi

#😘😘😘#

Ebrahim Talbi
Ebrahim Talbi
1 سال قبل
پاسخ به  🙃...یاس

🙃 🥰

♡ روا ♡
♡ روا ♡
1 سال قبل
پاسخ به  🙃...یاس

#خاله فاطی پرچم خاله فاطی همیشه بالاس #هشتگ_حمایت_❤️

دسته‌ها
10
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x