ازخودم بیذار بودم.. ادعای عاشقی داشتم اما از عشق چیزی بارم نبود..
قلبم اسیر یکی بود و ذهنم اسیر دیگری! واقعا من داشتم چه غلطی میکردم؟

نگران کوهیار بودم که نکنه بلایی سر خودش بیاره و قلبم از بوسه های آرش لبریز احساس بود و ریتم تندش دیونه ام کرده بود!
بی اراده شماره ی گیسو رو گرفتم.. نصف شب بود و واسم مهم نبود اگه خواب باشه!

_الو سارا؟
صداش خواب آلود و ترسیده بود..
باگریه اسمش رو صدا زدم
_گیسو؟؟؟
_جانم آجی؟ چی شده قربونت برم؟ اتفاقی افتاده؟
_نه چیزی نشده نترس.. یه کم حرف بزنیم؟

_خاک برسرت کنن دیونه ترسوندیم! آره خل وچل چرا نشه؟ بگو ببینم باز چی شده نصف شبی شبه خون زدی!
_گیسو کوهیار اومده سراغم و میگه پیشمونه.. میگه ببخشمش و برگردیم به گذشته!

_جدی؟ کوهیار؟ جون من؟ خب این که گریه نداره باید خوشحال باشی!
_نمیتونم.. نمیخوام.. دلم نمیخواد ببخشمش!
_چرا؟ مگه این دیونه همون دیونه ای نیست که چندین سال عذابت داد بازم کنارش موندی و عاشق تر از قبل شدی؟ چی عوض شده؟

_خیانت با دعواهایی که میکردیم فرق داره گیسو! اون چیزایی که تو اسمش رو میذاشتی عذاب من بهشون میگفتم حسادت از شدت عشق!

اذیتم میکرد چون نمیخواست بجز خودش آفتاب هم به عشقش نگاه کنه و من عاشق همین دیونگی هاش شده بودم!
اما این دیگه فرق داره گیسو فرق دارهههه!

اون بهم خیانت کرد و رفت با کس دیگه ای رابطه برقرار کرد کدون زنه بتونه این موضوع رو فراموش کنه که من دومیش باشم؟
_خب باشه حق باتوئه! اگه نظرت اینه پس چرا داری میکنی؟ یک کلام جواب کن بره!

_جواب کردن فایده نداره چون باز زده به سرش ودیونه بازی هاش شروع شده! امشب پشت تلفن میگفت اگه همین الان نیای پیشم خودمو میکشم و فردا میای سر قبرم و ازاین چرت وپرت ها!

یه دفعه صدای گیسو بوی ترس گرفت و بریده بریده گفت:
_چی؟ خودکشی؟ پس چرا نرفتی؟ دیونه شدی؟ میخوای بچه مردم رو با لجبازی به کشتن بدی؟

_گیسو؟
_پاشو برو سارا.. همین الان برو ببین چه مرگشه.. یه وقت بلایی سرخودش نیاره عذاب وجدانش تا ابد به جونته ها!

باحسی مثل تلنگر به قلبم از جام بلند شدم و گفتم:
_ی..یعنی.. برم؟
_سارا عجله کن منو عصبی نکن دختر میوفتم به جونت بخدا!

گوشی رو قطع کردم وبه موهام چنگ زدم!
اگه واقعا خودکشی کنه چی؟ اگه بمیره؟
وای خدانکنه..

به طرف کمدم رفتم و اومدم آماده شم که یه لحظه صبر کردم و باخودم گفتم قبل از رفتن بهش زنگ بزنم..
شماره اش رو گرفتم و منتظر شدم جواب بده! جواب داد
_عشقم؟

_زهرمار و عشقم.. فردا ساعت ۴ بیا کافه دنج باهم حرف بزنیم!
کش دار و باصدایی که میدونستم پشتش بغض و گریه اس گفت:
_من تورو بزرگت کردم دختر.. تو بگی “ف” من تا فرحزاد میرم!

_یعنی چی؟ یعنی نمیای؟
_یعنی امشب شب آخره.. یا میای یا من میرم و دیدار به قیامت!
_متوجه هستی من سرکارم هستم و خبرمرگم اجازه ی ورود وخروجم دست خودم نیست؟ هان؟

_همه بدهی هاتو میدم.. همین فردا باهم میریم همه رو پس میدیم.. فقط بیا!
_نمیخوام کوهیار نمیخوام بدهی هامو بدی توروخدا دیونه بازی هاتو تمومش کن وبه من اینقدر استرس نده!

_چرا ‌استرس داری نفسم؟ هان؟ مگه من برات مهمم؟ مگه جونم واست مهمه؟
_مثلا بگم واسم مهمی چی عوض میشه؟ از دیونگیت کم میشه؟ از عذاب دادنم دست میکشی؟

_هیچوقت.. هیچوقت نخواستم عذابت بدم وهمیشه تو عذاب عشق تو زندگی کردم.. میدونی سارا؟ تو حتی روزهایی که در کنارمم بودی من عذاب میکشیدم.. عشق زیادی خیلی عذاب آوره سارا.. خیلی!

_الهی من بمیرم واسه اون عذاب ها وعشق زیادیت که به ماه نکشیده رفتی تن وبدن خودتو حراج زن های خیابونی کردی!
_نکردم سارا.. به جون خودت نکردم.. توفقط ظاهر قضیه رو می بینی!

_به هرحال امشب دیروقته ومن نمیتونم بیام.. اگه حرفی داری فردا بیا کافه ای گفتم حرف بزنیم!
_داری بهم امید میدی؟ یعنی میتونم یه بار دیگه مثل گذشته داشته باشمت؟

_پرت وپلا نگو من همچین حرفی نزدم!
قرار فردا رو بذاریم یا قراره حلوا مهمونم کنی؟
_یا به ‌دستت میارم یا حلوا رو افتادی!
_ساعت ۴ منتظرتم.. دیرکنی رفتم!
_عاشقتم..
_خوشبحالت.. شب بخیر!

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز ۳.۸ / ۵. شمارش آرا ۴

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان بانوی قصه pdf از الناز پاکپور

  خلاصه رمان :                 همراز خواهری داشته که بخاطر خیانت شوهر خواهرش و جبروت خانواده شوهر میمیره .. حالا سالها از اون زمان گذشته و همراز در تلاش تا بچه های خواهرش را از جبروت اون خانواده رها کنه .. در این راه عموی بچه ها مقابلش قرار میگیره . دو نفر

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان رقص روی آتش pdf از زهرا

  خلاصه رمان :       عشق غریبانه ترین لغت فرهنگ نامه زندگیم بود من خود را نیز گم کرده بودم احساسات که دیگر هیچ میدانی من به تو ادم شدم به تو انسان شدم اما چه حیف… وقتی چیزی را از دست میدهی تازه ارزش واقعی ان را درک میکنی و من چه دیر فهمیدم زندگی تازه روی

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان بی مرزی pdf از مهسا زهیری

  خلاصه رمان:       بی مرزی درباره دختری به اسم شکوفه هستش که پس از ۵ سال تبعید توسط پدر ثروتمندش حالا به تهران بازگشته و عامل اصلی این‌تبعید را پسرخوانده پدر و خود پدر میدونه او در این‌بازگشت می‌خواهد انتقام دوران تبعیدش و عشق ممنوعه اش را بگیرد و مبارزه اش را از همون ابتدای ورود به

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان سرپناه pdf از دریا دلنواز

خلاصه رمان :       مهشیددختری که توسط دوست پسرش دایان وبه دستورهمایون برادرش معتادمیشه آوید پسری که به خاطراعتیادش باعث مرگ مادرش میشه وحالاسرنوشت این دونفروسرراه هم قرارمیده آویدبه طور اتفاقی توشبی که ویلاشو دراختیاردوستش قرارداده بامهشید دختری که نیمه های شب توی اتاق خواب پیداش میکنه درگیر میشه آوید به خاطر عذاب وجدانی که از گذشته داره

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان مگس

    خلاصه رمان:         یه پسر نابغه شیطون داریم به اسم ساتیار،طبق محاسباتش از طریق فرمول هاش به این نتیجه رسیده که پانیذ دختر دست و پا چلفتی دانشگاه مخرج مشترکش باهاش میشه: «بی نهایت» در نتیجه پانیذ باید مال اون باشه. اولش به زور وسط دانشگاه ماچش می کنه تا نامزد دختره رو دک کنه.

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان نت های هوس از مسیحه زادخو

    خلاصه رمان :   ارکین ( آزاد) یه پدیده ناشناخته است که صدای معرکه و مخملی داره. ویه گیتاریست ماهر، که میتونه دل هر شنونده ای و ببره.! روزی به همراه دوستش ایرج به مهمونی تولدی دعوت میشه. که میزبانش دو دختر پولدار و مغرور هستن.‌! ارکین در نگاه پریا و سرور یه فرد خیلی سطح پایین جلوه

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest

4 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
پ ا
پ ا
2 سال قبل

ههههه می گن عاشقی بد دردیه ولی این یارو (سارا) عاشق نیست عاشق که این طوری نیست دل این حرمسراس به این عشق نمی گن که این کشکه ی روز با این ی روز با اون
نمی‌دونم والا شایدم عشقای این دور و زمونه اینطوریه و عشق نیست 😏

Rom
Rom
2 سال قبل

گیسو از کوهیار خوشش میاد خیلی مشکوکه اون از اون فایل ت لپ تابش اینم ازاین

غزال
غزال
2 سال قبل

خدایا این کوهیار و از سر راه برداررر مرتیکه ملنگ😐

حیران
حیران
2 سال قبل

گیسو مشکوک میزنه

دسته‌ها
4
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x